فعالیت کانونهای شورشی در شهرها
هنگامی که مسعود رجوی در سالن عمومی بزرگ اشرف و قبل از عملیات بزرگ فروغ جاویدان رو در روی یارانش خروشید و گفت:
"عملیات کبیر فروغ جاویدان"، برگ زرین دیگری در تاریخ ایرانزمین رقم خورد.
او خود بهتر از هر کسی میدانست که میباید تمام دار و ندار را در طبق اخلاص نهاد و به خلق قهرمان ایران تقدیم کرد و بهقول خودش آن یاران را بهسادگی پیدا نکرده بود و تکتک آنها را از پس هفت دریا خون و راهی چند ساله ـ که آن را با کفش و کلاه آهنین طی کرده بودند ـ از لابلای انبوه ابتلائات، نشیب و فرازهای سیاسی و انبوه بالا و پایینیهای زمان، به مثابهٔ رشیدترین، قهرمانترین، جانانترین، شکوفاترین و آگاهترین فرزندان خلق ایران، یافته بود.
آیا دل بُریدن از آنان دشوار نبود؟
کاری بس دشوار، اما میبایست رفت...
تا راهها باز است، تا آبها یخ نزده، تا لای در اندکی گشوده است، «باید رفت»...
یا باید رفت، ممکن است همه شهید بشوند، یا میمانند و خون از دماغ کسی نمیریزد ولی مطرود و لعنت شده و سوخته و بیآبرو خواهند شد.
همانطور که انتظارش میرفت، "رفتن و جاودانه شدن"را بر"ماندن و بیآبرویی" ترجیح دادند.
پس به حق میتوان گفت که چه زیبا نام عملیاتشان را "فروغ جاویدان" گذاشتند.
حال، پس از این همه سال وقتی از تنگه "چهار زبر"می گذرم، فریاد میکشم:
"رویتان سفید و جایتان برای همیشه تاریخ سبز است".
کانون شورشی قاصدک
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است