در فردای سقوط معمر قذافی مردم کشور بحران زده لیبی براین باور بودند که روزگاری خوش و آینده ای مملو از آزادی و آبادانی در انتظار انان می باشد.
اما با نیم نگاهی به روند طی شده طی یک دهه گذشته و شدت گرفتن بحران و جنگ های داخلی در این کشور، به یقین می توان اذعان نمود که آن آرزوها ، خواب و خیالی بیش نبوده است.
دراین راستا و با برروز دومین جنگ داخلی در لیبی، اکنون این کشور را نه تنها به میدان رقابت برای زور آزمایی سیاسی، بلکه فراتر از آن صحنه نبردی خونین میان کشورهای منطقه و فرامنطقه ای تبدیل کرده است.
یک نمونه این دخالت ها در سرزمینی که بر روی دریایی از منابع طبیعی مانند نفت قرار دارد، همان ورود دیکتاتوری ولی فقیه به صحنه منازعات می باشد، زیرا اساس و بنیان لیبی برپایه «شش قبیله» بزرگ استوار گردیده که در فردای سرنگونی معمر قذافی، هیچکدام حاضر به مصالحه و قبول یک قدرت مرکزی نیرومند نگردیده و براین اساس زمینه های یک جنگ فرسایشی و داخلی را در سایه دخالت های خارجی، پایه گذاری کردند.
دراین راستا نیز شاهد هستیم که رژیم آخوندی با گسیل نیروهای نیابتی خود مانند «حزب الله، عصائب و حشد الشعبی و یا نیروهای جهادی از سوریه» و نیز گسیل نیرو تحت عنوان «کارمندان هلال احمر» که تماما ازسوی نیروی تروریستی قدس حمایت می شوند، برآتش جنگ میان قبایل و گروه ها در لیبی افزوده است.
پیشتر یک فرمانده ارتش ملی لیبی (سایت العربیه ۲۷ مارس ۲۰۱۹) در سخنانی تاکید کرده بود: «اسناد آشکاری از اقدامهای این کشورها و برخی از رهبران گروههای تروریستی وجود دارد. مردم لیبی وجود ساختاری مسلح در خیابان همچون حزبالله در لبنان را نمیپذیرند».
سخن از شکافی است که اکنون میان «دولت وفاق ملی» در طرابلس و «ژنرال حفتر» یا همان «ارتش ملی» ایجاد گردیده و در سایه این شکاف ولی فقیه نیز تلاش دارد تا نقش مخرب خود را برای برهم زدن تعادل قوا و النهایه بدست گرفتن بخشی از قدرت سیاسی در این کشور ایفا نماید.
این همان سیاست مخربی است که رژیم آخوندی پیشتر در لبنان، سوریه و عراق و یا اکنون در یمن در پیش گرفته است، یعنی با حضور خزنده نظامی و بکارگیر نیروهای تروریستی ، به بهم خوردن تعادل سیاسی در پایتخت، دست یابد.
دراین رابطه سایت حکومتی دیپلماسی ایرانی وابسته به وزارت خارجه رژیم (۱۱ تیر ۱۳۹۹) در گزارشی از دیدار اخیر محمد جواد ظریف، ماله کش اعظم نظام، از ترکیه می نویسد: «موسسه دفاع از دموکراسی ها در واشنگتن با اشاره به حضور ایران در لیبی می گوید که ایران از طریق استقرار عناصر طرفدار خود یا تزریق پول و سلاح، در نقاطی از کشورهای خاورمیانه که حکومت مرکزی بر آنها سیطره ندارد نفوذ می کند».
ترجمان این جملات به معنای تلاش آخوندها برای دستیابی به آبهای گرم مدیترانه و شکل دادن هلال شیعه می باشد. وجود مناطق گسترده نفتی و یا صدها کیلومتر مرز دریایی با اتحادیه اروپا برنقش ژئوپلیتیک این کشور و حرص طرف های درگیر از جمله رژیم آخوندی نیز افزوده است.
براین اساس دیکتاتوری خامنه ای در قدم نخست با اتخاذ سیاست حمایت از دولت وفاق ملی، منطقه نفوذ خود را در سایه همکاری با ترکیه گسترش داده است. سیاست کوتاه مدت رژیم در این منطقه بحرانی نخست دور زدن تحریم ها به کمک ترکیه می باشد ودر میان مدت نیز ایجاد پایگاه های نظامی و شکل دادن به نیروهای بنیادگرای تحت حمایت خود.
یک نمونه از این همکاری را در ارسال سلاح با کشتی «شهرکرد» می توان رویت نمود. از آنجائیکه این کشتی در لیست تحریم های آمریکا قراردارد، رئیس دولت وفاق ملی در هراس ار تبعات آن، اعلام کرد که از «ماهیت محموله های» این کشتی اطلاع نداشته و لذا آن را در بندر مصراته توقیف نمود.
بکارگیری «موشکهای دهلاویه». ساخت صنایع سپاه در جنگ های داخلی لیبی که بنابر داده ای رسانه ای با این کشتی حل گردیده اند، ادله ای بر دخالت های آشکار رژیم اخوندی در این کشور و دامن زدن به جنگ داخلی می باشد. همچنین بنابرداده های بین المللی، ولی فقیه تلاش دارد تا با هردو جناح درگیر در لیبی ، چه در«خفا و یا آشکار» همکاری نظامی، تسلیحاتی و کمک های مالی نماید.
هراس آخوندها از قدرت گرفتن ترکیه در لیبی و از طریق دولت وفاق ملی است. از سوی دیگر حضور و دفاع عمده کشورهای حاشیه خلیج فارس از ژنرال حفتر نیز مطلوب خامنه ای و رقابت های منطقه ای وی نمی باشد. براین منطق بازی با هردو طرف و راه اندازی سیاست «برد- باخت» هردو گروه درگیر، در دراز مدت بسود مطامع آخوندی تا شکل گیری نیروهای شبه نظامی و دست نشانده آنها در لیبی می باشد.