۱۳۹۹ مرداد ۶, دوشنبه

مهرداد هرسینی:‌ یک رویداد و اینهمه آه و فغان!


مهرداد هرسینی:‌ یک رویداد و اینهمه آه و فغان!

برگزاری شکوهمند کهکشان آزادی آنهم در شرائطی که ویروس مرگبار کرونا تمامی این کره خاکی را درگیر خود و به تبع آن مجموعه فعالیت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تجاری را قفل نموده، به یقین «شاهکاری» بی نظیر می باشد.
خامنه ای یکبار دیگر تجربه کرد که چگونه رژیم اش ضربه پذیر می باشد و مجاهدین در اشرف ۳ نیز نشان دادند که در سخت ترین شرائط «می توان و باید» غیر ممکن ها را ممکن کرد. این جوهر و اساس این مقاومت در تمامی ابعاد اش هست. یعنی زمانیکه دیکتاتور اصلا تصور آن را نمی کند، از همان نقطه باید به او ضربه زد.

سخن از «قد و قواره» مقاومتی است که اکنون خاری در چشم دشمنان و چراغ امیدی برای مردم ایران تبدیل شده است. براین اصل و در فردای روز نخست این مجموعه از گردهمایی ها، ما شاهد آه و فغان، نه تنها دیکتاتوری طلسم شکسته ولی فقیه بلکه فراتر از آن به اصطلاح «اپوزیسیون» و «دگر اندیشان» و «رسانه های مستقل»!! در خارجه بودیم.

نخستین سوالی که به ذهن هر ناظری خطور میکند، چرائی این «همگرایی» و «همسویی» با مخوف ترین دیکتاتوری مذهبی علیه مجاهدین و برگزاری کهکشان آزادی می باشد.
واقعیت آن است که رژیم آخوندی با مجموعه عظیمی از امکانات رسانه ای و دلارهای نفتی و مناسبات تجاری از دو سو دست به «پاتک» علیه مقاومت ایران زد.

نخست در سطح داخلی و از طریق رسانه ها، رادیو و تلویزیون حکومتی، کارگزاران و متولیان ریز و درشت و دوایر اطلاعاتی و دیگری در سطح خارجی و با به میدان آوردن ابواب جمع حاج آقا علوی.
نمونه هایی مانند موضعگیری سفیر رژیم در لندن، کیهان بیت خامنه ای، سخنگوی دولت شیخ حسن، نماز جمعه ها و نمایندگان خامنه ای در مشهد، کرج، شیراز، اراک ، شهرک قدس و غیره، و یا حملات کور عوامل رژیم در خارج از کشور به یک کانال تلویزیون ایرانی در لندن که برای اولین بار به وظیفه ژورنالیستی خود عمل نمود و بخشی خانم رجوی را بازتاب گسترده ای داد، تماما در چارچوب این «جنگ روانی» قرار دارند.

براستی مگر خانم رجوی در برنامه ۱۰ ماده ای خود چه گفته اند؟ بغیر سخن از آزادی بیان، حقوق زنان، نه به اعدام، حق خود مختاری برای کردستان ایران، جدایی دین از دولت و حاکمیت جمهور مردم! همچنین ایشان برای چندمین بار تاکید کرده اند، که مقاومت ایران «به هر قیمت خواهان رسیدن به قدرت نیست».

حال سوال این جماعت آنکه، کجای این مواضع سیاست های اصولی اشکال دارد؟ چه نکته و یا خواسته غیر ملی در این سخنانن نهفته، که آنان را اینگونه برآشفته ست؟ بواقع اگر شخص و یا گروهی که خود را «مستقل» می پندارد و واقعا «ریگ ولایت» در کفش اش نیست و اگر واقعا درد وی، درد مردمی است که در حال خرد شدن زیر ستور گزمگان خامنه ای، سپاه پاسداران و بسیج ضد مردمی می باشند و یا سرکوب، شکنجه، اعدام می شوند، مردمی گرسنه که اکنون حتی به نان شب هم محتاج مانده اند، کودکان کار و زنان خیابانی، گور خواب ها و پشت بام خواب ها، اگر واقعا درد این مردم را داشته باشند، چرا باید از برنامه مترقی مقاومت ایران برای ایران فردا بهراسند و اینگونه «چنگ» بر رخ خویش کشیده و «مویه و زاری» کنند؟

اما گذشته از این واقعیات انچه که طی این دوران برای چندمین بار عیان گردید، این حقیقت است که یک بخش از این جماعت، وابسته مستقیم به رژیم آخوندی هستند و اساسا برای طرح های مشخصی به خارج اعزام گردیده اند. خود نیز بکرات در این رابطه اعتراف کرده که وزارت اطلاعات «پاسپورت و ویزا» برای ما گرفته و از ما خواسته است تا به خارج از کشور نزول اجلال کنیم.

بخش دیگری هم دکانداران روشنفکری و در لوای انواع و اقسام القاب قلابی می باشند که سیاست، و موضعگیری های آنان همواره در راستای سیاست های کلان خامنه ای تنظیم می گردد. در قیام ۳۰ خرداد ۶۰ چنین بود، در جنگ ضد میهنی، پروژه های اتمی و موشکی رژیم و یا قیام و سرنگونی هم همینطور و تماما در راستای منافع رژیم آخوندی بوده و هست.

بهرحال سخن از حکومتی غرق در بحران و عدم مشروعیت داخلی و بین المللی با مجموعه عظیمی از شکست ها در سیاست راهبردی است که راهکار را تنها در ادامه و استمرار سرکوب، اعدام ، ترور و صدور بنیادگرایی می بنید.
دراین راستا خامنه ای تنها هماورد خود یعنی مجاهدین و مقاومت ایران را سدی جدی برای ادامه حیات و به تبع آن رسیدن به دروازه های تمدن «بنیادگرایی» ارزیابی می کند، بطوریکه از بام تا شام، نه تنها شخص ولی فقیه بلکه تمامی دوایر دولتی، اطلاعاتی، امنیتی و رسانه ای حکومت اکنون کابوسی بغیر از «مجاهدین» در سر ندارند.

نیم نگاهی به وضعیت بحرانی رژیم و بویژه خیزش های مردمی طی سه سال اخیر که تمامی بازی های رژیم را در کلیت اش برهم زده، بهترین ادله براین واقعیت است که در پشت این خواسته های بحق، عنصر «پیشتازی» بنام نیروی برانداز با کانون های شورشی نهفته است.
همچنین نیم نگاهی به افزایش روزمره دستگیری ها، صحنه سازی و اعترافات تلویزیونی و یا رسانه ای از فعالان سیاسی و دستگیر شدگان و اساسا دیدگاه  امنیتی رژیم به مقاومت ایران، بهترین ادله بر واقعیتی بنام «نفوذ و محبوبیت» مجاهدین در جامعه را دارند.
هراس خامنه ای در این راستا از کلید خوردن «عنصر عینی و ذهنی» می باشد که در منطق خود به شکل گیری انقلاب تهی و فرودستان راه خواهد برد. این همان نخ نبات برای ورود رژیم به «جنگ روانی» علیه مقاومت ایران است.

در چنین صحنه ای مقاومت ایران به پیشواز کهکشان آزادی رفت. براین اساس داخل و خارج از کشور در یک همبستگی ملی اعتراضات خود را به شیوه های مختلف به جهانیان نشان دادند. براین منطق می توان یکبار دیگر به مولفه ای بنام پیوند خوردن جنبش سراسری با سیاست ها و برنامه های اصولی مجاهدین و مقاومت ایران برای ایرانی آزاد و دمکراتیک رسید.
خامنه ای این واقعیت را بخوبی دریافته است.