به میدان آوردن آخوند رئیسی توسط خامنهای، نمود دیگری از ماهیت «سراسر جنایت» نظام آخوندی است، بهاینترتیب حتی در ویترین مضحکه شیادانهای به اسم انتخابات که قاعدتاً باید نقابی قابلارائه بر چهرة این هیولا باشد و از اساس برای سرپوش گذاشتن بر غصب حاکمیت مردم و مشاطهگری فاشیسمی تحت عنوان «ولایت مطلقه فقیه» سرهم شده است، آنچه عرضه میشود متاعی جز «جنایتکار» وجود ندارد.
عناصر بدنامی که آقای منتظری حتی زمانی که در موضع جانشینی خمینی قرار داشت آنها را کسانی نامیده بود که تاریخ بهعنوان «جنایتکار» از آنان نام خواهد برد. این فلاکت و پیسی ذلیلانه، محصول بنبست کامل ولایتفقیه در تکامل یک قطببندی آشتیناپذیر در جامعه امروز ایران است که در یکقطب آن یعنی سمت حاکمیت، تنها معیار «تعهد و پایبندی» نفرات، «سوابق جنایت و قساوت» هر چه بیشتر در کشتار مجاهدین است. خبرگزاری سپاه این نیاز «خلیفه ارتجاع» را اینگونه شرح داده است: «امثال … رئیسی که سوابق درخشانی در انقلابیگری دارند، نهتنها نبایست بواسطه این سابقه درخشان مورد سرزنش قرار گیرند، بلکه اتفاقاً به دلیل دارا بودن همین سوابق میبایست موردتمجید و تشویق نیز قرار بگیرند. درواقع، امثال نامبرده که در شرایط دشوار و فتنهگون آن زمان، حاضر به دفاع از امنیت … نظام شدهاند، بهنوعی تعهد و پایبندی خود به اصول و راه امام (ره) و انقلاب را نشان دادهاند و در شرایط کنونی، برعکس ادعا و تمایل دشمنان، کشور به اینگونه شخصیتهایی نیاز دارد» (۱) آخوند روحانی کاندید دیگر این شعبدهبازی که ۲۰سال نماینده خلیفه ارتجاع در تصمیمگیرندهترین ارگان امنیتی و نجات رژیم بوده و افتخار مشعشع! سرکوب جنایتکارانه قیام ۱۸تیر دانشجویان را در کارنامه خود دارد هم وقتی قرار میشود آن روی پنهان کرده خود را نشان دهد، از زبان وزیر بهاصطلاح دادگستری! کابینهاش در مورد قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی میگوید: «من خیلی آرامم و در طول تمام این سالها یکشب هم بیخوابی نکشیدهام چون سعی کردهام طبق قانون و شرع عمل کنم. افتخار میکنم که دستور خدا را در رابطه با [مجاهدین] اجرا کردیم و در مقابل دشمنان [نظام] باقدرت ایستادهایم و مقابله کردیم.» (۲) و کابینهای در ۴سال گذشته داشت که تماماً از شکنجه گران، بازجویان و عناصر جانی وزارت اطلاعات تشکیلشده بود.
اما در قطب مقابل این صفبندی، آلترناتیو انقلابی مجاهدین قرار دارد که در حافظه تاریخی مردم ایران با شاخص «فدای بیکران و وفای به پیمان» برجسته و به ثبت رسیده است، این جنبش مقاومت با پایداری مافوق طاقتش بر سر اصول و ارزشهای مردمی و میهنی که تنها یک نمونه آن سربدار شدن قهرمانة سی هزار قهرمان در زنجیر در وفای به پیمان آزادیخواهی مردم ایران پشت دیوارهای بلند شکنجهگاههای رژیم است، با بالاترین قیمت متصوری که از خون جوشان خود پرداخته، چنان عرصه اجتماعی را بر مانورهای شیادانه هر دو باند حکومتی بسته که همین «سوابق درخشان!» و «افتخار اجرای دستور خدا!» به طناب داری برای آنان تبدیلشده است. نفرت عمومی از چنین جانیانی آنچنان گسترده است که نظریهپردازان این نظام هم قادر به کتمان آن نبوده و مینویسند: «چندی است شبکة پرحجم تبلیغاتی خارجی و داخلی ازجمله غربگرایان و دولتیها روی برخی مباحث حاشیهای مثل اعدامهای دهه ۶۰ برای تخریب آیتالله رئیسی حساب بازکردهاند. بیبصیرتیهای منتظری … نیز مزید بر علت شده است»(۳) البته پیداست که تلقی «اعدام سی هزار زندانی دستبسته» بهعنوان «مباحثی حاشیهای» چه میزان بیانگر انباشته بودن عقده و عداوت در این نظام جنایت و جنون است اما از میان همین کینهورزیهای کور، واقعیتهای زیر پوست جامعه امروز بیرون میزند واقعیتهایی که خلیفه ارتجاع با راهاندازی خیمهشببازی «انتخابات!» تلاش بر پوشاندن آن دارد و از بیرون زدن آن، مشابه آنچه در سال۸۸ واقع شد، در کابوس دائمی است: «همانگونه که در فتنه ۸۸ فاش کردند ” انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است”, حالا هم این یا آن نامزد بهانه است تا … جمهوری اسلامی … را به رگبار ببندند. رئیسی و جلیلی و امثال آنها بهانهاند؛ قاطعیت امام در برابر [مجاهدین] در سال ۶۷ است که مورد بغض مهاجمان قرار دارد»(۴) «جنبش دادخواهی خون شهیدان» امروز در گستردهترین وسعت اجتماعی، معیار تمیز دوست از دشمن و پاره کننده نقابهای دروغینی است که باندهای چپاولگر و جنایتکار حاکم با شیادی بر چهره زده و قصد دارند با یک نمایشهایی مضحک، تحت عنوان «انتخابات!» سرپوش موجهی بر چهره کریه این فاشیسم بنیادگرای مذهبی بگذارند.