۱۳۹۹ مرداد ۹, پنجشنبه

منوچهر هزارخانی در اجلاس شورای ملی مقاومت در آغاز چهلمین سال تاسیس شورا

منوچهر هزارخانی در اجلاس شورای ملی مقاومت در آغاز چهلمین سال تاسیس شورا
    سخنان دکتر منوچهر هزارخانی در اجلاس شورای ملی مقاومت در آغاز چهلمین سال تاسیس شورا


به مریم و به بقیه رفقایی که در آلبانی گوش می کنند به خود شما این حرف را دارم بزنم که به عقیده من، دارید ماموریت بسیار خطرناکی رو شما انجام می دید. من تصور می کنم که اغراق نیست اگر بگم یک عملیات انتحاریه. برای اینکه میزان نفرت رژیم رو از کل مقاومت بخصوص از شما می دونیم. با همه اینها اگر عملیاتی است لازم، حتما انجام بدین، دیگه این رو سفارش می کنم و به قول شما، اگرم لازمه دعا بکنیم ما لامذهب ها (که خدا وند شما رو حفظ کنه)... اون هم بگین که دعا بکنن. البته خدا به حرف ما گوش نمی ده ولی خب ما کار خودمون رو می کنیم. این که به خود شما بگم تا بقیه دوستان هم خسته نباشید و عرضم به حضورتون که ادامه بدید تا آخر، این حرفهایی که با شما داشتم و با دوستانی که اونجا هستند و لابد نقش بسیار مهمی دارن عرض کردم، که به نظر من عملیاتش عملیات انتحاریه؛ کاری که داره الان می کنید. چون جنبش مقاومت الان اون در راسشه. و جنبش مقاومت رو به اسم مریم رجوی می شناسن. به اصطلاح منشور ده ماده ایش که الان چیز شده، خلاصه شده، یا فشرده شده و در چند ماده بیان می شه، درست همان ماده هایی است که دیگران منتظرن ببینند چی می گه چیز فقط شعار نمی ده، سیاستش چیه، چکار می خواد بکنه اینا، در این خلاصه شده، مریم الان در راس قرار داره. جنبش مقاومت رو به اسم اون می شناسن و واقعا آرزو می کنم که موفق باشه. واقعا آرزو می کنم که موفق بشن واسه این که چه بهتر از این که یک پروسه چهل ساله ای طی شده حالا داره به نتیجه می رسه. البته خود رهبران مقاومت بارها تذکر داده اند، گفته اند، قید کرده اند برای کسایی که خوب حالی شون نمی شه و حالیشون کردن که ما برای گرفتن قدرت قیام نکردیم و قصدمون فقط گرفتن قدرت نیست. من گمان می کنم که این مسئله در خارج کشور اصلا فهمیده نمی شه. اصلا فهمیده نمی شه. در داخل کشور به مناسبت زندگی که اون ها داشتند و کردند و این چهل سال رو گذراندن و اینا خوب فهمیده می شه، به اصطلاح روزنامه هایی که خونده می شه در روز، در ایران، می گن که خود مجلسی ها هم به این نکته رسیدن که اگر دیر بجنبیم همه ماها سوار یک کشتی هستیم. من امید فراوان دارم به اینکه من که همه اونها غرق بشن ولی اونا خودشون دارن نهایت کوششو می کنن واسه اینکه حفظ بشن. ۴۰سال پیش که شورا رو تشکیل دادیم در طی این مدت البته جزر و مدهای بسیاری داشتیم. شورا اکیپی،مقاومت آخرین گروهی بود که به تبعید اومد. پیش از اون تمام کسان دیگر که از یا ناراضی بودن از جمهوری اسلامی از امام امت و یا می ترسیدن از عواقبش، اومده بودن، یعنی من منظورم آدم های سیاسیه، ما آخرین نفرهایی بودیم که اومدیم و طی این چهل سال مقاومت کردیم، سخت بود. نقش مسئول شورا خیلی مهم بود، در این وسط. هم خوش فکره، هم معتقده به کاری که می کنه، و هم شهامت ریسک کردن رو داره. چندین بار در طول این ۴۰سال ما این رو امتحان کردیم دیگه، امتحان کردیم، خیلی طبیعیه که آدم هایی که جمع می شن یه جا و از افق های مختلف فکری و سیاسی و فرهنگی میان، خب بتونند با خودشون به تفاهمی ایجاد بکنند، به همین دلیل هم ما خیلی رفت و آمد داشتیم،می آمدن و می رفتن ومی آمدن و می رفتن ولی خب نقش اون مسول شورا این بود که توازن این چیز رو نگه داره و در این زمینه موفق بود. یعنی نتیجه اش را حالا، حالا داریم می بینیم بعداز ۴۰سال، موفق بود و، الان که نگاه می کنیم توی صحنه داخلی ایران فقط یک سازمان وجود داره، سازمان مجاهدین خلق و یک انقلاب که اونم تو راهه. اون هم داره میاد. نکته خیلی مهمی که هست این وسط، حالا من باز بر می گردم به چیز به مسئول شورا، اون پرونده شورای ملی مقاومت رو در خارج کشور اونجایی که ما توش هستیم بطور کلی انگار که داره با مردم داخل حرف می زنه، باز کرد. تفسیر خودش رو از پیام فرستاده خدا، به فرستاده خدا عقیده داشت ولی پیام خودش رو ترجمه کرد و گذاشت جلوی پیامی که خمینی داشت از می داد، رسول فرستاده خدا. این کار مهمی بود، خیلی کار مهمی بود. حالا غبار زدایی البته بی زحمت هم نبوده، تحمل چیزاش هم آسون نبوده تحمل نتایجش هم یا پیامدهایش، ولی کرد این کار را و این کار بسیار مهمی بود به نظر من، جنبش مقاومت را تبدیل کرد به یک مقاومت آرمانگرا که به لحاظ سیاسی می دونه چی می خواد و می دونه چکار می‌خواد بکنه. خیلی مهمه، این امر خیلی مهمه و من فکر می کنم که اگه در خارج کشور، دولتها، محافل از کشورهای مختلف و این پا و اون پا می کردن واسه اینه که یقین بکنن که روی شانس برنده دارن بازی می کنند.
سختشونه که باور کنن. سخته شونه، منتهی الان دیگه اینقدر جا افتاده هست، و اینقدر هیچکی دیگه نیست، تو میدون، که دیگه مجبورن بگن. میشه اینجوری حساب کرد که خب حالا ما مجبوریم با این ها کنار بیایم.