اعدام، با هر دستاویز و به هر بهانه و توجیه شرعی یا عقلی یک مجازات خشن و نکوهیده محسوب میشود. در واقع یک کشتار وحشیانهٔ دولتی است که به نام قانون در حق شهروندان به اجرا درمیآید. حکومتی که از اعدام ارتزاق میکند، هیچ جایگاهی در بین ملل متمدن و بشریت امروز ندارد و نفرتی ابدی را تا دوزخ و در دوزخ با خود حمل میکند.
«در یونان و رم باستان جلاد، نحس محسوب میشد و مردم از جلاد پرهیز میکردند. کارنیفکس، جلاد روم، بردهیی بود که به این شغل گمارده شده بود. او حق سکونت در شهر، حق پا گذاشتن به معبد و حتی حق دفن شدن در گورستان نداشت. لباس خاصی متمایز از مردم به تن میکرد و زنگولهیی هم به آن میآویخت تا اگر جایی آفتابی میشود، مردم گوش به زنگ باشند و از او دوری کنند. نزد یونانیان باستان هم جلاد حق سکونت در شهر نداشت» (کارل برونو لدر، مجازات اعدام- منشاء، تاریخ، قربانیان. ترجمه و تلخیص: اکبر فلاح زاده. ۱۳۹۳).
امروز نیز مردم ایران و جهان از آمران و عاملان اعدام نفرت دارند و برای به زیر کشیدن آنها از اریکهٔ قدرت از هر اقدام و فعالیتی استقبال میکنند.
تنها «اشتباه»! خمینی
یکی از وجوه تسمیه نظام ولایت فقیه، «رکورداری اعدام در جهان» است. اعدام برای خلیفهیی فرتوت و پابهگور چون خامنهای، جانمایه و عصاره خلافتش بهشمار میآید. شاید بهتر باشد بگوییم شیشهٔ عمر او محسوب میشود. اگر آن را از دست بدهد، فلسفهٔ وجودی خود را از دست داده است.
در ایران اگر حتی در پوش مجازات قاچاقچیان مواد مخدر یا جرمهای مدنی انجام شود، از خاستگاه و ماهیتی سیاسی برخوردار است. هدف از آن ترساندن و زمینگیر کردن جامعه و ممانعت از شورش علیه حاکمیت است.
خمینی، بنیانگذار سلطنت مطلقهٔ ولایت فقیه، یک بار در عمرش به اشتباه خود اعتراف کرد. او گفت اشتباه او این بوده است که «انقلابی عمل نکرده است»!
«اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، بهطور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد» (صحیفهٔ خمینی. ج۹. ص۲۸۲)..
این سخن او بسیار یادآور رمان «خدایان تشنهاند» به قلم «آناتول فرانس» است. این رمان که در سال ۱۹۱۲ منتشر شد در بارهٔ برخی وقایع انقلاب کبیر فرانسه است. نویسنده در این اثر سرگذشت انقلابیهای نوکیسهیی را روایت میکند که مانند «روبسپیر»، بعد از تصاحب قدرت، خوی درندگی به خود میگیرند و به نام آزادی و انقلاب هر جنایتی را مجاز میشمارند. آنها رأی حفظ قدرت بلامنازع خود دورهیی تاریک از وحشت و ترور را بر فرانسهٔ انقلاب از سر گذرانده، حاکم میکنند و مخالفان خود را بیاندکی ملاحظه و ترحم به تیغهٔ گیوتین میسپارند.
اعدام، استراتژی بقای نظام ولایت فقیه
خامنهای که بعد از خمینی به قدرت رسید، پایههای خلافت خود را بر قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی برپا کرد. در بیش از ۴دهه استیلای این دو خلافت نامشروع بر ایران، اعدام، این مجازات وحشیانه و قرونوسطایی تمام جامعهٔ ایران را در بر گرفته است. اگر ایران در زنجیر را یک اردوگاه آشوویتس بزرگ تصور کنیم، هیچ قشری نیست که پایش به کورههای آدمسوزی این خلافت فاشیستیکشیده نشده باشد. شکنجه و اعدام در این خلافت جهنمی استثنا نمیشناسد؛ از مخالفان سیاسی گرفته تا بلوچها، ترکمنها، هموطنان عرب، کردها، اهل سنت، بهاییها، دانشآموزان، دانشجویان، روشنفکران، مدافعان محیطزیست، زنان باردار، دختران، کودکان، جوانان، سالخوردگان و... را شامل میگردد.
بنابراین با اطمینان میتوان گفت که «اعدام، استراتژی نظام ولایت فقیه برای باقی ماندن در قدرتی نامشروع است. طینتی سیاسی دارد و در پوش «قصاص»، «حکم شرعی»، «مجازات باغی و محارب» و هزار و یک بهانهٔ سخیف و آخوندساخته انجام میشود، اما با همان اطمینان و قاطعیت میتوان گفت که این حربهٔ زنگزده دیگر نمیتواند جامعهیی بیدار و در حال غلیان را مهار کند.
کارزار نه به اعدام
کارزار سهشنبههای نه به اعدام در داخل زندانهای ایران، همراستا با پویشهای مقاومت ایران برای پایان دادن به مصونیت سران رژیم از مجازات نسلکشی و جنایت علیه بشریت، فصل تازهیی را گشوده است. این کارزار برای برانگیختن وجدان جهانی و روحیهٔ شورشگری و اعتراض در ایران است.
خانم مریم رجوی در «کنفرانس نه به اعدام، فراخوان به عدالت» از دولتها خواست روابط دیپلماتیک و تجاری خود با حاکمیت تباه آخوندها را مشروط به توقف اعدام و شکنجه کنند و بر اساس صلاحیت قضایی جهانی، خامنهای و دیگر مسئولان نسلکشی و جنایت علیه بشریت را مورد حسابرسی قرار دهند و برای آنها احکام بازداشت بینالمللی صادر کنند.
اگر اعدام برای خامنهای و همریشان او استراتژی بقا محسوب میشود، «کارزار نه به اعدام» بخشی از استراتژی مقاومت ایران برای سرنگونی عمامهداران خونآشام است. آزادی، عدالت و حقوقبشر بیگمان بر اختناق، استبداد، ستمبارگی و جنایت علیه بشریت غلبه خواهند کرد. این منطق تکامل، خواست تاریخ و تودههای بهپاخاسته است.