جلوه ای از نمایش انتخابات
گردش کار سلطهٔ سیاسی در عرصهٔ حاکمیت ولایت فقیه، دچار نوعی از بدترین نگونبختیهای ممکن شده است. بنبست جنایت از طریق سلطهگری و انحصارطلبی علیه مردم اکنون راه به حذف و قلع و قمع باندی، دولت در دولت و تک و پاتکهای پرشتاب برده است. ا
کنون پیکانهای چندین بحران بهجانب مرکز دایرهیی کشیده شدهاند که جمهوری اسلامی آخوندی نام دارد. این بحرانها بسان روندهای یک رویارویی، زنگهایشان را بهصدا درآوردهاند. فرجام این روندها بهموازات چالش بزرگ نمایش انتخابات که از هماکنون هر دو باند بهخاطرش بر سر و روی هم چنگ میاندازند، بهکجا خواهد انجامید؟ چشمانداز نمایش انتخابات دوم اسفند از همین حالا بهیک روند «خطرناک» تبدیل شده است که روحانی در ۶بهمن ۹۸ این «بزرگترین خطر» را در یک عبارت توئیت کرد: «بزرگترین خطر برای حاکمیت ملی ما روزی است که انتخابات، تشریفات شود».
در آستانهٔ نمایش انتخابات، یک روند جنگ باندها، رادیو و تلویزیون حکومتی است که بدل به ارگان شرکت خصوصی شده و در اختیار ولایت فقیه و باند غالب هستند. ریاست این بلندهاگوی ارتجاع را که صدا و سیمای دروغپراکنی و ترویج سرکوب و دیکتاتوری بوده و مورد تنفر و تحریم مردم هم هستند، ولیفقیه باید بگمارد. از این رو مطالب و موضوعات مربوط بهدولت را گزینهیی و متناسب با منافع باندی، پوشش میدهند یا نمیدهند. این دیوارکشی آنقدر بالا رفته است که حتی شخص اول در قانون خود آخوندها، بعد از ولیفقیه که رئیسجمهور باشد، هیچ وزن و جایگاه و اهمیتی برای رادیو و تلویزیون آخوندی ندارد: «ربیعی، سخنگوی دولت آخوند روحانی: شایسته نبود صدا و سیما در چنین شرایطی که سخنرانی روحانی در راستای هر چه باشکوهتر برگزار شدن انتخابات بود، از پخش آن امتناع کند».
روند بعدیِ حذف و قلع و قمع باند مغلوب، توپ برجام است که آنقدر لگدمالی شده و چاقو خورده که رغبتی برای نزدیک شدن و بهجنبش آوردن آن باقی نمانده است. برجامی که با دخالت و نقش اول خامنهای کلید خورد، با قیام دی ۹۶ زیر ضرب واکنش اجتماعی و لاجرم خروج آمریکا واقع گردید و بدل به چاقویی بر گلوی نظام شده است.
روند بعدیِ حذف و قلع و قمع در ماجراهای هزارتوی لوایح اف. ای. تی. اف است که جنازهگردانیاش نزدیک دو سال است بین دولت و مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام جریان دارد. در اینجا هم خامنهای هیچ راه خروجی برایش ندارد، جز اینکه روحانی را پس بزند و با شورای نگهبان خودش تصمیمگیری نماید. بنابراین دولت که از نظر قانونی و عرف سیاسی و دیپلماتیک معمولاً باید طرف مقابل دولتها بر سر برجام و اف. ای. تی. اف باشد، در عمل بههیچ گرفته شد و نظر شورای نگهبان خامنهای، برشدهندهٔ نهایی آن شد. برای روحانی فقط داد و هوار کردن باقی ماند که آن را هم باند غالب بهسرکردگی خامنهای بهپشیزی نمیگیرد. با این حال روحانی مجبور است پشت پردههای جنگ کثیف قدرتپرستی را رو کند. همان جنگی که خودش هم برای سوداگری و توازن با رقیب، دور آن را تند و کند و شل و سفت میکند. حالا برای روحانی یک داد و بیداد بیفرجام مانده است تا باند خامنهای و شورای نگهبان را «تروریست» قلمداد کند و این قلع و قمع رقیب را «ترور اعتماد مردم»، «ترور رابطه با بانکهای جهان» و «پیروزی آمریکا» توصیف نماید: «نمیشود یک قانون و مقرراتی که دولت آن را تصویب کرده، بهعنوان لایحه داده بهمجلس و مجلس بهعنوان نماینده ملت آن را تصویب کرده، بین زمین و آسمان بماند و روابط ما با دنیا دچار مشکل شود. مگر چنین چیزی میشود و مگر میشود روابط بانکی ایران با دنیا قطع شود و بههم بریزد؟ چه کسی در این کشور تصمیمگیر است؟ اینها دارند رابطه ایران را با بانکهای جهان ترور میکنند. حواسمان باید باشد. اینها دارند اعتماد مردم را با نظام ترور میکنند. آنهایی که میخواهند اعتماد مردم را ترور کنند، باید حواسمان جمع باشد. همهٔ ما در یک شرایط بسیار حساسی قرار گرفتهایم و نباید بگذاریم آمریکا پیروز شود».
روند بعدیِ قلع و قمع و بنبست، مترسک شرحه شرحة مذاکره با آمریکا است. یک واقعیت مسلم در امر برجام و اف. ای. تی. اف وجود دارد و آن اینکه طرف اصلی رژیم، اروپا و آمریکا هستند؛ دو طرفی که به قدمت سه دهه بیشترین مماشات و استمالت را با نظام ملایان داشتهاند؛ اما اکنون که بهیمن پایداریها، خونفشانیها و روشنگریهای ایرانیان و مقاومت ایران، این بساط بهطور نسبی جمع شده و ضربه خورده است، بحرانی را برای ولایت فقیه بهجای گذاشته که در چهار دههٔ گذشته هرگز چنین بنبست و چالشی در مناسبات بینالمللی نداشته است.
واقعیت مسلم این است که نظام آخوندی هیچ گریزی از تعیینتکلیف برجام و اف. ای. تی. اف و تحریم نخواهد داشت. هر چقدر هم مانور بدهد و جنازهٔ این سه را بین دولت و مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام بگرداند، نهایتاً باید سرنوشت آن را با آمریکا و اروپا تعیینتکلیف نماید. این همان واقعیتی است که هم روحانی و هم خامنهای بهتبعات آن اشراف دارند؛ اما از آنجا که کل نظام در بیت خامنهای و شورای نگهبان قفل شده است، این بحران نیز بدل به دستاویز قلع و قمع باند مغلوب نظام توسط باند غالب شده است.
اکنون در حالی که برای شخص خامنهای و باند او با وجود هیاهوی عوامفریبی و مبتذل علیه اروپا و آمریکا، هیچ چشمانداز و راه برونرفتی نسبت به برجام و اف. ای. تی. اف و تحریم وجود ندارد، هر گونه ندایی با سمت و سوی مذاکره را هم وسیلهٔ قلع و قمع باندی میکنند. نمونهٔ پر سر و صدای آن، شلاقکش کردن ظریف بر سر بیان تمایل مذاکره با آمریکا ـ حتی بعد از هلاکت قاسم سلیمانی ـ است. حسین شریعتمداری بهوی طعنه زد که: «آقای ظریف! شما وزیر خارجه کدام ایران هستید؟». یک نماینده مجلس آخوندی بهنام عباس پاپیزاده بهظریف حمله کرد که: «چگونه است که شما طرح گفتگو با قاتل فرزند این ملت را مطرح مینمایید؟ این اقدام شما از موضع ضعف و برخلاف منافع ملی هست و دیدید که ترامپ چگونه با پیامی که در توئیتر گذاشت، شما را تحقیر کرد؟».
اما کیست که نداند ظریف هرگز بدون چشمک و چراغ خامنهای، چنین اظهاراتی نمیکند؟ همان ظریفی که در مجلس آخوندی با صدای بلند گفت که بر سر برجام و مذاکرات و امضاها عین رهنمودهای خامنهای را پیش برده و همهچیز را بهوی گزارش کردهاند.
اکنون برای آخوندیسم بهآخر خط رسیده فقط بلای «تشریفات» انتخابات مانده و بلاهای قلع و قمع باندی، دولت در دولت، تک و پاتکهای شتابگیرنده و بیپاسخگو بودن همه کس بههیچ کس! چنین گردشکار بدفرجام و نگونبختانهای را خامنهای و روحانی و ملازمانشان باید هنوز از نتایج سحر عبور مردمانی از کل نظام ولایت فقیه بدانند...