۱۳۹۸ آبان ۲۹, چهارشنبه

هادی مظفری: اینجا ایران، صدای خروش خلق



 توفانِ فراگیرِ و درهم کوبنده:

توفان قیام همراه با شعله های خشمِ یک ملت به پا خاسته، در مدت زمانی بسیار کوتاه شهرهای کوچک و بزرگ ایران را در نِوردید و تمامی نمادهای وابسته به حکومتِ سرکوب و غارت، اعم از بانکها و مراکز مزدورانِ جنایتکارِ خامنه ای را در کام شعله های بی امان فرو برد و حاکمانِ جبار و غارتگر را انگشت به دهان نمود.



عکس العمل سریع و قهرمانانۀ مردم ایران در شرایطی اتفاق افتاد که پس از اعلام سه برابر شدن قیمت بنزین، رژیم در آماده باش کامل به سر می برد و از پیش تعداد زیادی از مزدوران سرکوبگر و امنیتی خود را مخصوصا در پمپ بنزینها مستقر کرده بود.

 اما ابعادِ خشمِ ویرانگرِ خلق به پا خاسته و سرعت عمل آنها، باعث غافلگیر شدنِ دشمن گردید و ابتکار عمل در تمامی شهرهای سراسر میهن به دست جوانانِ قهرمان ایران زمین افتاد؛ به گونه ای که در بسیاری از شهرها در حالیکه بانکهای غارت و چپاول در آتش خشم مردم شعله ور بودند، نه تنها از نیروهای سرکوبگر که حتی از ماشین های آتش نشانی هم خبری نبود.

حجم گستردۀ شعله ور شدن بانکها و سایر نهادها و نمادهای حکومتی در بیش از صد شهر، نمایانگر خشم سرکش و توفانی ملتی است که اینبار در مقیاسی بسا گسترده تر و رادیکالتر از گذشته، به چیزی جز سرنگونی و فروپاشی حکومت ولایت فقیه، رضایت نخواهد داد.

آری! این است نماد مجسم عزمِ جزمِ خلقی که اراده کرده است؛ تا با فرو ریختن دیوارها و گسستن زنجیرهای اسارت، آیندۀ آزادِ خویش را با دستانِ پرتوانِ خود رقم بزند.

 امروز نه تنها در ایران، بلکه در منطقه و در استراتژیکی ترین اعماق استراتژیک نظام، در دیگر بر پاشنۀ نظامِ ولایت فقیه نمی چرخد و به راستی که «دورانِ بزن در رو» به پایان رسیده است. مشت در مقابل مشت، آتش در مقابل آتش.

اینگونه بهار سرسبزِ زیبا و پر شکوه ایران زمین در پائیزِ نیمه جان و فرسودۀ ارتجاع، در بیش از صد شهر میهن شکوفا گردیده و بی شک روزهای داغ و سوزانی که در راهند، سر تا پایِ زمستان سرد و یخزدۀ حکومت خفقان و سرکوب را شعله ور و تبدیل به خاکستر خواهند نمود.

درس خارج فقه خامنه ای: اشرار نامیدنِ مردمِ به پا خاسته!
امروز یکشنبه بیست و ششم آبان، رهبرِ نظامِ بحران زدۀ غارت و جنایت، گیج و منگ از سیلی جانانۀ جوانانِ به پا خاسته، جلسۀ درس خارج فقه خود را بهانه کرد و با یکی به نعل و یکی به میخ زدن، به گونه ای نصفه نیمه، مسئولیت گران شدن بنزین را پذیرفت.

اودر باره تصمیم مربوط به سه برابر شدن قیمت سوخت گفت: “بنده در این قضیه سر رشته ندارم؛ یعنی تخصص این کار را ندارم» و بدین ترتیب اصل و ریشۀ این تصمیم را بر عهدۀ دولت و کسانی که کارشناس می نامید گذاشت؛ اما از آنجایی که از درماندگی و فلاکت حکومتش بر اثر تحریمها آگاهی کامل دارد و در حضور سران سه قوه، این عمل را تایید کرده بود؛ و از آنجایی که دیکتاتورها قرار نیست تا زمانی که متوجه نفس های واپسینِ خود نشده اند، پاسخگوی خواسته های بر حق ملتها باشند؛ تن به این اعتراف داد و گفت که از تصمیم سران قوا حمایت می کند و باید اجرا شود.

بدین ترتیب خامنه ای با اعلان جنگ دادن به ملت ایران و «اشرار، کینه ورزان و انسانهای ناباب» خواندنِ مردمِ به ستوه آمده از ظلم و ستمِ حکومت پلیدش، نشان داد که آینده ای بسا تلختر، دردناکتر و عبرت آموزتر از دیکتاتور تاجدار در پیش روی خود و نظام سرکوبگرش، قرار داده است.

 مردم ایران اشرار واقعی و ناباب و سردستۀ کینه ورزشان را به خوبی می شناسد و دور نیست که این دزدانِ سرگردنۀ ولایت و جنایت را به سزای اعمال ننگین و جنایتکارانه شان برساند.

نمایندگانِ مردم یا غلامهای خانه زاد:
کارچاق کنها و بله قربان گوها و رانت خوارانِ حرفه ای که از طرف نهادهای تحت سلطه ولایت فقیه، گلچین شده اند تا نقش نمایندگان ملت را بازی کنند؛ یکبار دیگر با نمایشی مفتضح نشان دادند که چیزی بیشتر از عروسکهای خیمه شب بازی در دست مقام معظم، نیستند.

فراکسیونِ باصطلاح امیدِ مجلس که مربوط به کاسه لیسهای ورشکستۀ ملقب به «اصلاح طلبان» در حکومت می باشد؛ سعی کرد تا از این آب گل آلود به نفع سوء استفاده های باندی، به نام مردم و به کام انتخابات آیندۀ مجلس، ماهی درشتی صید کند و به همین مناسبت آنها تا پیش از سخنانِ امروزِ خامنه ای به دنبال طرحی بودند تا خودی نشان داده و بازگشت قیمت بنزین به بهای اولیه را میسر نمایند.

پس از سخنانِ عمود خیمه و تایید افزایش نرخ بنزین، آنها بلافاصله همانند موجوداتی تو سری خور، طرح خود را پس گرفتند و آنرا از دستور مجلس خارج کردند.

این است مجلسی که نمایندگانِ تن پرور و بی خاصیتش، نانِ حرامِ نمایندگی مردم را کوفت و زهرمار می کنند؛ و بار رهبر خودخواه و مستبد را بر دوش می کشند. یکبار دیگر بر همگان ثابت شد که اینها نمایندگان شخص مقام معظم هستند و لاغیر.

از توسری خوردن اینها همان بس که طبق اظهارات خودشان، به غیر از رئیس نابکارشان در مجلس، هیچکدام از آنها تا لحظۀ اعلام طرح افزایش قیمت، از آن مطلع نبودند. نوکر صفتانی که بخاطر یک تکه استخوانِ آلوده به خون، اینچنین در مقابل بت اعظم سر تعظیم فرود می آورند و عقب می نشینند؛ شایستۀ نمایندگیِ خلقی چنین دلاور، از جان گذشته و رشید، نیستند.

اینجا بی بی سی صدای استعمار:
روباهِ پیر و فرتوت از گاو پیشانی سفید هم در نزد عوام معروفتر است و چه ننگی برای بنگاه اصلی سخن پراکنی آن «بی بی سی» که از مردم ایران لقب «آیت الله» گرفته است؟!. همان رسانه ای که در تمام جهان و مخصوصا خاورمیانه پرونده ای سیاه و مٌهر ننگی ابدی، بخاطر به شکست کشاندن جنبش های ملی و آزادیخواهانه بر پیشانی دارد.

قیام جانانۀ مردم و بخصوص جوانانِ ایران زمین نشان داد که شاخکهای این رسانۀ استعماری و گردانندگانِ بسیار محترمش!، چقدر حساس و منظم کار می کنند. البته اینها هم همانند آخوندها انتظار واکنشِ قهرآلودِ استبداد و استعمار بر باد دِه جوانانِ ایران زمین، در این حد و این سطح را نداشتند.

استعمار پیر و فرتوت بیش از یک قرن است که دستانِ ناپاک و پلیدِ خویش را در سفرۀ خونینِ ملت ایران فرو برده است. طبیعی است که برچیده شدن این سفره و کوتاه شدن دست درازش را تاب نخواهد آورد. از اینرو پاکبازترین و فداکارترین زنان و مردانِ ایران زمین را هدف قرار می دهد و به ناجوانمردانه ترین نوع ممکن بر آنها می تازد.

از خود گذشتگی های فرزندانِ رشیدِ ملت ایران در راه رهایی و آزادی و جمع کردن بساط استعمار و استبداد را ناجوانمردانه به گونه ای دیگر تفسیر و تاویل نموده و به خورد خلایق می دهد.

 بیائید به او حق بدهیم. نانش دارد در ایران آجر می شود. یکی گلویش را گرفته و نمی خواهد بگذارد که نانِ گندمِ خونینِ ملت ایران، از حلق و نای نامبارک به معدۀ سراسر تعفن و گندیدۀ استعماری اش، فرو برود.

 بنابراین چاره ای جز نیش زدن، در پیش روی خود نمی بیند. آنهم نه نیشی که همانند نیش عقرب «اقتضای طبیعتش» می باشد؛ بلکه نیشی که از «سر کین است» و پیش از این در تنِ سرداران و رهبرانِ مبارز، ملی و میهنی همچون میرزا کوچک خان، ستار خان و مصدق کبیر، فرو رفته است.

اینبار اما قضیه فرق می کند. خودش هم خوب می داند. امروز تمام جنگل و امیر خیزی به وسعت تمامِ ایران و استعمار کُشی در قامتِ مصدق کبیر، در هیبت جنبشی خستگی ناپذیر در مقابلش قد کشیده و با پادزهری از تدبیر و مقاومت و ایستادگی، ایثار و کوله ای از تجارب گرانبهای گذشته، سموم مرگبار نیش هایش را، بی اثر و خنثی و بی خاصیت نموده است.

از اینرو سیلی دوجانبه و سنگین خشم و خروشِ ملتِ به پا خاسته، امروز صورتهای زیر ماسکِ سیاه استبداد مذهبی و عوامل پشت پردۀ صدای استعماریِ مکار را یکجا مورد نوازش قرار داد، تا یکبار دیگر مشخص شود که این میهن و مردمش همراه با فرزندانِ پیشتاز خویش، عزم جزم کرده اند تا سفرۀ غارت و چپاول را از جلوی آیت الشیطانهای تهران و لندن، یکجا جمع نموده و بساط عیش و نوششان را برای همیشه از سراسر سرزمینِ به غارت رفته، برچینند.

سخن آخر:
گسترش قیام و شعله ورتر شدن آتش خشم ملت بزرگ ایران در سالروز درگذشتِ سلسله جنبانِ مجاهدانِ ایران زمین، ستار خان و یادآوری این نکته که جای او در قیام بر علیه استبداد خالی نیست از سوی قیام آفرینانِ قهرمان، بار دیگر ثابت نمود که قبیلۀ مجاهدانِ ایران زمین از مشروطه تا امروز و از امروز تا محقق شدن حاکمیت ملی و مردمی در سرزمینِ شیر و خورشید، سرِ توقف و باز ایستادن ندارد.

زنجیرهای استبداد و استعمار چاره ای جز از هم گسسته شدن و دیوارهای قطورِ زندانی به نام ایران، در مقابل عزم و ارادۀ ملت سرافراز، راهی جز فرو ریختن ندارند.

سلام بر دلاوران قهرمانی که در پائیزِ استبداد و استعمار، با شجاعت و از خودگذشتگی خویش، بهار سرسبز ایران زمین را بشارت دادند.

درود بر شهیدانِ گرانقدری که جانهای پاک خویش را در طبق اخلاص نهاده، تقدیم رهایی، این زیباترین هدیۀ آسمانی، نمودند؛ تا آفتابِ درخشانِ آزادی، بر سراسر سرزمین اهورایی و باستانی، یکسان و بی وقفه بتابد؛ در آینده ای که متعلق به فرزندانِ دلاور این آب و خاک خواهد بود.