نه به شیاد و نه به جلاد
باند خامنهای موسوم به اصولگرا، بهمنظور غلبه بر تفرقه و تشتت، آخوند رئیسی را وارد خیمهشب بازی انتخابات ریاستجمهوری کرد، تا شکاف درونی این باند را هم بیاورد و بتواند در جنگ انتخابات در برابر باند رقیب تعادل بهتری داشته باشد. آمدن رئیسی یک منفعت دیگر هم میتوانست برای کل نظام داشته باشد، اینکه کرسی ریاستجمهوری پله اول برای صعود او به کرسی ولایت و خلافت باشد.
اما سوابق رئیسی در سرکوب و کشتار بهویژه کشتار تابستان 68 که موج نفرت را علیه او را برانگیخت، تفرقه و تشتت درونی رژیم از جمله باند خامنهای را بیشتر کرد، بهنحوی که باند مقابل درصدد برآمد از نمد منفوریت این آخوند جلاد در نزد مردم برای خود کلاهی بدوزد. اما واضح است که این باند نتوانسته و نمیتواند از منفوریت آخوند رئیسی بهرهبرداری کند. زیرا سران و مهرههای این باند نیز به اندازه کافی دستشان به خون فرزندان مردم ایران بهویژه اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران آلوده است.
در این رابطه است که بهدنبال بالا گرفتن بحران درونی رژیم بر سر جنبش دادخواهی قتلعام 67 در جریان نمایش انتخابات و دست گذاشتن رقبا بر دستهای آغشته به خون آخوندهای جلادی چون ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی و روحانی بهعنوان امنیتیترین کارگزار ولایت در عمر رژیم، متقابلاً باند خامنهای نیز در مورد شرکت سران و مهرههای باند موسوم به اصلاحطلبان در کشتارهای دهه 60 و قتلعام سال 67 فاش گویی میکنند و در این زمینه یک رسانه وابسته به این باند مینویسد: ”عدهیی حتی در داخل کشور! با محکومیت اعدام های سال 67 و تبلیغ آن بهعنوان جنایت علیه بشریت سعی در سیاهنمایی پرونده رئیسی دارند. حال آن که اصلاحطلبان و حامیان کنونی دولت یازدهم، فراموش کردهاند کسانی در آن سالها تصمیمگیر بودند که در حال حاضر جزء پدران معنوی اصلاحات هستند. تغییر مرامها و عبور از ارزشها، برخی را به حدی از استیصال رسانده که بسیاری از اقدامات مؤثر نظام در دهه نخست انقلاب را محکوم یا رد میکنند. اقداماتی که خود نیز در به سرانجام رساندن آنها نقش داشتند ولی با پشیمانی در زمان تغییر رنگها را پیشه کردهاند“. (سایت حکومتی افکار نیوز29فروردین 96)
سوابق امنیتی و سرکوبگرانه روحانی نیز بر کسی پوشیده نیست، او بود که به نیروهای امنیتی و قضات رژیم توصیه میکرد ” توطئهگرها را خوب است که در مراسم نماز جمعه بیاورند و بدار آویزان کنند تا مردم مشاهده کنند و تاثیرش، تاثیر بیشتری باشد“. ، او بود که در جریان قیام تیر سال 78 مردم و دانشجویان قیامکننده را ”پست و حقیر“ نامید.
اما اینکه چرا باند خامنهای ناگزیر شد رئیسی را به صحنه بیاورد که با چنین مشکلی مواجه شود، برمی گردد به تشتت در میان این باند و بنبستی که تمامیت نظام در آن گرفتار است.
باند خامنهای در خیمهشب بازی انتخابات سال 92 نیز آنچنان در بنبست و تشتت بود که نتوانست یک کاندید مورد اتفاق دستهجات درونی این باند را معرفی کند که به گفته خودشان همین ناتوانی باعث شکستشان در برابر آخوند حسن روحانی شد.
برای گریز از چنین وضعیتی است که حالا رئیسی را آوردهاند که بتوانند هم در مقابل روحانی او را علم کند و هم بر این بست و تشتت درونی فایق آید و همچنین چنان که به شکل غیررسمی در رسانههای حکومتی آمده، آخوند رئیسی یک گام به جانشینی خامنهای هم نزدیکتر شود و برای پوشیدن ردا و قبای ولایتفقیهی و رهبری آینده نظام تا حدودی خود را تثبیت کند.
اما در تحولات بعدی مشخص شد که در این زمینه اشتباه محاسبه داشتهاند، زیرا حساب اهمیت جنبش دادخواهی و نقش این جنبش در انگشت نما کردن این مهره سرکوب و جنایت را نکرده بودند.
بر این اساس است که اکنون مجبور شدهاند پاسدار قالیباف را نیز وارد گود کنند، وگرنه قالیباف از پیش اعلام کرده بود که برای انتخابات کاندیدا نمیشود.
آری آخوند رئیسی برای غلبه بر تفرقه در میان باند خامنهای و خروج نظام و باند ولیفقیه از بنبست آمد، اما جوشش خون قتلعام شدگان سال 67 و تاثیرات کارزار جنبش دادخواهی گریبان او و تمامیت نظام را گرفت و آن را در بنبست و مخمصه دیگری فرو برد.
نظام فاسد ولایتفقیه ضعیفتر و پابه گورتر از آن است که یک آخوند قاتل و جلاد نظیر رئیسی و یا یک آخوند امنیتی و شیاد نظیر روحانی بتوانند آن را از بنبستهای همهجانبه نجات دهند.