راهحلی زمینی و جوشیده از ارادههای شورشگران
رژیم وحشتزده آخوندی برای جلوگیری از اقدامات کانونهای شورشی در زاهدان، بالاترین اقدامات امنیتی را در نماز جمعهٔ این هفته اتخاذ کرد. مزدوران رژیم در اطراف مصلی و مسجد مکی و خیابانهای منتهی به آن، پست ایست و بازرسی زده و نمازگزاران را تفتیش بدنی میکردند. علاوه بر همهٔ اینها مسیرهای ورودی و خروجی زاهدان نیز بهشدت کنترل میشد.
اما همچون همیشه، ارادههای سترگ و بنبست شکن کانونهای شورشی غالب بود و پیام مقاومت از محرومترین استان کشور به همه جای ایران ساطع شد. شورشگران بلوچ از زن و مرد و دختر و پسر با انواع پراتیک انقلابی در نوشتهها و پلاکاردهای خود راه چارهٔ تمام مشکلات این استان و دیگر مناطق محروم را به همه مردم ایران نشان دادند و نوشتند که «سپاه پاسداران خامنهای باید در هم کوبیده و منحل شوند»، «فوران خشم خلق بند از بند رژیم خواهد گسست، «حرف اول حرف آخر سرنگونی سرنگونی» و...
آنها در برابر جنایات رژیم در کشتن سوختبران زحمتکش، با خون شهیدان تجدید پیمان کرده و زنده بودن نام و راه آنها را یادآوری کردند: «خون بلوچ و سوختبر مظلوم و شهیدان زاهدان میجوشد».
روز قبل از آن هم کانونهای شورشی ضمن سلسله عملیات ۱۹ مهر در کل کشور، تابلوی بزرگ ۱۱۴ رژیم را که راهنمای ستاد جاسوسی و خبرچینی سپاه پاسداران بود با کوکتل به آتش کشیدند.
ماهیتابهٔ سلطنتی!
اقدامات تفرقهانگیز بقایای ساواک و سلطنت مدفون یکی از موانع اصلی در قیام بزرگ ۱۴۰۱ بودند. آنها در کوران رادیکالیسم قیام - و در حالی که در شهرهای کردستان، جوانان خیابانها را سنگربندی کرده بودند - فیل «خشونتپرهیزی» به هوا کرده و با مانورهای کثیفی همچون «منشور»، «وکالت» مجازی، «کنفرانس جورجتاون» و... بالاترین خنجرها را به پهلوی جنبش مردم ایران زدند.
این جماعت اکنون نیز که بوی الرحمان رژیم بلند شده و رژیم از تمام جهات داخلی و منطقهیی و جهانی زیر ضرب قرار گرفته، دوباره از کنج عزلت و عافیت و لانههای دنج خود بیرون آمده و میخواهند بر روی صدای آزادیخواهی مردم ایران پارازیت دیگری بیندازند. پس دوباره اعلام آمادگی کرده که حاضرند فداکارانه! هر گونه «خلاء قدرت» را در آینده پر کنند! یادآور آن داستان ملانصرالدین که با ماهیتابه ایستاده بود و منتظر افتادن تخممرغ از آسمان بود تا غذای ناهار خود را تدارک ببیند!
این سوتهدلان که در فقدان پایگاه و نیروی اجتماعی چشم به جنگ خارجی و بمباران از آسمان دوختهاند، گویا یادشان رفته که قرار بود براندازی از داخل خود سپاه و بدون خشونت و خون و خونریزی و تنها با سلام و صلوات انجام شود! ظاهراً «ستمگر» هم مثل «دروغگو» فراموشکار است!
اما کانونهای شورشی علاوه بر شعارهای همیشگی همچون «از زاهدان تا تهران مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» و «نه سلطنت نه رهبری دموکراسی، برابری» حرف اصلی را زدند و خروشیدند که «سرنگونی این رژیم خودبهخودی یا از آسمان صورت نمیگیرد باید در روی زمین قیام کرد».
در کوتاهترین بیان، استراتژی سرنگونی را تبیین کردند که راه سرنگونی زمینی و ناشی از ارادههای پولادین قیامآفرینان است. در هر گزینهای، در پس هر جنگی، با بمباران یا بدون آن، با ترامپ یا بیترامپ، با خامنهای یا بدون خامنهای و... در نهایت رزمندگان روی زمین و شورشگران کف خیابانها هستند که باید مراکز سپاه و سرکوب را در آخرین روزهای حیات رژیم تسخیر کنند و واحدهای نظامی و انتطامی را در هم بکوبند.
جالب اینکه رژیم در همان جمعه ۲۰ مهر رسید ِدریافت ِشعار کانونهای زاهدان را داد و از قول یکی از امام جمعههایش اعتراف کرد که «نگرانی» اصلی مقامات رژیم، نه حملهٔ «هواپیماهای دشمن»، که قیام و خیزش جوانان در داخل کشور است: «ما بیش از اونچه که نگران باشیم هواپیماهای دشمن بیاید مثلاً یک نقطهای رو بمباران کنه که نگران این قضیه نیستیم، نگرانیم که عوامل و اذنابشان بخواهند فضای این کشور ر را بکشونند به سمت آشوب و بلوا، مواظب نفوذ دشمن باشیم!» (آخوند عبادیزاده، نماز جمعهٔ بندر عباس)