۱۳۹۸ آبان ۲۴, جمعه

قیام امروز عراق، قیام فردای ایران


سخن روز


پس از عبور پیروزمندانهٔ قیام عراق از مرحله سرکوب و تثبیت آن و با نمایان شدن بیش‌از‌پیش چشم‌انداز پیروزی، اکنون به‌وضوح می‌توان دید که سایهٔ سیاه هراس بر سر رژیم گسترده می‌شود.

نسبت دادن قیام عراق به‌ آمریکا!

ا
پس از عبور پیروزمندانهٔ قیام عراق از مرحله سرکوب و تثبیت آن و با نمایان شدن بیش‌از‌پیش چشم‌انداز پیروزی، اکنون به‌وضوح می‌توان دید که سایهٔ سیاه هراس بر سر رژیم گسترده می‌شود.روشن است که این آخوند شیاد ضمن اهانت به‌ مردم عراق و لبنان، اما در واقع دارد وحشت خود را از انفجار خشم مردم ایران که گرانی و فقر و بیکاری کارد را به‌استخوانشان رسانده، بیان می‌کند و پیشاپیش این قیام در تقدیر را به‌ آمریکا نسبت می‌دهد.آخوند روحانی روز ۲۳آبان در کنفرانس موسوم به‌وحدت اسلامی، در حالی که با رذالت قیام و انقلاب عراق را به‌ آمریکا نسبت می‌داد، گفت: «مگر ما تردید داریم که اگر مردم عراق برای رفع مشکلات و رفاه و هشدار به‌حاکمان خود و آبادانی عراق و کمک به‌یکدیگر، به‌ خیابان می‌آیند، آنها (آمریکاییها) می‌خواهند موج‌سواری کرده و این حرکت مردمی را به‌ کشتار و اختلاف تبدیل کنند و یا آنگاه که مردم لبنان با برگزاری اجتماعات و اعتراضات خواستار حل مشکلات خود هستند، کشوری که می‌خواهد موج‌سواری کند و اعتراضات را به‌ جنگ داخلی تبدیل کند، آمریکاست».
اما این دجالگری که خط کار اصلی دستگاه تبلیغاتی رژیم در تخطئه قیام عراق و قیام لبنان را تشکیل می‌دهد، آن قدر رسواست که چندی پیش روزنامه حکومتی ایران (۱۱آبان) نوشت: «دست‌کم خود عراقی‌ها مصائب کشورشان را به‌«نفوذ شیعه‌ انگلیسی» و «فتنه‌انگیزی سفارت آمریکا» ربط نمی‌دهند... مردمی که در عرض چند ماه، نزدیک به‌ ۳۰۰کشته و ۱۱هزار مجروح داده‌اند و با این حال باز هم در اوج خشم و نفرت به‌سوی منطقه‌ سبز پیش می‌روند و ساختمانهای اداری و دولتی را به‌آتش می‌کشند، دارای اراده و خشمی ویران‌کننده هستند و با چند توئیت عربستان و اسرائیل، از خانه بیرون نمی‌ریزند».
اما آنچه در اینجا بایستی بر آن درنگ کرد، دجالگری و رذالت ماهوی سردمداران و دستگاه تبلیغاتی رژیم نیست، بلکه درماندگی و وحشتی است که آنها سعی می‌کنند آن را پشت این رذالتها پنهان کنند؛ چرا که رژیم با تمام قوا سعی کرد قیام را با شقاوت تمام سرکوب کند یا آن را با به‌کارگیری انواع ترفندهای فریبکارانه سیاسی منحرف کند، اما نتوانست و قیام عراق پیروزمندانه هر روز گام جدیدی برداشته و پیش می‌رود.
رژیم آخوندی در قیام امروز عراق، قیام فردای ایران را می‌بیند. روحانی با وحشت از جوانان که سراپا خشم و کینه از دیکتاتوری آخوندی هستند، در همان سخنرانی هشدار می‌دهد:‌ «اگر آنها بتوانند نسل جوان ما را از آرمانهای به‌حق دور کنند و اگر بتوانند دشمن را دوست و دوست را دشمن معرفی کنند در این توطئه موفق شده‌اند». و روزنامهٔ جوان (۲۳آبان) وابسته به‌ سپاه تروریستی پاسداران در همین رابطه هشدار داد: «آنچه که این روز‌ها در عراق مشاهده می‌شود در درجه اول اقداماتی مهندسی شده و در عین‌حال عجولانه علیه محور مقاومت و مشخصاً ایران است... آنچه که در عراق رخ داده یک عکس برگردان دقیق از کودتای آمریکایی و فتنه سبز اموی در سال ۸۸ایران است و پیش‌بینی می‌شود یک رزمایش واقعی برای انتقال این تجربه به‌داخل ایران قبل از انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باشد».
این همه وحشت، چرا؟چرا رژیم این‌چنین از قیام عراق و از شکستش در سرکوب قیام عراق وحشت‌زده است. مسعود رجوی رهبر مقاومت در پیام شماره ۱۵ (۱۳آبان ۹۸) گفت: «اخراج و پایان رژیم در عراق، در حکم پایان ولایت فقیه است». چرا؟ برای پاسخ به‌ این سؤال، بایستی یک بار دیگر بر نقش و جایگاه عراق و لبنان (بخصوص عراق) برای بقای رژیم تمرکز کرد.
مجاهدین و مقاومت ایران پیوسته گفته‌اند که رژیم بر دو پایه سرکوب داخلی و صدور بنیادگرایی و تروریسم در خارج بنا شده و اینها دو ستون نگهدارندهٔ رژیم هستند. وقتی یکی از این ستونها فرو بریزد، ستون دیگر هم در معرض سقوط قرار می‌گیرد و لاجرم یک ضربه استراتژیک بر رژیم وارد آمده و در مسیر سرنگونی قرار می‌گیرد. از این رو برای مقاومت ایران کاملاً روشن بود که مداخله در کشورهای منطقه، بخشی از استراتژی بقای ولایت فقیه است و نه آن‌طور که برخی در غرب تصور می‌کردند، ناشی از قدرت آن. کما این‌که تن زدن خمینی از صلح و ادامهٔ جنگ به‌مدت ۶سال پس از خروج عراق از خاک ایران و اعلام آمادگی برای صلح و حتی پرداخت غرامت، دقیقاً به‌خاطر ناتوانی رژیم در تن‌دادن به‌صلح بود و خمینی تصریح می‌کرد «صلح دفن اسلام است» و روشن است که منظور از اسلام، نظام خودش بود.
این استراتژی پس از خمینی نیز هم‌چنان ادامه یافته است. خامنه‌ای و دیگر سرکردگان رژیم بارها به‌صراحت گفته‌اند عمق استراتژیک نظام در خارج مرزهای ایران است و تا دریای مدیترانه امتداد دارد؛ از همین رو هنگامی که توفان انقلاب دموکراتیک عراق، عمق استراتژیک نظام را در معرض فروپاشی قرار داده، معنای آن وارد آمدن ضربه استراتژیک بر رژیم است. کما این‌که خامنه‌ای در دیماه۹۵گفت اگر ”جلو فتنه‌گران“ را در سوریه نمی‌گرفتیم ”باید در تهران، خراسان و اصفهان جلو آنها را می‌گرفتیم“. در خرداد۹۶هم گفت: ”در سوریه اگر این کاری که سرداران با ارزش ما انجام دادند، انجام نمی‌دادند، حالا باید در همین دور و بر و اطراف، با اینها می‌جنگیدیم. باید در همین خیابانهای خودمان و شهرهای خودمان با اینها مبارزه می‌کردیم». روشن است که منظور کدام دشمن است که رژیم در خیابانهای شهرهای ایران باید با آن بجنگد!
از سوی دیگر در استراتژی بسط ولایت فقیه در منطقه و هلال شیعی و بنا‌به‌دلایل ژئوپلیتیک، نقش عراق، در حفظ نظام بی‌بدیل است. اگر عراق از چنگ رژیم خارج شود، در وهلهٴ اول نیروی تروریستی قدس و در وهلهٴ بعد، کلیت سپاه علت وجودی خود را از دست می‌دهد.
از همین روست که رهبر مقاومت (در پیام شماره ۱۵) تصریح می‌کند: «اکنون وقتی قالی عراق از زیر پای رژیم کشیده می‌شود، تمام تعادل رژیم در این منطقه و تمام سرمایه‌گذاری دو دهه اخیر و دو دهه قبلی در هم می‌ریزد که آثار زنجیره‌یی خود را در داخل رژیم برجا می‌گذارد و حاکی از قطعیت و حتمیت سرنگونی است. ریح و روح سپاه پاسداران و نظریه جهانشمول ولایت فقیه، در عراق به‌ آزمایش کشیده می‌شود».
از سوی دیگر کلان ضربه ناشی از پیروزمندی قیام عراق، در حضیض ضعف و ذلت بر رژیم وارد می‌شود و به‌همین جهت آثار نابود کنندهٔ آن بر رژیم مضاعف است؛ در اینجا نیازی به‌ یادآوری امواج بحرانهای متعددی که از هر سو رژیم را در هم‌می‌کوبند، نیست. تنها کافی است به‌یاد آوریم که رژیم به‌دلیل ورشکستگی اقتصادی دیگر قادر به‌تغذیه و تأمین مالی مزدوران حزب‌الشیطان و حشدالشعبی و دیگر دستجات مزدور و آدمکش خود در عراق نیست. چندی پیش حسن نصرالله سرکردهٔ حزب‌الشیطان در یک سخنرانی علنی ضمن آن‌که با وقاحت تمام می‌گفت همه چیز حزب‌الشیطان از موشک تا غذا و لباسش از ایران می‌آید، گفت «تا وقتی جمهوری اسلامی پول دارد، ما هم پول داریم» معنی مخالف آن این است که وقتی کفگیر رژیم به‌ ته دیگ خورده، کار حزب‌الشیطان نیز گره خورده و بسیاری از نیروهای آن ریزش کرده‌اند. عین همین وضعیت در رابطه با حشدالشعبی عراق نیز اتفاق افتاده و به‌ این ترتیب این دو اهرم سرکوب به‌میزان زیادی کار کرد و توان خود را از دست داده‌اند که مستقیماً و به‌طور بلافصل موقعیت رژیم را تضعیف کرده است.مشاهدهٔ این شرایط هر ناظری را به‌تصدیق این حقیقت وامی‌دارد که علت این همه وحشت رژیم ناشی از آن است که رژیم آخوندی در قیام و انقلاب امروز عراق، قیام و انقلاب فردای مردم ایران و نابودی خود را می‌بیند.