۱۳۹۸ دی ۲۴, سه‌شنبه

درباره مرزبندی نه شاه و نه شیخ در شورای ملی مقاومت ایران درباره مرزبندی نه شاه و نه شیخ




ابوالقاسم رضایی:
… سیاست مقاومت ما همواره «نه شاه و نه شیخ» بوده است دلیل آن هم واضح است. اگر جریانی برای استقرار آزادی در میهنش مبارزه می کند، جانشینی که معرفی می کند طبعا باید عاری از عناصر دیکتاتوری های پیشین، چه از نوع شاهی چه از نوع شیخی، باشد. بنابراین علت این بوده است. اما فکر می کنم که این مرزبندی الان ضرورت مضاعفی پیدا کرده است چون وقایع جدیدی پیش آمده است.

اینکه «بقایای سلطنت در خدمت رژیم کنونی قرار گرفته اند». قبلا جرمشان کشتاری بود که درزمان دیکتاتورقبلی یعنی شاه، مرتکب شده بودند. ما نسلی هستیم که کشتار، شکنجه و اعدام آن زمان، هنوز یادمان هست. هنوز کسانی که زیر شکنجه شهید شده اند یا اعدام یک نسل از جوانان انقلابی این میهن که می توانستند در این انقلاب واقعا مردم را به سمت درستی هدایت کنند را هم فراموش نکرده ایم. شاه در واقع یک نسل، چه در مجاهدین چه در فدایی ها را کشت. از بیژن جزنی گرفته تا یارانش احمدزاده و پویان تا بنیانگذاران مجاهدین و به این ترتیب میدان را به دست آخوندها داد. به این دلیل بود که ما همیشه می گفتیم «رژیم آخوندی تولید رژیم شاه است».
اما الان بحثی جدید پیش آمده است. با مواضعی که بقایای سلطنت این روزها گرفته و می گیرند، اینها بصورت واقعی درخدمت رژیم آخوندی قرار گرفته‌اند. وقتی که اعلام می کنند با بخشی از سپاه در تماس هستند و اینها را حافظان نظم و نظام بعداز سرنگونی می‌شمارند و یا وقتی حرف از بکارگیری نیروی انتظامی می زنند… اینها خط مستمری نشان میدهد. یعنی مواضع اعلام شده اینها هست. همین حرف های بچه شاه که در مصاحبه هایش گفته است را ببینید، می گوید: «در تمام سناریوهای تغییر که ما دیده ایم در جهانی که به دور از خشونت فاکتور نیروهای نظامی انتظامی کلیدی بوده قدم اول را هیچ موقع نیروهای انتظامی برنمی دارند دلیلش هم ساده است برای اینکه نمی توانند در یک حالت روی زمین و هوا بودن یعنی یک جایی پای سفت را اونور خط نگذاشتن باقی بگذارند مقدار زیادی آنچه انگیزه عدم خشونت در مقابل مردم و برعکس ملحق شدن به مردم را در نیروی انتظامی باعث می شود مردم هستند پس اگر کار بخواهد برسد مرحله خشونت و کشتاراسلحه کشی به مراتب کشتار بیشتر و تلفات بیشتر خواهد بود…» می گوید به این جهت ما باید دنبال آرامش امنیت باشیم، «فراموش نکنیم که ما در فردای فروپاشی نظام اولین نیروهایی که در حفظ امنیت و نظام و مال مردم در کار خواهند بود همین نیروهای انتظامی خواهند بود…» قبلا هم او از لیست گذاری تروریستی سپاه اظهار ناراحتی کرده بود و اینکه مدعی شده بود «با بخشی از سپاه در رابطه هست».
ببینید ما از انقلاب مشروطه تا الان را اگر نگاه کنیم، همواره شیخ و شاه درکنار همدیگر بوده اند. در انقلاب مشروطه چه کسانی ضدمشروطه بودند؟ امثال شیخ فضل الله نوری، که بعد به دست انقلابیون اعدام شد، او حامی سلطنت بود. در دوران مصدق چه کسی علیه مصدق تیغ می کشد؟ باز هم روحانیت مرتجعی که علیه مصدق است. الان هم می بینیم این بقایای سلطنت هستند که به کمک رژیم آخوندی آمده اند. به همین جهت معنی واقعی و ضروری استقلال و آزادی، فاصله گرفتن از این نوع مدعیان است. چون الان عده ای آمده اند از آنجائیکه رژیم آخوندی هزار هزار کشته و مردم را به نابودی کشانده، می گویند چون آن یکی دیکتاتوری ده تا ده تا می کشته، پس مرجح است! درحالیکه کسی که کشتار کرده، شکنجه کرده، تنها حکومت ملی ایران را سرنگون کرده است، رژیم شاه بوده است. چه کسی نظام دیکتاتوری برقرار کرده بود؟ مگر همین رژیم شاه نبود؟ چه کسی راه را با کشتار انقلابیون برای آخوندها باز کرد؟ مردم ایران چه کسی را بیرون انداختند؟ آیا همین شاه نبود؟ بعد اینها آمده اند الان مدعی اند که با بخشی از این همین سپاه جنایتکار و تروریست می خواهند به صورت مسالمت آمیز این رژیم را کنار بزنند! خوب حرفهای خنده داری که تنها در خدمت بقای رژیم است و نه هیچ چیز دیگر. از اینجاست که ضرورت این مرزبندی مشخص می شود شیخ که به دلیل جنایاتی که انجام داده تکلیفش مشخص است. شاه هم به همین دلیل تکلیفش مشخص شده است…