۱۳۹۶ فروردین ۳۱, پنجشنبه

جنگ انتخابات و رویارویی سه قوه


جنگ انتخابات در بالاترین نقطه هرم قدرت در نظام ولایت فقیه با شدت کم‌سابقه‌یی جریان دارد و طرفهای دعوا همدیگر را به‌ وابستگی به ‌قدرتهای خارجی متهم می‌سازند و طرف مقابل را به‌قطع کردن مچ تهدید می‌کنند؛



اگر چه رژیم همواره و از روز اول درگیر جنگ و دعوای باندهای درونی بوده که در سرفصلهای انتخابات بالا می‌گرفته و پس از آن ظاهراً به ‌وضعیت سابق بازمی‌گشته؛ اما اولاً هیچ وضعیتی تکرار وضعیت قبلی نبوده و رژیم هر بار و در سرفصل هر بحران به‌نقطه اول برنگشته، بلکه به‌نقطه پایین‌تری سقوط کرده و ضعیفتر و آسیب‌پذیرتر گردیده و توانش برای کنترل اوضاع کم و کمتر شده است. ثانیا و به‌خصوص در بحران کنونی، شرایط برای رژیم بسیار حساستر و نتایج و پیامدهای بحران، بسیار خطرناکتر است.
نخست، به‌دلیل شدت وخامت وضعیت اقتصادی، تشدید رکود و بیکاری و شرایط انفجاری جامعه؛ در نمایش انتخابات قبلی، روحانی به‌ همه کلید نشان می‌داد و ادعا می‌کرد که راه‌کار همه معضلات را در مشتش دارد؛ اما امروز این خود اوست که اعتراف می‌کند «مشکلات اقتصادی 100سال دیگر هم حل نخواهد شد‍ !».
حسن روحانی پس از آن که کار را به‌دست گرفت و از تحقق وعده‌هایش خبری نشد، گفت که همه چیز گیر اجرای برجام است و با برجام است که همه مشکلات، از بیکاری و رکود تا محیط‌زیست و سرمایه‌گذاری و حتی آب خوردن مردم حل خواهد شد؛ اما برجام هم آمد و رفت و اوضاع بهتر که نشد هیچ، بدتر از بد شد؛ رئیس بانک مرکزی روحانی نتیجه برجام را «تقریبا هیچ» خواند و علی خامنه‌ای که خودش از اول تا آخر بر توافق هسته‌یی نظارت داشت و آن را هدایت می‌کرد، برجام را «خسارت محض» توصیف کرد.
دوم، تغییر دوران و تغییر شرایط منطقه‌یی و بین‌المللی که تهدیدات کیفا متفاوتی را پیش روی رژیم قرار داده تاآنجاکه مهره‌های رژیم یکی پس از دیگری به‌ صحنه می‌آیند ابراز وحشت می‌کنند و هشدار می‌دهند که شرایط خطرناک است! می‌خواهند ما را سرنگون کنند.[1]
سوم، خامنه‌ای که وضعیتش نماد وضعیت کل رژیم است، به‌شدت ضعیف است و توان کنترل جنگ و دعوایی که رژیمش را سراپا به ‌تکان و لرزه درآورده، ندارد؛ یکی از نمایندگان مجلس ارتجاع به‌نام بنیادی طی سخنانی در مجلس، با اعتراف به‌این که لگد زدن به‌خامنه‌ای موجب اعتبار و کسب رأی در رژیم شده، آه و ناله سر داد: «شاهدیم که افرادی کوچک ذهن با سابقه سیاه فعالیت و با زیر سؤال بردن شأن رهبری، برای خود به‌دنبال کسب رأی هستند و اسفبارتر این‌که هیچ‌کس به‌فریاد آقا هم نمی‌رسد.[2]
در مجموعه سوز و گدازها و ابراز وحشت مهره‌ها و سردمداران رژیم، جان کلام را آخوند حیدر مصلحی وزیر سابق اطلاعات بیان کرده است: «دشمن... برنامه دارد و با استفاده از تجربه فتنة۸۸ می‌خواهد این بار طبقه متوسط روبه‌پایین را تحریک کند، چرا که در سال ۱۳۸۸ طبقه متوسط رو به‌بالا را به ‌کف خیابان آورد...»
مصلحی پس از آن که روحانی را به‌عنوان کسی که با مطرح کردن «ضرورت کنار آمدن با کدخدا» برنامه ‌دشمن را پیش برد، از خود او استمداد می‌طلبد و می‌گوید: «بسیاری از مسئولان خودشان از آدمهای امنیتی هستند و می‌دانند اگر ما در بحث مقاومت، سرمایه‌گذاری و پافشاری نکنیم، در نهایت امنیت کشور به‌خطر می‌افتد».
منظور او از « مقاومت» نیروهای سرکوبگر پاسدار و بسیجی است که اکنون وضعیت زار و نزاری دارند و در نتیجه، بحرانهای لاعلاج رژیم دچار ریزشهای فله‌یی شده‌اند.
اما شدت و عمق وحشت وزیر پیشین اطلاعات رژیم را آنجا می‌توان دید که با اشاره به‌ وضعیت مبهم و متزلزل سلامت خامنه‌ای می‌گوید: «فتنه‌یی که پیش روست باید در زمان صدارت و ولایت مقام معظم رهبری اتفاق بیفتد تا جلویش گرفته شود... اگر این فتنه، بعداً بخواهد اتفاق بیفتد، آن وقت بعدی نمی‌تواند آن را جمع کند».
جالب است که مصلحی این حرفها را در جمع بسیجیان می‌زد و می‌توان فهمید که حال و روز بسیجیها و نیروهای رژیم که مدام در معرض این سخنان و این آژیرهای وحشت هستند، از چه قرار است.
طنز قضیه این است که مصلحی از فرط لاعلاجی همه امید خود را به‌میخ سست حیات علی خامنه‌ای آویخته که طلسم قدرتش در سلسله قیامهای88 به‌طور غیرقابل ترمیمی شکست و پس از آن نیز در کشاکش بحرانهای درونی و بیرونی رژیم، قوایش چنان تحلیل رفته که اکنون توان یک تشر به‌ باندها و دستجات متخاصم رژیم را ندارد؛ در حالی که آنها دارند یکدیگر را می‌درند و اسرار مگوی نظام از دزدی و فساد افسارگسیخته تا بند و بستهای خائنانه با قدرتهای خارجی را روی دایره افشا می‌ریزند.
مضمون حرف آخوند مصلحی این است که حتی اگر رژیم موفق به ‌برگزاری نمایش انتخاباتی خود شود و از این آشفته بازاری که سگ صاحبش را نمی‌شناسد، به‌هر حال یکی را از صندوق بیرون بکشد... این پایان ماجرا نیست، بلکه چه بسا هم‌چون نمایش انتخابات88 و بیرون آوردن احمدی‌نژاد از صندوق، تازه نقطه جرقه زدن قیامی به‌مراتب سخت‌تر و خطرناکتر از قیام88 باشد؛ چرا که نسبت به‌سال88، هم رژیم در کلیت خود بسیار از هم‌گسیخته‌تر و بحران‌زده‌تر شده، هم شخص ولی‌فقیه نسبت به‌آن موقع بسیار ضعیفتر و توانش برای کنترل و مهار اوضاع بسیار کمتر است و هم نیروهای سرکوبگر رژیم بسیار و فرسوده‌تر و روحیه باخته‌ترند.
این وضعیت، مصداق روشنی از وضعیتی است که در آن بالاییها نمی‌توانند حکومت کنند و پایینی‌ها هم نمی‌خواهند تن به‌حاکمیت دهند.


[1]  نطق میان دستور بهروز بنیادی در جلسه علنی مجلس ارتجاع یکشنبه 28فروردین 96: «اکنون سؤال دیگری در افکار عمومی مطرح است که چرا در میان حدود ۲۰۰کشور جهان، تنها میان ۱۰کشور سرکشی و طغیانهای متفاوت وجود دارد، لازم است تا کشور ما به ‌بهترین شیوه وظیفة تاریخی و اسلامی خود را انجام دهد و از قتل و کشتار کودکان و مادران بیگناه پیشگیری کند، چرا که بر اساس اصول قانون اساسی، حق دخالت نظامی در سایر کشورها را نداریم، اما تمام توان خود را برای برقراری صلح در تمام نقاط جهان به‌کار بگیریم تا در تاریخ از ما به‌ نیکی یاد کنند... باید هرچه زودتر درباره عراق و سوریه تصمیمی بر اساس منافع ملی کشورمان بگیریم».
[2]  نطق میان دستور بهروز بنیادی در جلسه علنی مجلس ارتجاع یکشنبه 28فروردین 96