در هفته های اخیر رسانه های مختلف از عوامل جاسازی شده رژیم در وزارت خارجه آمریکا که از سال ۲۰۱۴ در ارتباط با وزارت خارجه رژیم آخوندی به لابی گری برای آن مشغول بودند خبر دادند.این نفوذیها باعنوان دهان پرکن «ابتکار کارشناسان ژریم ایران» خود را به اصحاب مماشات در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی عرضه کرده و به جلب پشتیبانی و حمایت آنها از رژیم آخوندی مشغول بودند.
آنها ضمن ماله کشی بر جنایات بیشمار رژیم ضد بشری و ضمن صلح آمیز و بی خطر جلوه دادن برنامه اتمی آن و با تأکید بر ثبات و آینده داری رژیم و اینکه آلترناتیوی برای آن وجود ندارد و امر سرنگونی محقق شدنی نیست اصحاب مماشات را بکنار آمدن با آخوندها تشویش می کردند.اما در ورای همه این اقدامات خائنانه مأموریت اصلی آنها تخریب چهره تنها آلترناتیو موجود برای رژیم ضد بشری بوده و از هر فرصتی در راستای سیاست شیطان سازی از مجاهدین استفاده می کردند.
بنظر می رسد که این اصلی ترین وجه از اقدامات آنها بعمد مسکوت گذاشته شده و تلاش بی وقفه آنها در رابطه با خط شیطان سازی از مجاهدین و بازنشخوار یاوه های وزارت بدنام و مزخرفاتی چون «رژیم آلترناتیوی ندارد» و «مجاهدین و شورای ملی مقاومت آلترناتیو معتبری نیستند» و «مردم ایران از مجاهدین متنفرند» آگاهانه نادیده گرفته شده است.
اما اولین سئوالی که بذهن متبادر می شود این است که رژیم آخوندی چه نیازی به کاشتن و نفوذ دادن این عناصر در دانشگاهها و رسانه ها و موسسات و نیز دولتهای غربی دارد. آیا این چنین اقداماتی مسبوق به سابقه بوده و اشکال و انواع دیگری هم در گذشته داشته است. در اینجاست که هدف اصلی از این تلاشها بیشتر روشن می شود.
شایان تأکید است که چون رژیم آخوندی در دروغگویی، فریب کاری و دجالیت همه مرزها را در نوردیده از این رو کمتر کسی حرفها و چرندیات آنرا بویژه در رابطه با دشمن اصلی آن باور میکند در نتیجه ناچار است که تبلیغات و خطوط خود را از زبان دیگران مطرح نماید.
فراموش نکردیم که از دهه ۷۰ خورشیدی رژیم تبلیغات خود علیه مجاهدین را توسط عده ای مزدور و بخدمت در آمده که با باندرول آخوند ساخته «اعضای سابق» عرضه می شدند در مجامع بین المللی مطرح می نمود. همچنین انبوهی ریزشی، اصلاح طلب قلابی سابق و «فراری داده شده» های سالیان طولانی را در دانشگاهها، رسانه و موسسات مختلف غربی کاشته و تبلیغات خود علیه آلترناتیو انقلابی شورا را از زبان آنها بیان می کرد. در این میان رسانه های معلوم الحال و استعماری نیز بطور مستمر این عناصر خیانت پیشه را با عناوین دهان پرکن محقق، پژوهشگر، تحلیلگر سیاسی، استاد دانشگاه، فعال سیاسی فعال حقوق زنان و یا فعال حقوق بشر و ... به صحنه آورده و به آنها تریبون می دادند تا خطوط رژیم را علیه دشمن اصلی آن پیش ببرند و ثبات و آینده داری آنرا به اصحاب مماشات قبولانده و به لزوم کنار آمدن با آخوندها توصیه نمایند.
مضافا بر موارد فوق در سالهای اخیر شاهد بکارگیری خبرنگاران خارجی توسط رژیم علیه مقاومت انقلابی بودیم همانها که با پولهای غارت شده از مردم ایران، اجیر شده و با عنوان «شبکه خبرنگاران دوست» یا همان دوستان زرخرید آخوندها علیه تنها هماورد آنها بکار گرفته می شدند.
اینک درامتدادموارد گذشته ازشبکه عوامل رژیم دروزارت خارجه آمریکا پرده برداری شده است.
نباید فراموش کرد که هر چند نیاز حکومت سفاک آخوندی به جلب حمایت غرب و اصحاب مماشات و نیز نیاز به شیطان سازی از تنها آلترناتیوش او را به ایجاد شبکه های نفوذی و لابیگری در موسسات بین المللی، دانشگاهها و ... وادار کرده است اما از طرف دیگر سیاست کثیف مماشات نیز به این اقدامات میدان داده و زمینه موفقیت آنها را فراهم نموده است.
این شبکه نفوذ از سال ۲۰۱۴ زیر نظر مصطفی زهرانی همکار سابق سعید امامی و مسئول کل فعلی موسسه استراتژیک در وزارت خارجه رژیم به فعالیت مشغول بوده و دستورالعملها از طریق وزارت خارجه به آن ابلاغ می شد. این عده با نوشتن مقاله و انجام مصاحبه به دولتهای غربی مشاوره می دادند و ضمن تحلیلگر مستقل خواندن خود اصحاب مماشات را بکنار آمدن با آخوندها ترغیب نموده و در راستای سیاست شیطان سازی از مجاهدین خطوط رژیم را پیش می بردند.
شبکه های نفوذی رژیم که تنها نوک کوه یخ آن حالا بیرون زده و حتی صحبت از ۲۰ عنصر به اصطلاح دانشگاهی عضو این شبکه می باشد تلاش می کردند چند مسئله را به جامعه بین المللی بقبولانند.
ـ اینکه مجاهدین آلترناتیو مناسبی برای حکومت ایران نیستند و از حمایت کمی در داخل ایران برخوردارند و مردم از آنها نفرت دارند و با دشمن ایران یعنی عراق همکاری کرده اند و در یک کلام بدتر از آخوندها می باشند.
ـ اینکه اگر بر سر کار بیایند معلوم نیست سیاستی متفاوت از آخوندها در زمینه اتمی در پیش گیرند پس چه بهتر که با همین آخوندها کنار آمده و آنها را مورد حمایت قرار داد.
ـ اینکه تغییر رژیم یک سناریو با احتمال کم سیاسی است و اگر قیامها منجر به سقوط رژیم شود، یک رژیم استبدادی دیگر روی کار خواهد آمد.
ضروری است بر این نتیجه گیری منطقی تأکید نمود که هر کس در رسانه ها باز هم از این اراجیف گفت معلوم میشود که گفتمان وزارت بدنام را پیش می برد و آگاهانه یا غیر آگاهانه و با مزد یا بدون مزد (و با احتمال نزدیک به یقین هم اگاهانه و هم با مزد) در خدمت رژیم قرار دارد.
بعنوان آخرین نکته باید تأکید کنم که در مسیر تعمیق انقلاب بطور قطع همه ماسکها فروریخته و جبهه خلق و ضد خلق هر چه بیشتر از یکدیگر تمیز داده میشود و ماهیت ها و از جمله ماهیت آنها که با کارت رژیم در محافل بین المللی علیه مقاومت عادلانه مردم ایران بازی می کنند برملا شده و دوست و دشمن کاملا شناخته خواهند شد و البته آنروز دور نیست.