هر قدمی که پَخمه ای بردارد، به مُرداب نزدیکتر می شود. عبرت آمیز آن است که پخمه، خود، مدام بر سر راه ِ خود لجنزاری را حفر می کند. ملایان آشفته اند. نابسامانی در فرقهشان نمایان است. تشویش بر کُودنیشان نیز دامن زده است. از علائم آژیتاسیون، یا بیقراری روانی، میل به حرکت، حرکتی شاید بدون هدف و هیجان بیش از حد است. «کیفر خواست» ۱۸ تیرماه ۱۴۰۲ ملایان «لجنزار» ی است که در آن فرو رفته اند. مقاله این را می کاود
.«کیفر خواست» ۱۸ تیرماه ۱۴۰۲ بر علیه مجاهدین همان مرداب است.
اینان خانه خُرد و فاسد ِ شریعت ِ خویش را نیز به آتش کشیدند. این دیگرستیزان ِ بی مایه، از کارکردهای بنیادین آیین خود نیز روی برتافتند. در شریعت ِ فریسیان، «فتوا» ستون ِ فقرات ِ دستگاه ِ قضاوت آنان است، نه راهکردهای حقوقی مدرن. اینان همیشه تجلیل کنندگان مرگ بوده اند. «فتوا» تیغی زهرآگین در خدمت خاموش کردن نور حیات بوده است. اینان با «فتوا» جانهای شیرینی را گرفتند و مرغزارها را خشکاندند.
«خاوران» چون آشویتس، نماد قساوت و پلشتی مفتیان این شریعت است.
رویه قضایی ملایان از دوران گستراندن بساط شریعت خمینی در ایران رویه «شریح بن حارث بن قیس بن جهم بن معاویة بن عامر»است. او از قضات روزگار معاویه بود که تا زمان حجاج بن یوسف ثقفی دستگاه قضاوت را می چرخاند. همچنین او متهم است که فتوا به قتل امام حسین داده است. «فتوا» همیشه سلاحی برنده در ستیز با «دیگری» بوده است. تاریخ شریعت مملو از قساوت و بیداد است. قساوتی که بر فتوا بنا شده است. خمینی کار خود را با فتوا آسان می نمود و با اقبال تاریخی نادری که نصیبش شده بود، مدام شمشیر فتوا را بر گلوها تیز می کرد: فتوای کشیدن خون محکومین، دفن مخفیانه، تخریب گورها، شکنجه های مهیب، فتوای تجاوز به دخترکان قبل از اعدام، فتوای قتل سلمان رشدی، اقدام به فروش اعضاء محکومین و غیره. راهکار ِ حقوقی خمینی برای قضات شرعش چنین بود: «هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید!»
«بدعت» خامنه ای
حال اما با بدعتی عجیب ما شاهد برزمین نهادن حربه «فتوا» از جانب خامنه ای هستیم. در مغایرت آشکار با باورها و رسوم بنیادین شریعت خویش، او شهامت صدور فتوای جدیدی برعلیه تنها نماینده تشیع انقلابی در ایران یعنی مجاهدین را نداشت. بسیار مضحک است، وقتی ملایان، راهکارهای مدنی و موازین حقوقی مدرن را نیز مصادره می کنند. تخت شکنجه شریعت، ددمنشی و قساوت رویه آنان است. پناه بردن به شوی «کیفر خواست» بر علیه مجاهدین، نشانی از استیصال و مات شدن تاریخی ملایان است. دستگاه قضایی ولایت، مملو از قاضی عسگرها، قاضی دارالسلطنه ها، نایب الصدرها و قاضی القضاتها است که با راهکارهای دادگستری مدرن بنیادا بیگانه است. اینکه چرا خامنه ای در یک حرکت کُمیک به «کیفر خواست» پناه برده است، تامل برانگیز است. در شریعت او «فتوا» حکمی است شرعی. اما او شهامت صدور این «حکمی شرعی» که برای «مقلدان» نافذ و لازم الاجراء است، ندارد. چرا؟
جامعه ایران به بلوغ فرهنگی ـ سیاسی رسیده است، مجاهدین به مثابه تنها شاخص تشیع انقلابی، مشروعییت داخلی و بین المللی درخشانی یافته اند، تشیع ایرانی با نام آنان گره خورده است، صحبت از «رنسانس تشیع» توسط مجاهدین است، خوانش شیعی آنان، شریعت منحوس را بی اعتبار کرده است، در گسترده ترین لایه های اجتماعی گفتمان دینی مجاهدین مقبولیت یافته است. این فرهنگ شیعی در خیابان به مصاف ِ خوانش ِ عقب مانده ملایان آمده است. در عاشورا و تاسوعای امسال شاهد تکثیر این نگاه مدرن و انقلابی بودیم. مداحان، دسته های متعدد عزاداری، با خلاقیت و ابداع نوحههای شورانگیز این مدل دینی را به خیابانها و کوچه ها کشاندند. با تاسی به خوانش مجاهدین از تشیع، نظام آخوندی و شریعت خمینی مورد تهاجم قرار گرفته است. ما در دهه 60 نیستیم. در آن دوران خمینی توانست خوانش دینی خود را، با دجالیت و قلدری و سرکوب مستولی نماید. امروز اما مجاهدین نماد تشییع اصیل اند. دیگرنمی توان با قبای «اسلام» به مصاف آنان رفت. ملایان در پهنه ایدئولوژیک، مفتضحانه شکست خورده اند. آنان خلع سلاح شده اند. اهرمهای دینی از دست آنان خارج شده. بیزنیس دین فروشی تخته شده است. در یک خوانش درون دینی دیگر نمی توان با مقولات کلامی و الهیات به نبرد مجاهدین آمد. این حربه به ضد خویش تبدیل میشود. آین را خامنه ای خوب می داند. دیگر نمی توان اسلام پناهی نمود، ولی نماینده تشیع ایرانی (مجاهدین) را با حربه های فرسوده شرعی، رجم و تبعید، محاربه و ارتداد قتل عام کرد.
خامنه ای شهامت صدور «فتوا» را ندارد.
چرا؟
این پرسش را می کاویم:
در یک خوانش درون دینی، فقه سنتی برای فتوادهنده ویژگیهایی قائل است. از جمله بلوغ، عقل، عدالت، شیعه دوازده امامی بودن، اعلم بودن و حلال زادگی. از طرفی او باید به قرآن و سُنت احاطه داشته، تا بتواند مبانی آنها را تبیین نماید. فتوا دهنده باید به علوم و مقولات فقهی اشراف کامل داشته باشد. حال چرا خامنه ای شهامت بکارگیری برنده ترین سلاح شریعت خمینی یعنی «فتوا» را بر علیه مجاهدین ندارد و به ابزار «کیفر خواست» پناه می آورد؟ جواب را از خامنه ای می شنویم. او سالها بیش از این در 14 خرداد 1368 به عدم لیاقت و شایستگی خویش اعتراف کرده، می گوید که اولا «حقیقتاً لایق» رهبری نبوده و حرفش نزد بسیاری از «آقایان» خودی هم حتی «حجت» نیست.
در یک خوانش درون دینی ما شاهد هستیم که تمامی کاست ِ ملایان تا کنون شهامت بکارگیری لفظ «کافر» را بر علیه مجاهدین نداشته اند. آنان با فریبکاری به لفظ «منافق» بسنده کردند. اما مجاهدین با شهامتی شگرف ازهمان ابتدا این فرقه تبهکار مافیایی را، کل سوء، شیطان، کفر مجسم و ارتجاع نامیدند. لقب «دجال» امروز با نام خمینی گره خورده است. این هم از یکی دیگر از پروژه های سترگ و درخشان مجاهدین بود. آنان با اعتماد به نفس نادری، خمینی را «کفر مجسم» خطاب کردند.
به نظر محقق حِلی نامورترین فقیه عصر خویش (قرن سیزدهم میلادی) مفتی (فتوا دهنده) فقط زمانی مجاز است فتوا صادر کند، که اولا، بر احکام، اِشراف و احاطه جامع داشته و علاوه بر آن خود نیز بر علم خود اطمینان کافی داشته باشد. خامنه ای نه تنها فاقد این دانش است بلکه او حتما فاقد این اطمینان درونی است، که به صدور «فتوا» بر علیه مجاهدین نزدیک نشده است.
در یک خوانش درون دینی، فَتوا از ادله اربعه یعنی قرآن، سُنت، اجماع و عقل استنباط میشود. یعنی دلیل شرعی اعتبار ِ فتوا از چهار منبع فوق استخراج می گردد. عدم صدور «فتوا» بر علیه مجاهدین و پناه آوردن به «کیفر خواست» اثبات این نکته بنیادین است که خامنه ای نمی تواند چنین فتوایی را حتی به حلقه درونی غالب نماید. یعنی هیچ پایه فقهی به استناد دلایل چهارگانه فوق، برای صدور فتوا یافت نشده است
نتیجه اینکه مجاهدین به نماد تشیع اصیل در ایران تبدیل شده اند. با ابزارهای فقهی و شرعی مندرس دیگر نمی توان به مصاف آنان شتافت. عدم استفاده از حربه «فتوا» به تنهایی مبین این نظر است.
از بُعد سیاسی
ملایان امسال در هماوردی با مجاهدین در دو مصاف، همزمان شکست خوردند: پاریس و دورس (آلبانی). ظفرمندی در این رزمها، دور از انتظار می نمود. جبهه ای تنومند از ارتجاع، استعمار و بورژوازی هار «انقلاب» را محاصره کرده بود. دلهایی مضطرب و نگران، ارتجاع، فاشیسم ایرانی و راست افراطی اما خندان. آنان نمی دانستند که این محاصره شدگان در مرگ و زندگی، روزگاری با دست خالی در محاصره وحوش خمینی در دشتِ عراق، بی کس و یاور رها شده بودند؟ اما آنان روییدند. اینان گلهایی هستند که در طبیعت خشن با گرمای طاقت فرسای عراق، رویش را به همه آموختند. اینان معماران «سرزمین فیروزه ای» اشرف شدند؛ نامی آشنا در ادبیات انقلابی معاصر. اینان لبخند به لب، شور در دل، «صدف صحرا» را خلق کردند و خود به «مشعل امید و گل سرخ در میانه کویر» تبدیل شدند. از طرفی درخشش خیره کننده مقاومت، و در کانون آن خانم مریم رجوی، در کهکشان امسال، آنهم پس از عبور از تمامی سدها، شکستی استراتژیک برای خامنه ای رقم زد. خامنه ای انتظار این همه درخشش را در میانه ی محاصره ای مهیب از آلبانی تا پاریس را نداشت. حضور چهره های برجسته جهانی در کنار خانم مریم رجوی، مشروعیت درخشان بینالمللی مقاومت، حمایتهای گسترده از موریتانی، اردن، یمن، آذربایجان، پارلمانهای قاره اروپا، آمریکا و کانادا ملایان را گیج کرد.
خامنه ای از خود می پرسد: با اینان باید چه کرد؟
آخر اینان بر سر تمام جهان ِ پلشت و استعمار و گندیدگی بورژوازی، «شر» می بارند. اینان مدام تکثیر و تکثیر می شوند. درماندگی در مقابل مقاومتی در تبعید، متشرعان را سراسیمه نموده است. این پخمگان قدم به قدم به مرداب و لجنزار خود ساخته نزدیکتر می شوند. ضربات دریافت شده از مقاومت بسیار مهلک بوده است. گیجی نتیجه طبیعی آن است. گیجان، یا بیجانند، خودزنی می آغازند و یا مضحکه می شوند. خامنه ای همه را یکجا نصیب خود کرد. دستاویز کردن راهکارهای قانونی توسط فاشیسم دینی حاکم، نشان ٔاز درماندگی و بی «چارگی» است. این همان فاز پایانی است. «راستی هم که در آن شور ِ سفاهت که گویی تنش برای حرفهای جفنگ و کارهای احمقانه میخارید، چه چیزها که از او سر نمیزد.» (جان شیفته، رومن رولان)
اما:
وکلای مجاهدین با گامهای استوار خیابانها را فتح نموده اند. هر کانون شورشی، دفتر وکالتی است مقتدر که دفاعیه اش را بر دیوار زمخت عصر ظلمت ِ ملایان هر دم و در هر کوی و برزن می کوبد. فریاد هر مادری و یا هر شاخ گلی روییده بر گور شهیدان قیام، وکیلی است که دفاع از آرمان مجاهدین را در فضا می پراکند. هر آنجایی که عدالت، طلب می شود، هر آنجایی که
می جوشد و می خروشد، هر آنجایی که فجر، سینه آسمان را می شکافد، هر آنجایی که شب، پُشت می گرداند و صبح دمیدن می گیرد (قرآن) ویا قامتی خم می شود، اشکی جاری می شود و آتشی بر پا می گردد، وکیلی سرافراز دفاعیه اش را غرا قرائت می کند. آرمان مسعود فراگیر شده است.