۱۴۰۲ مهر ۱۷, دوشنبه

کنفرانس در برلین با حضور نمایندگان پارلمان فدرال - ایران یک‌سال پس از قیام مردمی (قسمت سوم)

 

کنفرانس دربرلین باحضورنمایندگان پارلمان فدرال - ایران یک‌سال پس ازقیام مردمی

                 سخنرانیهای نمایندگان پارلمان، شخصیتهای مدافع حقوق بشر

                  اعضای مقاومت ایران و نمایندگان جوامع ایرانیان در آلمان

 کاترین بورن مولر - رئیس افتخاری جامعهٔ بین‌المللی برای حقوق‌بشر - آلمان

من ۴۳سال است که داوطلبانه در زمینه حقوق‌بشر فعالیت می‌کنم. ۱۷بار در اردوگاههای پناهندگان در عراق، در کردستان بوده‌ام و ما بیش از ۳۰۰مصاحبه با قربانیان داعش انجام داده‌ایم. روش‌های شکنجه در ایران مانند روش‌های استفاده شده توسط داعش است. بار هم به‌آلبانی رفته‌ام و با رئیس بخش انجمن بین‌المللی حقوق‌بشر ما در این کشور رابطهٔ بسیار صمیمانه‌یی دارم. هم‌چنین چندین‌بار برای شرکت در مراسم یادبود ۳۰هزار کشته در سال۱۳۶۷ آنجا بوده‌ام.

هم‌چنین مصاحبه‌هایی با زندانیان سابق در اشرف۳ برای ثبت شهادت‌هایشان کرده‌ام. موزه آنجا بیانگر تمام شکنجه‌ها است. با هیچ واژه‌یی نمی‌توان این درد و رنج را توصیف کرد. این (موزه) را پیش‌تر در کلیپ دیدیم. بله، در سال۱۳۶۷، ۳۰هزار نفر از اپوزیسیون به‌قتل رسیدند و یکی از قضات، واقعیتی که اصلاً قابل‌فهم نیست، (یکی از قضات) هیأت مرگ رئیسی بود که امروز رئیس‌جمهور است.

آخوندها روزانه مردم بی‌گناه را می‌کشند، ما در غرب باید فشار بسیار بیشتری را اعمال کنیم تا این امر به‌پایان برسد.

ساکنان اشرف۳ شاهدان این جنایات هستند. رژیم ایران طبیعتاً می‌خواهد این شاهدان را از بین ببرد. از این‌رو، این وظیفهٔ بین‌المللی دولتهای دموکراتیک است که از این شاهدان حافظت کنند. من به‌سیاستمداران فراخوان می‌دهم که در این راستا متعهد شوند که کشتارها متوقف شود و مسئولان آن در میان سران حکومت، به‌خاطر جنایات‌هایشان مورد حسابرسی قرار بگیرند.

هیله یاکوب رولف - رئیس افتخاری سندیکای مددکاران اجتماعی آلمان

برای اولین بار بیش از ۲۰سال پیش در لندن بودم، زمانی که مراسم مقاومت در سالن بزرگی در لندن برگزار می‌شد. جمعیت بزرگ حاضر در آنجا بسیار پرشور بودند، این امید به‌من انگیزه داد تا موضوع را بررسی کنم و از آن زمان تاکنون، همراه آنها هستم. هم‌چنین برای مقاومت می‌نویسم و طبعاً همیشه با تعدادی به‌مشاجره می‌پردازم. شما هم همهٔ استدلال‌هایی را که امشب بیان شد مثل من می‌دانید که «این افراد تروریست‌های چپ‌گرا» هستند، «کمونیست‌» هستند و هر چیز دیگر؛ البته تحمل این چیزها طاقت زیادی می‌طلبد. باید مدتی طولانی پایداری کرد. این‌را همیشه به‌افراد می‌گویم.


و پیام امشب من به‌سیاستمداران حاضر در اینجا این است. لطفاً ادامه بدهید. ما می‌توانیم.

جواد دبیران-معاون نمایندگی شورای ملی مقاومت در آلمان

سه‌شنبه ۲۶ سپتامبر) سایت سمافور در آمریکا و شبکه فارسی زبان ایران اینترنشنال با استناد به هزاران ایمیل درز پیدا کرده از وزارت‌خارجه رژیم ایران از یک عملیات نفوذ این رژیم در ارگانهای دولتی و سیاسی غربی پرده برداشت. آنها شماری از مأموران نفوذی را افشا کردند.

این ایمیلها حاوی تبادلات بین وزارت‌خارجه (رژیم) ایران و باصطلاحی «متخصصین ایران» در غرب بودند.

این افشاگری جنجال برانگیز نشان می‌دهد که چگونه رژیم آخوندی از طریق مأموران خود با عناوین ساختگی محقق، کارشناس، دانشگاهی و مشاور در ارگانهای مختلف آمریکایی و اروپایی نفوذ کرده و مأموران متعددی را برای رسیدن به اهداف شوم خود در مواضع حساس جاسازی کرده است.

بدین منظور در سال ۲۰۱۴ یک شبکه از متخصصان در آمریکا و اروپا با هدایت از تهران تأسیس شد.

این ابتکار مشترک رژیم ایران و کارشناسان ظاهراً مستقل در غرب توسط مصطفی زهرانی، یکی از مسئولان ارشد وزارت‌خارجه ایران و از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رهبری می‌شد. نام این پروژه: «ابتکار کارشناسان ایران» (IEI).

۶ نفر از مأموران رژیم در پوش متخصصان ایران در این اطلاعات افشا می‌شوند. سه نفر آنها در آمریکا و سه نفر دیگر در اروپا هستند. آرین طباطبایی در حال حاضر به‌عنوان رئیس دفتر مدیرکل وزارت دفاع در امور عملیات ویژه مشغول هست. و عدنان طباطبایی در دوسلدرف آلمان، مستمراً به وزارت‌خارجه مشورت می‌داد. در بسیاری رسانه‌ها نفوذ داشت. از جمله در رسانه دولتی دویچه وله به‌صورت مستمر به‌عنوان متخصص ایران مصاحبه می‌کرد. و برای احزاب آلمان گزارش تحلیلی تهیه کرده و خطوط سیاسی در رابطه با ایران پیشنهاد می‌کرد.

این متخصصان پوششی ارتباط ارگانیکی با وزارت‌خارجه رژیم داشتند.

این مأموران دو وظیفه داشتند: یکی این‌که عملکرد رژیم ایران از جمله در زمینه اتمی را توجیه کنند و مانع اتخاذ سیاست‌های سختگیرانه علیه رژیم شوند و دوم این‌که با تبلیغات هدفدار و پخش اطلاعات غلط راه مجاهدین را سد کنند و زمینه را برای حذف آنها در صحنه‌های سیاسی در غرب فراهم کنند.

از اطلاعات افشا شده دو نتیجه می‌شود گرفت:

نتیجه ۱: ارگانهای غربی که سیاست مماشات با رژیم ایران را پیش می‌برند تا چه اندازه مورد نفوذ رژیم ایران قرار دارند. یعنی دولتهای غربی برای مماشات و سازش با رژیم آن‌قدر درها را باز گذاشته‌اند به‌نحوی که مأموران رژیم تا عمق ارگانهای حساس غربی نفوذ می‌کنند.

نتیجه ۲: منشاء تبلیغات منفی علیه مجاهدین رژیم ایران است. این مأموران به‌صورت سیستماتیک و با مأموریت دریافتی از تهران اطلاعات غلط علیه اپوزیسیون اصلی ایران را به نهادهای غربی پمپاژ و در رسانه‌ها تبلیغ می‌کردند.

یک مثال:

عدنان طباطبایی، مأمور مظنون و «کارشناس ایران» مستقر در دوسلدورف در مصاحبه با نویه زوریخر سایتونگ NZZ می‌گوید: «مجاهدین خلق اکنون در بین ایرانیان «منفورتر هستند تا القاعده و داعش». باور این‌که چنین گروهی می‌تواند تأثیر مثبتی بر روند سیاسی ایران داشته باشد، مرگبار است». چنین عبارتی تنها از زبان رژیم آخوندی و مأمورانش می‌تواند جاری شود.


نهادها و احزابی که تحت تأثیر و نفوذ این به‌اصطلاح «کارشناسان ایران» بوده‌اند باید نسبت به افشاگریهای جدید واکنش نشان دهند و در نهایت به سؤالات پاسخ دهند.

رضا محمدی-جامعه ایرانیان در هسن

مهمانان گرامی، دوستان عزیز،

خیلی خوشحالم که این فرصت را دارم که تا چند جمله‌ای با شما صحبت کنم.من رضا محمدی روچی، نماینده انجمن ایرانیان مقیم آلمان درایالت هسن هستم و بیش از چهل سال است که این مقاومت را می‌شناسم.

من تمام زندگی خود را، مانند اکثر اعضای این انجمن، وقف مبارزه با رژیم آخوندهای ضدبشر و زن‌ستیز کرده‌ام و تا سرنگونی رژیم تهران به این کار ادامه خواهم داد.

بسیاری از اعضای ما، یا خود و یا اعضای خانواده، اقوام و دوستان آنها قربانی این رژیم هستند و در طول سالیان متمادی تجربه کرده‌ایم که مبارزه با چنین رژیم ضدبشری از هر یک از ما بهای گزافی را می‌طلبد. ما حاضریم این بها را نه فقط در حرف و با سخنان پوچ، بلکه در عمل بپردازیم.

بزرگترین مانع ما در مبارزه‌مان در خارج از کشور، در اروپا و به‌ویژه در آلمان، این واقعیت است که رژیم نفوذ گسترده‌یی در بسیاری از مراکز تصمیم‌گیری، در وزارت‌خارجه، در احزاب و اتاق های فکر (که در آنها افرادی به نام کارشناسان امور ایران مورد مشاوره قرار می‌گیرند) و در نهایت در رسانه‌ها دارد.

رژیم برای از بین بردن این مقاومت میلیاردها یورو هزینه می‌کند.

درخواست ما از سیاستمداران و به‌ویژه اعضای مجلس این است که اجازه ندهند تا رژیم آخوندی برای تضمین کردن بقای خود، بیش از این به پایمال کردن ارزشهای انسانی و دموکراتیک ادامه دهد.

ما امیدواریم که نمایندگان بیشتری در ارتباط با این مقاومت قرار گیرند و از آن حمایت کنند، زیرا برخلاف آلترناتیوهای جعلی که توسط رژیم ساخته می‌شوند، این تنها آلترناتیو واقعی در برابر رژیم آخوندی می‌باشد، که یک طرح و برنامه دارد و برنامه ۱۰ ماده‌ای خانم مریم رجوی شایسته حمایت از سوی همه نیروهای دموکراتیک می‌باشد.

با تشکر از توجه شما

علی‌اکبر بندعلی – از شاهدان قتل‌عام ۶۷ در زندان گوهردشت

با سلام و با تشکر از وقتی که در اختیار من گذاشتید به‌عنوان یکی از معدود بازماندگان قتل‌عام ۳۰هزار زندانی در سال ۶۷ بخشی از این جنایات را برای نمایندگان عزیز بیان کنم.

در کنار من دوستانی هستند که اعضا خانواده‌شان را در این قتل‌عام از دست داده‌اند.

من در سال ۶۰ به‌خاطر هواداری از سازمان مجاهدین دستگیر شدم. من را به زندان اوین بردن بند ۲۰۹ سلول ما ۵/۲ در ۵/۱ بود و ما ۵نفر در آن بودیم داشتیم شام می‌خوردیم که صدای تیر شنیدیم ۱، ۲، ۳گفتند تیرخلاص است در آن شب ما ۹۰تیر خلاص شمردیم دوباره صدای تیر آمد این بار تا ۵۰ تیرخلاص شمردیم.

در اولین شب زندان شاهد اعدام ۱۴۰نفربودم.

بعد از بازجویی و شکنجه‌های بسیار بعد از ۱۸ماه به دادگاه برده شدم و در ۵ دقیقه محکوم به ۱۵سال حبس.

از سال ۶۵ مرا به زندان گوهردشت منتقل کردن که حالا می‌خواهم از اعدامهای گوهردشت بگوییم.

بندما طبقه سوم بود و آنجا یک سالنی داشت که از آنجا می‌شد بیرون را دید.

اعدامها از روز پنجشنبه ۶مرداد شروع شد ابتدا آمدند تلویزیون بند و روزنامه‌ها را بردند و ارتباط ما با بیرون قطع شد روز ۸ مرداد روز اعداهای گوهردشت شروع شد.

از همان پنجره بیرون را نگاه می‌کردیم یک فرغون طناب بود که ما گفتیم حتماً آنها را برای اعدام در سالن می‌بندند. داخل همان محوطه دیدیم که رئیس زندان به کارمنداش شیرینی پخش می‌کند.

با رضا داخل بند صحبت می‌کردیم او گفت اکبر دارن اعدام می‌کنند حالا که می‌خواهد اعدام کنند بهتر است که سرود بخوانیم و در همین وقت آمدن و رضا را بردن و او سرودخوان اعدام شد.

با هادی جلالی صحبت می‌کردیم گفتم هادی دارن اعدام می‌کنند او گفت من میرم اعدام می‌شوم زندگی در زمان خمینی ارزشی ندارد و رفت و اعدام شد. داشتیم شام می‌خوردیم طاهر بزاز حقیقت گفت از خدا می‌خواهم که در موقع اعدام پاهایم نلرزد نگاه کنید فال حافظ گرفتم خوب آمد و شعر حافظ را خواند.

محمد فرمانی، یکروز آمدند دم بند و اسم یکنفر را خواندند گفتیم او را قبلاً بردید و محمد فرمانی که نزدیک در بود را با خود بردند و اعدام کردند.

حیدر صادقی از خواب بیدار شد و گفت بچه‌ها من خواب دیدم در یک میدان بزرگ پر از دار بود من زیر پای حسن عسگری (دوستش) را گرفتم و او لبخند می‌زد. حسن عسگری اعدام شد.

در بند صحبت اعدام بود همه منتظر بودیم تا نوبتمان برسد روزهای اعدام دوتا کامیون می‌آمد و جنازه‌ها را می‌برد. یک‌شب یک کامیون دنده عقب آمد و زیر نور چراغ ما جسدها را دیدیم. ۲۵مرداد مرا بردن پشت در دادگاه نشاندن گفتم امروز نوبت من است دیگر تا ظهر هر کی می‌رفت تو اعدام می‌شد ظهر یک تلفنی شد که نیری آمد بیرون و گفت ما باید برویم ظهر اعدامها در گوهردشت متوقف شد. برای مجاهدین.

می‌خواهم از مقاومت در زنداهای بگم که الآن الگویی شد برای کسانی که در زندان هستند. اولین شبی که وارد زندان اوین شدم بند ۲۰۹ یک زندانی بود به اسم نصیر که هر دوتا پاهاش تا زانو پانسمان داشت، نصیر دانشجوی پلی‌تکنیک بود تو خیابان دستگیر شده بود و در جیبش اسامی ۸نفر را پیدا کردند بازجو از او می‌خواست که فامیلی و آدرس آنها را بدهد. نصیر را به تخت بستن برای این‌که شکنجه کنند دست و پای زندانی را به تخت می‌بندند و جورابش را در دهانش می‌گذارند یک بازجو روی دهانش می‌نشیند و آن یکی با کابل ضربه به کف پا می‌زند ابتدا پا ورم می‌کند بعد پوستش پاره می‌شود و از گوشت جدا می‌شود.

نصیر بیشتر از ۷۰۰ضربه کابل خورد ولی اسم آنها را نداد نصیر را به دادگاه بردن و گفتند تو به‌خاطر جنگ با خدا اعدامی، او گفت من کسی را نکشتم و اسلحه نداشتم، گفتند همه هواداران مجاهدین چه اسلحه داشته باشند چه نداشته باشند با خدا می‌جنگند و محکوم به اعدام هستند.

من یکی از معدود بازماندگان قتل‌عام ۶۷ هستم و از شما نمایندگان عزیز می‌خواهم که به کمک ما بیایید تا این جنایت‌کاران را که در رأس آنها رئیسی جلاد است به دادگاه ببریم.

با تشکر از شما