زمستان ۱۳۴۹ کلاس دوم دبستان بودم و برف جنگل های گیلان زمین را به زیبایی شگفت انگیزی آراسته بود. هنوز خوب بیاد دارم که در یکی از روز های بهمن ماه آن سال به ما می گفتند که نباید در را به سوی "غریبه ها" باز کنید، آخر "خرابکاران" به سیاهکل حمله کرده اند! در بهمن ۱۳۵۷ وقتی طوفان قیام مردم بساط رژیم فاسد شاه و دستگاه سرکوب و شکنجه ساواک جهنمی آن را در هم پیچید، تازه فهمیدم که "خرابکاران" دوران کودکی ام در سیاهکل، "زیباترین فرزندان آفتاب و باد" بودند،
با قلبی مالامال از عشق به توده های محروم جامعه که جانشان را فدای سعادت و بهروزی آنها کرده اند. باز در بهمنی دیگر در زمستان ۱۳۵۰ غریو انفجار نارنجک احمد رضایی، قهرمانی دیگر از سازمان مجاهدین خلق ایران، پایه های جزیره ثبات آریامهری را در هم لرزاند و این چنین بود که بقول پدر طالقانی راه جهاد گشوده شد.
با قلبی مالامال از عشق به توده های محروم جامعه که جانشان را فدای سعادت و بهروزی آنها کرده اند. باز در بهمنی دیگر در زمستان ۱۳۵۰ غریو انفجار نارنجک احمد رضایی، قهرمانی دیگر از سازمان مجاهدین خلق ایران، پایه های جزیره ثبات آریامهری را در هم لرزاند و این چنین بود که بقول پدر طالقانی راه جهاد گشوده شد.
و دریغا که اقیانوس انقلاب مردمی ایران، از قضا به دلیل سرکوب طولانی مدت دیکتاتوری سلطنتی از عمق لازم برخوردار نبود و خمینی دجال که سالها عافیت جویی پیشه کرده بود و جوانان را از "حادثه سازیها و شایعه پردازیهایی که در ممالک اسلامی برای تحکیم اساس حکومت استعماری رخ می دهند، نظیر حوادث ترکیه و سیاهکل..." پرهیز می داد، توانست با سوء استفاده ازهمین نارسایی و اتفاقا در بند و بست با قدرت های استعماری، رهبران واقعی جنبش و انقلاب را تا آخرین روزهای قبل از پیروزی انقلاب در زندان نگه دارد و این چنین بر اریکه قدرت تکیه زند. از جمله کسانی که قهرمانانه در ۳۰ دی ۱۳۵۷ بعد از سالها تحمل شکنجه و اسارت بر فراز شانه های مردم از زندان های شاه آزاد گردید، موسی خیابانی بود. موسی خیابانی در آخرین ساعات قبل از آزادی از زندان خطاب به مجاهدین در بند می گوید: ''تصور نکنید با خروج از زندان شرایط سخت پایان می یابد، مبارزه در بیرون زندان زحمت بیشتر و فداکاری بیشتری را طلب می کند دست یابی به گوهر آزادی فداکاری مداوم و مستمر می طلبد و ما سوگند خورده ایم که این بهاء را همواره بپردازیم..." (نقل از آقای علی خدائی صفت)
گویی که سردار ما می دانست که در استمرار فدای مداوم و مستمر، عاشورای ۱۹ بهمن را پیشرو دارد، که چنین می گوید:
"... ما بعنوان پیروان و رهروان حسین بن علی (ع) می بایست از پیشوایمان و از راه و حرکت او درس و سرمشق و الهام بگیریم و به تعهدات و مسئولیت های خطیر سرنوشت ساز تاریخی مان عمل کنیم. حتی اگر در این راه ما هم همانند اماممان، عاشورایی در پیش داشته باشیم و همگی در این راه قربانی شویم..." (از: صدای سردار)
و اینک در زمستان و بهمنی دیگر، ساعاتی پس از سحرگاه خونین ۱۹ بهمن، این پیکر پرابهت سردار است که "بر بام پرستاره خورشید انقلاب - در سایه نور خفته است"؛ سردارخیابانی، یا بقول یک هموطن بلوچ "رستم مجاهدین" و به تعبیر مسعود رجوی "محور و لنگر تشکیلات مجاهدین". عجبا باز بهمن و برف و تلالوء خون پاک و مطهر شهیدانمان موسی خیابانی و اشرف رجوی و قهرمانان در رکاب آنها است که در انعکاس سفیدی برف در آسمان ایران می درخشد.
مایلم در اینجا روی این نکته تاکید کنم که شرح و حال عظمت و خصلت های انقلابیون والامقامی چون اشرف و موسی و یاران پاکبازشان نه در حیطه صلاحیتم و نه حتی در توان و قدرت من می باشد. جایگاه والای این انسان های بی بدیل را باید در کلام انسانهای موحد و یکتا پرستی چون مریم و مسعود رجوی شناخت، آنجا که مسعود رجوی در عظمت سردار خیابانی می گوید:
"...براستی موسی "شیر آهن کوهمردی" بود سرسخت و استوار و سازش ناپذیر که حقاً در یکی از سیاهترین ادوار تاریخ ایران غیرت و غرور و بی باکی و عزم جزم یک خلق رزمنده و قهرمان را در خود منعکس می کرد. با اعتماد به نفس و با آن چنان شخصیت مستحکمی که در بحرانی ترین شرایط باز هم صبور و آرام و مطمئن، کنترل خود و امور تحت فرماندهیش را حفظ می نمود . از آنگونه مردان که در ظاهر هیچ نمود و داعیه ای ندارند، اما به هنگام سختی و محنت و در ساعت رزم آوری، آنچنان می درخشند که گوئیا لنگر استوار کشتی در مسیر پرطوفانند..." (از پیام مسعود رجوی بماسبت دومین سالگرد شهادت سردار خیابانی)
و یا در مورد مرتبت والای اشرف رجوی، سمبل شهیدان زن مجاهد خلق که مریم رجوی او را "مادر عقیدتی زنان مجاهد خلق" می نامد و چنین می گوید:
"خون اشرف و موسی در واقع خون دهها هزار خواهر و برادر مجاهد ما را در بالاترین نقطه فدا به یکدیگر گره زد. این خونها و بهویژه خون اشرف، مردم ایران را عمیقاً لرزاند. در واقع اعتماد مردم را نسبت به مجاهدین و بالاخص نسبت به پاکباختگی رهبر مجاهدین برانگیخت. تصویر مصطفی فرزند شیرخوار اشرف که در تلویزیون بر بالای جسد مادرش توسط لاجوردی نشان داده شد، قلب تمام ایرانیان را به درد آورد... در واقع این صحنه دیگری از پاکباختگی و فداکاری رهبر مجاهدین یعنی مشخصاً مسعود در برابر رهبری خودپرستانه خمینی ـ این دزد بزرگ اعتماد و عواطف مردمی بود.
این صحنه نشان داد که رهبر حقیقی آن کسی است که برای خلق محبوبش از نثار زن و فرزندش بههیچوجه فروگذار نمیکند و لحظهیی هم شک نمیکند. همه شما خیلی خوب میدانید که اشرف تنها کسی بود که میدانست باید تا آخرین لحظه در تهران و آن هم در مرکزیترین پایگاههای مجاهدین باقی بماند و بهشهادت برسد. حتی اگر لازم باشد همراه فرزند شیرخوارش ..." (سخنرانی مریم رجوی ۱۹ بهمن ۱۳۶۴)
موسی خیابانی اما تنها یک قهرمان صحنه های نبرد نبود؛ منش روشن سیاسی، ایستادگی او بر سر اصول با پذیرش پرداخت سنگین ترین بها و مهمتر از همه تاکید او بر نقش رهبری کننده مسعود رجوی، هم اکنون هم در انتخاب روزمره ما بعنوان هواداران این جنبش راهگشا و بی همتاست. برای مثال آیا می شد امروز ایستادگی و فدای همه چیز رزمندگان لیبرتی را براحتی درک کرد، اگر تابلوی سرخ فام ۱۹ بهمن سال شصت که سردار خیابانی سپهسالار آن بود مسیری غیر از آن طی می کرد؟ آیا جایگاه پرافتخار هواداران اشرف نشان مجاهدین امروز در چنین نقطه ای می بود؟ نگاه کنید به پایه اجتماعی جریانات دیگر که در اثر خیانت و عدم قیام به مسئولیت و پرداخت بهای رهبرانشان اکنون در چه وادی سرگردانی سیر می کند و ما در چه نقطه ای هستیم! آری موسی تنها سردار ما نبود، الگوی عاشورا گونه او همین امروز هم پرچمی است در دست ما برای خنثی کردن توطئه های دشمن ضد بشری که در اوج بی عاطفگی با ترفند خانواده و به منظور نابودی تشکیلاتی که موسی "لنگر و محور آن بود" به جنگ ما آمده است. اینجاست که می توان در جای جای پیشبرد خطوط استراتژیک سازمان مجاهدین خلق، بویژه در ۱۳ سال اخیر، هم حضور سردار خیابانی را حس کرد و هم براحتی به رذالت و پلشتی کسانی که در صدد مخدوش کردن رهبری مجاهدین هستند پی برد.
ما هواداران مجاهدین بیش از هر چیز به این دلیل به سردارمان می بالیم که با فدای عاشوراگونه اش، هم در تئوری و هم در عمل به بارزترین صورت ممکن به ما نشان داد که پیرو آن رهبر ذیصلاحی باشیم که از این سنخ و پیرو چنین آیینی باشد و از این طریق گویاترین آدرس و نقشه مسیر برای شناخت هر چه بهتر جایگاه رهبری کننده مسعود را به ما هدیه داد.
بنابراین ما با سردارمان موسی تجدید عهد می کنیم که ادامه راه را، تحت رهبری مسعود و مریم رجوی تا سرنگونی رژیم ضد بشری حاکم ادامه خواهیم داد، چرا که در طنین صدای تو که همچنان از بلندای آسمان ایران می شنویم به پیروزی این راه ایمان داریم، آنجا که می گفتی: "آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید. یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد." (بخشی از سخنرانی سردار خیابانی)
گویی که سردار ما می دانست که در استمرار فدای مداوم و مستمر، عاشورای ۱۹ بهمن را پیشرو دارد، که چنین می گوید:
"... ما بعنوان پیروان و رهروان حسین بن علی (ع) می بایست از پیشوایمان و از راه و حرکت او درس و سرمشق و الهام بگیریم و به تعهدات و مسئولیت های خطیر سرنوشت ساز تاریخی مان عمل کنیم. حتی اگر در این راه ما هم همانند اماممان، عاشورایی در پیش داشته باشیم و همگی در این راه قربانی شویم..." (از: صدای سردار)
و اینک در زمستان و بهمنی دیگر، ساعاتی پس از سحرگاه خونین ۱۹ بهمن، این پیکر پرابهت سردار است که "بر بام پرستاره خورشید انقلاب - در سایه نور خفته است"؛ سردارخیابانی، یا بقول یک هموطن بلوچ "رستم مجاهدین" و به تعبیر مسعود رجوی "محور و لنگر تشکیلات مجاهدین". عجبا باز بهمن و برف و تلالوء خون پاک و مطهر شهیدانمان موسی خیابانی و اشرف رجوی و قهرمانان در رکاب آنها است که در انعکاس سفیدی برف در آسمان ایران می درخشد.
مایلم در اینجا روی این نکته تاکید کنم که شرح و حال عظمت و خصلت های انقلابیون والامقامی چون اشرف و موسی و یاران پاکبازشان نه در حیطه صلاحیتم و نه حتی در توان و قدرت من می باشد. جایگاه والای این انسان های بی بدیل را باید در کلام انسانهای موحد و یکتا پرستی چون مریم و مسعود رجوی شناخت، آنجا که مسعود رجوی در عظمت سردار خیابانی می گوید:
"...براستی موسی "شیر آهن کوهمردی" بود سرسخت و استوار و سازش ناپذیر که حقاً در یکی از سیاهترین ادوار تاریخ ایران غیرت و غرور و بی باکی و عزم جزم یک خلق رزمنده و قهرمان را در خود منعکس می کرد. با اعتماد به نفس و با آن چنان شخصیت مستحکمی که در بحرانی ترین شرایط باز هم صبور و آرام و مطمئن، کنترل خود و امور تحت فرماندهیش را حفظ می نمود . از آنگونه مردان که در ظاهر هیچ نمود و داعیه ای ندارند، اما به هنگام سختی و محنت و در ساعت رزم آوری، آنچنان می درخشند که گوئیا لنگر استوار کشتی در مسیر پرطوفانند..." (از پیام مسعود رجوی بماسبت دومین سالگرد شهادت سردار خیابانی)
و یا در مورد مرتبت والای اشرف رجوی، سمبل شهیدان زن مجاهد خلق که مریم رجوی او را "مادر عقیدتی زنان مجاهد خلق" می نامد و چنین می گوید:
"خون اشرف و موسی در واقع خون دهها هزار خواهر و برادر مجاهد ما را در بالاترین نقطه فدا به یکدیگر گره زد. این خونها و بهویژه خون اشرف، مردم ایران را عمیقاً لرزاند. در واقع اعتماد مردم را نسبت به مجاهدین و بالاخص نسبت به پاکباختگی رهبر مجاهدین برانگیخت. تصویر مصطفی فرزند شیرخوار اشرف که در تلویزیون بر بالای جسد مادرش توسط لاجوردی نشان داده شد، قلب تمام ایرانیان را به درد آورد... در واقع این صحنه دیگری از پاکباختگی و فداکاری رهبر مجاهدین یعنی مشخصاً مسعود در برابر رهبری خودپرستانه خمینی ـ این دزد بزرگ اعتماد و عواطف مردمی بود.
این صحنه نشان داد که رهبر حقیقی آن کسی است که برای خلق محبوبش از نثار زن و فرزندش بههیچوجه فروگذار نمیکند و لحظهیی هم شک نمیکند. همه شما خیلی خوب میدانید که اشرف تنها کسی بود که میدانست باید تا آخرین لحظه در تهران و آن هم در مرکزیترین پایگاههای مجاهدین باقی بماند و بهشهادت برسد. حتی اگر لازم باشد همراه فرزند شیرخوارش ..." (سخنرانی مریم رجوی ۱۹ بهمن ۱۳۶۴)
موسی خیابانی اما تنها یک قهرمان صحنه های نبرد نبود؛ منش روشن سیاسی، ایستادگی او بر سر اصول با پذیرش پرداخت سنگین ترین بها و مهمتر از همه تاکید او بر نقش رهبری کننده مسعود رجوی، هم اکنون هم در انتخاب روزمره ما بعنوان هواداران این جنبش راهگشا و بی همتاست. برای مثال آیا می شد امروز ایستادگی و فدای همه چیز رزمندگان لیبرتی را براحتی درک کرد، اگر تابلوی سرخ فام ۱۹ بهمن سال شصت که سردار خیابانی سپهسالار آن بود مسیری غیر از آن طی می کرد؟ آیا جایگاه پرافتخار هواداران اشرف نشان مجاهدین امروز در چنین نقطه ای می بود؟ نگاه کنید به پایه اجتماعی جریانات دیگر که در اثر خیانت و عدم قیام به مسئولیت و پرداخت بهای رهبرانشان اکنون در چه وادی سرگردانی سیر می کند و ما در چه نقطه ای هستیم! آری موسی تنها سردار ما نبود، الگوی عاشورا گونه او همین امروز هم پرچمی است در دست ما برای خنثی کردن توطئه های دشمن ضد بشری که در اوج بی عاطفگی با ترفند خانواده و به منظور نابودی تشکیلاتی که موسی "لنگر و محور آن بود" به جنگ ما آمده است. اینجاست که می توان در جای جای پیشبرد خطوط استراتژیک سازمان مجاهدین خلق، بویژه در ۱۳ سال اخیر، هم حضور سردار خیابانی را حس کرد و هم براحتی به رذالت و پلشتی کسانی که در صدد مخدوش کردن رهبری مجاهدین هستند پی برد.
ما هواداران مجاهدین بیش از هر چیز به این دلیل به سردارمان می بالیم که با فدای عاشوراگونه اش، هم در تئوری و هم در عمل به بارزترین صورت ممکن به ما نشان داد که پیرو آن رهبر ذیصلاحی باشیم که از این سنخ و پیرو چنین آیینی باشد و از این طریق گویاترین آدرس و نقشه مسیر برای شناخت هر چه بهتر جایگاه رهبری کننده مسعود را به ما هدیه داد.
بنابراین ما با سردارمان موسی تجدید عهد می کنیم که ادامه راه را، تحت رهبری مسعود و مریم رجوی تا سرنگونی رژیم ضد بشری حاکم ادامه خواهیم داد، چرا که در طنین صدای تو که همچنان از بلندای آسمان ایران می شنویم به پیروزی این راه ایمان داریم، آنجا که می گفتی: "آینده مال شماست، به این نکته ایمان داشته باشید. یقین داشته باشید که آینده مال شماست، آینده مال انقلابیون است، نیروهای میرا از صحنه حذف خواهند شد." (بخشی از سخنرانی سردار خیابانی)