فصل دوم:
کارزار دادخواهی و شعار «نه جلاد نه شیاد»، پرچمی علیه ولایت خامنه ای
۱۱-کارزار دادخواهی شهیدان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ در یکسال گذشته ابعاد گسترده یی پیدا کرد و به همگان نشان داد رژیم ولایت فقیه رژیم قتل عام است. این کارزار بزرگترین جنایت سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم را که رژیم تلاش می کرد به فراموشی بسپارد، به یک مطالبه سیاسی فراگیر در داخل کشور تبدیل کرد. به نحوی که دادخواهی قتل عام زندانیان سیاسی دیگر نه یک خواست نخبگان مخالف نظام بلکه یک خواست گسترده توده یی و عمومی است.
در سطح بین المللی نیز کارزار دادخواهی، این نسل کشی و جنایت علیه بشریت را به یک موضوع عمده سیاسی و حقوق بشری تبدیل کرد است. بررسی نتایج این کارزار البته نیازمند گزارشی جداگانه است و در اینجا به تاثیرات جنبش دادخواهی بر نمایش انتخابات رژیم بسنده می کنیم.
نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم ولایت فقیه، این بار از ابتدا تا انتها، با پرونده قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ گره خورده بود. نفرت و انزجار عمومی از رئیسی و ترس رژیم از دادخواهی به حدی بود که بسیاری از آخوندها و حتی مهره های قدرتمند باند خامنه ای حاضر به حمایت از رئیسی نشدند.
کارزار دادخواهی و تحریم با شعار نه جلاد نه شیاد، هم چنین این فرصت نادر را در یک بزنگاه حساس سیاسی به مردم داد تا از شکاف عمیق درون حاکمیت استفاده کنند و با حرکتهای مستقل، ستیز خود با استبداد دینی را نشان دهند و همزمان مهر «شیادی موقوف» بر کارنامه روحانی و باند میانی بزنند.
اکنون نظریه پردازان هردو باند حاکمیت اذعان دارند که انزجار اجتماعی از ۳۸سال اعدام و زندان به طور عام و سابقه آخوند ابراهیم رئیسی به عنوان جلاد زندانیان سیاسی قتل عام شده در سال۶۷ به طور خاص، باعث برهم خوردن توازن قوا در زور آزمایی انتخاباتی شده است.
به این ترتیب، در مقابل سیاست اصحاب تسلیم و سازش و مماشات، که تئوری و عمل ماندگاری استبداد مذهبی یعنی بدترین طاعون مرگ و نابودی در ایران و کانون واقعی تروریسم و جنگ افروزی در منطقه را با ترفند نگرانی از جنگ و توهم تبدیل «افعی به کبوتر»، تبلیغ می کردند، شورای ملی مقاومت براساس خط مشی سیاسی شناخته شده و روشن خود، کارزار سراسری تحریم انتخابات نامشروع رژیم ولایت فقیه را با شعار «نه جلاد، نه شیاد» به پیش برد و موضوع دادخواهی را به پرچمی علیه ولایت خامنه ای و کاندیدای مورد نظر او تبدیل کرد.
۱۲- یک هفته بعد از شکست ولی فقیه در مهندسی نمایش انتخابات به سود رئیسی، شریعتمداری نماینده او در کیهان ۷خرداد ۹۶ نوشت: «روحانی بی آنکه بخواهد، اسلام، انقلاب، حضرت امام راحل (ره) و تمامی مسئولان نظام را به جنایت متهم کرده است! و این در حالی است که خود ایشان طی ۳۸ سال گذشته یکی از مسئولان بلندپایه امنیتی کشور بوده است. بنابراین اگر در ادعای خود صادق باشد، بدیهی است که خود ایشان از اتهام جنایت مبرا نیست و تعجب آور است که با وجود این ادعا چگونه می تواند حضور خود در جایگاه ریاست جمهوری کشور را توجیه کرده و توضیح بدهد؟!... آقای روحانی سخن و نظر دشمنان را تکرار کرده است، نه آن که آقای روحانی مطلب متفاوتی گفته و مورد استقبال دشمنان قرار گرفته باشد! یا رسانه های دشمن اظهارات ایشان را تحریف کرده و به گونه ای دیگر مطرح کرده باشند. آقای روحانی با اظهارات نسنجیده خود، عمر ۳۸ ساله نظام را به ظلم و جنایت متهم کرده است. این اظهارات برای دشمنان این مرز و بوم یک دستاورد بزرگ! و بادآورده به حساب می آید و جای دهها میلیارد دلار که همه ساله برای مقابله با ایران اسلامی و ارائه چهره ای وارونه از آن هزینه می کنند را پر می کند!».
صلاح جوکار، از تشکل اصلی جناح حاکم (جمنا) روز ۶ خرداد ۹۶ در رسانه رویداد ۲۴ نوشت: «اینکه کاندیدایی بخواهد با دروغ، تهمت، توزیع پول و شایعه سازی علیه دیگران که این فرد قاتل است رأی به دست آورد، آرا کسب شده، حلال نیست».
صلاح جوکار، از تشکل اصلی جناح حاکم (جمنا) روز ۶ خرداد ۹۶ در رسانه رویداد ۲۴ نوشت: «اینکه کاندیدایی بخواهد با دروغ، تهمت، توزیع پول و شایعه سازی علیه دیگران که این فرد قاتل است رأی به دست آورد، آرای کسب شده، حلال نیست».
نمونه های مشابه این گونه تحلیلها و نوشته ها در رسانه های رژیم و در جدال باندهای حاکمیت قبل و بعد از ۲۹ اردیبهشت بسیار است. قدر متیقن همه این نوشته ها این است که شراکت و مسئولیت در ۳۸ سال حاکمیت رژیم ولایت فقیه موجب انزجار عمومی و ریزش آرا می شود و تمایل یا تظاهر به جانبداری از کسانی که هدف زندان و اعدام و قتل عام بوده اند، تمایل عمومی را جلب می کند. هم از این رو بود که هریک از طرفها آشکارا تلاش می کردند سهم و نقش طرف مقابل را در مسئولیتهای امنیتی و سرکوبگرانه در این ۳۸سال برجسته و عملکرد خودشان را پنهان کنند.
۱۳- آن چه در چند روز و شب پس از انجام انتخابات در جامعه اتفاق افتاد، سیمای نیروی سوم را به رخ باندهای حکومت و ناظران جهانی کشید. جنبش اجتماعی در سراسر ایران تحت حاکمیت استبداد مذهبی نشان داد که در هر فرصت مناسب می تواند عرض اندام کند. زنان و مردان ایران زمین بی ترس و لرز، معیارها و قواعد ارتجاعی حاکمیت را نادیده گرفتند و در چار گوشة میهن اسیر ارتجاع، در هر مکانی که فرصت تجمع می یافتند فریاد آزادیخواهی سر دادند. اگر خامنه ای مدت کوتاهی پس از رؤیت این خیزشهای پرشکوه فرمان «آتش به اختیار» می دهد، قبل از هر چیز به ناتوانی در مقابل جامعه آماده به قیام اعتراف می کند. آتش قیامهای سال ۱۳۸۸ اگرچه با اعدامهای کلان و کهریزکهای بی شمار مهار شده، گرمای آن هنوز در پیکر جامعه بر جا مانده است. جامعه قبل از اعلام فرمان «آتش به اختیار» ولی فقیه، با حرکت مستقل خود بر بنیاد ولایت ضربه وارد کرد. عدم تعادل گاه و بیگاه خامنه ای در سخنرانیهایش فقط ناشی از بیماری او نیست. ضربات پیاپی مردم به پاخاسته از قیامهای سال ۱۳۸۸ تا جنبشهای ممتد نیروهای اجتماعی که خاموش شدنی نیستند، چنان ضربه ای بر کل نظام و در رأس آن به ولی فقیه وارد کرده که نه با «آتش به اختیار» خامنه ای قابل ترمیم و بازسازی است و نه با «کلید» فرسوده و زنگ زدة روحانی.
در چنین شرایطی که رژیم حاکم در شروع دور دوم ریاست روحانی با شکاف و شقة غیر قابل ترمیم روبروست و جامعه در جوش و خروش برای دست یافتن به مطالبات خود حرکت می کند، راه حل واقعی، عملی و مردمی برای عبور از بحران و نجات کشور، راه حل مقاومت انقلابی و آلترناتیو دموکراتیک این رژیم است.
۱۴- پس از شروع دور اول ریاست روحانی، ما در بیانیه سالانه شورا درباره اهمیت و ضروت مداخله سیاسی فعال و ضروری برای اثرگذاری بر تضادهای درونی رژیم زیر عنوان «اثرگذاری مقاومت: شقه دشمن، فراخوان به قیام»، نوشتیم:
«با حذف رفسنجانی و قبول هزینة آن، خامنه ای برآن بود که مهندسی مناسب انتخابات را با موفقیت به پیش ببرد. اما مسئول شورا برای مداخله مؤثر به منظور تشدید تضاد در هرم قدرت (بین خامنه ای و رفسنجانی) و تشدید تضاد بین مردم و کلیت قدرت در چارچوب استراتژی سرنگونی تمامیت نظام، ابتدا رفسنجانی را تشویق به کاندیدا شدن کرد و به خامنه ای توصیه کرد که از حذف رفسنجانی خودداری کند. مسئول شورا در یک فراخوان علنی از خامنه ای خواست که به کمک رفسنجانی جام زهر اتمی را بنوشد و خطر جنگ را منتفی کند. آقای مسعود رجوی ضمن تأکید بر خط مشی سرنگونی و تحریم قاطع انتخابات، در مسأله اتمی حاکمیت را به طور عام و خامنه ای را به طور خاص در مقابل دو راهی ”ادامه مسیر گذشته“ یا ”عقب نشینی و نوشیدن جام زهر“ قرار داد و به نمایندگی از یک جنبش رادیکال که برای سرنگونی نظام مبارزه می کند، از راه حل عقب نشینی به خاطر پایین آوردن هزینه های مبارزه دفاع و آن را پیشنهاد کرد.
پیام مسعود رجوی در عین حال، متضمن برجسته کردن یک لحظه نادر در شرایط سیاسی پیش رو بود تا نیروهای قیام آفرین را هشیار کند و آنها را برای برپایی خیزش دوباره در فرصت به هم خوردن تعادل درونی رژیم آماده سازد.
عمل کردن به موقع بر روی تضادهای رژیم خمینی، از اولین نخست وزیر تا نخستین رئیس جمهور، و همچنین درمورد جانشین خمینی و اعضای شورای انقلابش و نیز موضعگیریهای مسئول شورا در قبال موسوی و کروبی در سال ۱۳۸۸، مؤثرترین و آموزنده ترین ابتکارات و مانورهای سیاسی مقاومت ایران برای تشدید بحران در رژیم ولایت فقیه محسوب می شوند.
چهارده سال پیش نیز شورای ملی مقاومت در بیانیة ۳۰ تیر ۱۳۸۲ با توجه به پیامدهای جنگ در عراق و استراتژی رژیم مبنی بر صدور بنیادگرایی، خاطرنشان کرد: ”رژیم آخوندها یا باید مسیر گذشته را با اصالت دادن به صدور بنیادگرایی ادامه دهد، که در این صورت، با ادامه پیشروی و دخالت بیشتر در عراق و سنگ اندازی در روند صلح خاورمیانه، در داخل کشور به انقباض و سرکوب بیشتر و جراحی در درون رژیم متمایل می شود. در اجرای این سیاست، رژیم باید انزوای هرچه بیشتر بین المللی و تشدید فشارهای جهانی را بپذیرد و برای آن برنامه ریزی کلان انجام دهد.... در حالت دیگر، رژیم باید از صدور بنیادگرایی دست بردارد و دست پروردگانش در عراق را، که برای آنان انرژی و هزینه بسیار مصرف کرده، رها کند و در صدد انطباق خود با آرایش جدید منطقه برآید و جامهای زهر را یکی پس از دیگری بنوشد“.
هم چنین در بحبوحة قیامهای سال ۱۳۸۸ شورا در بیانیة سالانه خود، ضمن فراخواندن موسوی و دیگران به فاصله گرفتن از ولایت خامنه ای و اذعان ”به حق حاکمیت مردم ایران و نفی تمامیت رژیم سلطنت مطلقه فقیه“، خاطرنشان کرد: ”موسوی کاندیدای جناح مغلوب پس از اعتراض به کلان تقلبات انتخاباتی، ابتدا خواستار ابطال انتخابات شد. ولی در قدمهای بعد متأسفانه از پیگیری این خواست عقب نشست. هرچند که هم چنان، ازجمله در بیانیه ۱۷شهریور خود، بر کلان تقلبات انتخابات رژیم و نامشروع بودن دولت برآمده از آن تصریح می کند.
کروبی نیز به اعتراض و افشاگری پرداخت و نامه های او درباره شکنجه ها و تجاوزهای وحشیانه در کهریزک، واکنش تهدیدآمیز خامنه ای را به دنبال داشت. اما سرکوبگری و نمایشهای نفرت انگیز اعتراف گیری، موجب رسوایی بیشتر باند غالب شد و روحانیان و مراجع، ولایت خامنه ای را باطل و جائرانه اعلام کردند“».
در قبال اثرگذاری مقاومت در تشدید و تعمیق تضادها و تضعیف دیکتاتوری دینی، در جریان نمایش انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری، رژیم واکنشی جنون آمیز نشان داد. در بیانیه شورا ضمن ذکر نمونه یی از این واکنشها آمده بود: «خامنه ای از زبان نماینده اش در کیهان، رفسنجانی را به علت موضعگیری مسعود رجوی ”گروگان منافقین“ لقب داد. حسین شریعتمداری نمایندة ولی فقیه در کیهان، پس از حذف رفسنجانی توسط شورای نگهبان، نوشت: ”این البته هنر و هوشمندی شورای محترم نگهبان بود که برترین مصلحت را در اجرای قانون دید و گروگان گیران منافق را در فاز اول عملیاتشان ناکام گذاشت“. او عمق دعوای تاریخی انقلاب و ارتجاع را تا صدر مشروطه امتداد داد و ذوق زده از نجات ”گروگان منافقین“، اضافه کرد: ”روح بلند مجتهد مجاهد، شهید شیخ فضل الله نوری غرق در رحمت واسعه الهی باد که سنگ بنای نهاد شورای نگهبان را در پیش از یک قرن پیش گذاشت“...
تصریحات خامنه ای و نمایندگانش در رأس نهادهای اصلی حاکمیت آخوندی دراین باره بسیاراست، اما واضح ترین عکس العمل رژیم را باید در شلیک ۵۰ موشک به لیبرتی در روز اعلام نتایج نمایش انتخابات و شکست مهندسی باند غالب دید. مسئول شورا دراین باره گفت: علت مضاعف خشم و کین افسارگسیختة خامنه ای در حمله به لیبرتی در رابطه با انتخابات، موضعگیری و دخالت ما در تضادهای درونی رژیم علیه ولی فقیه برای شقه کردن رژیمش و تقسیم قدرت با رفسنجانی و زهر خوردن بود... از آغاز با افتخار و سربلندی، در ” آتش و حرکت“ درخشان سیاسی، در تضادهای درون ارتجاع غاصب و خونریز، به وظیفه میهنی خود در برابر این رژیمِ ایران ستیز عمل کرده ایم؛ از زمان جدا کردن اولین رئیس جمهور خمینی در سال ۱۳۶۰ تا منتظری و موسوی و کروبی در سال ۱۳۸۸.
از این پیشتر نیز او در بحثهای خود درباره اهمیت اثرگذاری روی تضادهای درونی دشمن و تجربة قیام در سال ۸۸ نوشته بود:
اگر فکر کنیم که شقه و آثار و محصولات آن در درون رژیم هیچ بهایی ندارد و با آن مثل این برخورد کنیم که گویا واقع نشده و وجود ندارد، انحراف و اپورتونیسم چپ [بخوانید چپ نمایی] محسوب می شود. به عکس، ما باید در سلسله مراتب تضادها، باند غالب را در برابر جناح مغلوب تضعیف کنیم.....
اگر فکر کنیم که شقه در بالای رژیم، که بدیهی است محصول فشار از پایین است، به خودی خود، به تغییر یا حتی اصلاح این رژیم منجر می شود نادرست و مصداق انحراف و اپورتونیسم راست است که از نقض اصول مبارزاتی شروع می شود و نهایتاً به طعمه ارتجاع تبدیل شدن و خارج شدن از جبهة مردم ایران، که خواهان سرنگونی این رژیم هستند، منجر می شود. از این رو در سلسله مراتب تضادها، بین رژیم ولایت فقیه (با همة جناحهایش) و ضدرژیم (همین اشرف و مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران)؛ هر عنصر انقلابی و ملی و میهنی و دموکرات و هر اصلاح طلب واقعی، باید ضد رژیم را تأیید و مقاومت را یاری و تقویت کند. اگر آگاهانه عکس آن رانجام بدهد، این خیانت است. مانند کسانی که در طرف خاتمی، ۸ سال بر سر مجاهدین و مقاومت ایران ریختند و راه بمباران و خلع سلاح مجاهدین و شبه کودتای ۱۷ ژوئن [۲۰۰۳] را هموار کردند و امروز هم برای زدن و بستن و کشتن اشرف و اشرفیان جاده صاف می کنند...» (بیانیه شورای ملی مقاومت مرداد ۱۳۹۲).