۱۴۰۱ شهریور ۲۰, یکشنبه

علم بهتر است یا کولبری؟!


                          دانش آموزان کولبر

یکی از موضوعات سنتی برای انشای مدارس در گذشته عنوانش این بود: «علم بهتر است یا ثروت؟» با طرح این موضوع کلاس به دو گروه تقسیم می‌شد که هر کدام در فواید و مضرات این دو گزینه داد سخن سر می‌دادند. سالها گذشت و نظام ولایت فقیه علم و تحصیل را طبقاتی کرد. آن که می‌توانست مخارج تحصیل را تأمین کند در مدرسه می‌ماند و آن که نمی‌توانست راهی کارگاه‌های زیر زمینی با هزار جور فتنه و فساد می‌شد و یا در کنار خیابان و مترو آدامس و دستمالمی‌ فروخت و یا برای کمک به خانواده تهیدستش، به کوره پزخانه‌ها و زباله‌گردی و کولبری می‌پرداخت. حالا شاهد صدها هزار کودک کار هستیم که دیگر انتخابی بین علم و ثروت ندارند بلکه برای زنده ماندن خود و خانواده به یکی از سخت‌ترین و طاقت‌فرساترین و پر فسادترین کارها تن می‌دهند تا شاید هزینه درمان مادر، سرطان خواهر و اجاره‌خانه را به‌نحوی تأمین کنند.

«دانش‌آموزان» به‌خاطر فقر «کولبر» شده‌اند

زاهدان، یکی از مناطق محروم در کشور آخوندزدهٔ ماست. دانش‌آموزان کولبر حاشیه این شهر مجبورند برای تأمین معاش خانواده پس از شیفت صبح مدرسه به سمت مرز بروند و کولبری کنند. دختران این مناطق هم در عین سوزن دوزی و آب آوردن از هوتک ها، درس سخت زندگی را مرور می‌کنند!

محمود ریگی، مدیر مدرسه می‌گوید: «اغلب کودکان خانواده‌های بی‌بضاعت به سمت مرز و کارهایی که آنطرف می‌توانند انجام بدهند می‌روند و کولبری می‌کنند. دانش‌آموزان دختر وقتی تا ششم ابتدایی درس می‌خوانند دیگر درس خود را ادامه نمی‌دهند چون نه فضای آموزشی در اینجا هست و نه مدرسه‌ای برای مقطع متوسطه در اینجا وجود دارد» (ایلنا۳بهمن۱۴۰۰)

«پیاده کردن نظام طبقاتی ساسانیان»

در چهل سال حاکمیت نظام ولایت فقیه فقط شاهد فقر و تبعیض آموزشی در نقاط محروم و عقب نگه داشته شده کشور نیستیم، بلکه تبعیض و بی‌عدالتی اساس و بنیان نظام آموزش سراسری را تشکیل می‌دهد. برخلاف قانون اساسی کشور تحصیل دیگر رایگان نیست، با ایجاد مدارس غیردولتی که انواع و اقسامی دارد ثروتمندان می‌توانند از امکانات فوق‌العاده استفاده کنند. مدارس دولتی هم‌چنان در فقر و نبود امکانات دست و پا می‌زنند و بیشتر شبیه مکانی برای نگه‌داشتن چند ساعته میلیون‌ها تن از کودکان و نوجوانان این میهن هستند تا وزارت آموزش و پرورش توجیهی برای ادامه کار داشته باشد. چندین سال است که حتی مدیران این نظام آموزشی هم از دست پختشان روی برگردانده و به ظاهر تأسف و افسوس می‌خورند.

«معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش می‌گوید، کاش! هیچ وقت مسیر رفتن به سمت آموزش غیردولتی را آغاز نمی‌کردیم اما حالا با جداسازی دانش‌آموزان در مدارس مختلف، “ نظام طبقاتی ساسانیان ”را به شکل دیگری پیاده کرده‌ایم!» (تسنیم۱۹ آذر۱۳۹۸)

این مدیران شکست‌خورده امر آموزش عمومی معترفند که چند تکه کردن مدارس دولتی و تقسیم‌بندی آن به مدارس شاهد، هیأت امنایی، سمپاد و نمونه دولتی در نهایت باعث شده است دانش‌آموزان مستعد، معلمان قوی‌تر و امکانات آموزشی بیشتر، سهم این مدارس باشد و در نهایت مدارس دولتی عادی نه سهمی از امکانات دارند و نه سهمی از دانش‌آموزان مستعد و معلمان کارکُشته!

یک کارشناس آموزشی و دکترای برنامه‌ریزی درسی بر این باور است که تمام دانش‌آموزان باید در یک محیط درسی یکسان تحصیل کنند و برنامه‌ریزی‌ها هم به‌گونه‌یی باشد تا تمام دانش‌آموزان متناسب با موقعیتی که دارند، فرصت موفقیت داشته باشند اما هم‌اکنون نظام آموزشی یک کارخانه تبعیض و بی‌عدالتی است. «اگر در جامعه سنتی، طبقات وجود داشت و شاهد نظام ارباب و رعیتی بودیم اما وقتی کودکان به مدرسه می‌رفتند همه در کنار هم قرار می‌گرفتند و این سبک از تعلیم و تربیت یک پیام روشن داشت که همه دانش‌آموزان در شرایط برابر هستند» (همان)

۶۰ درصد دانش‌آموزان در کلاس‌های بدون کیفیت

در کل کشور در مجموع بیش از ۵۵هزار مدرسه ابتدایی دولتی و ۱۰۰ هزار مدرسه غیردولتی داریم. اما اینها نه تنها از نظر طبقاتی جداسازی شده‌اند بلکه جداسازی دانش‌آموزان بر اساس هوش هم صورت گرفته است. جداسازی بر اساس میزان هوش افراد خطرناک‌تر از جداسازی طبقاتی است؛ کودکان می‌پذیرند که در خانواده کم‌درآمد بدنیا آمده‌اند اما وقتی آنها را از نظر هوشی جداسازی می‌کنیم باور و اعتماد به‌نفس آنها را نابود می‌کنیم و چرخه باطل بی‌عدالتی را درونی می‌سازیم. یک کارشناس آموزشی می‌گوید: «جای تأسف این است که این کار را برای ۸۵درصد جمعیت دانش‌آموزان کشور که در مدارس دولتی حضور دارند، انجام داده‌ایم و صرفاً به ۱۵ درصد از جمعیت دارای هوش و تواناییهای مالی خانواده توجه داریم!» (ایکنا۱۴شهریور۱۴۰۰)

تفکیک دانش‌آموزان کشور بر اساس پول، استعداد و روابط!

آمار پذیرفته شدگان کنکور در سال‌های گذشته نشان می‌دهد که آخر خط نظام آموزشی رژیم آخوندی به کجا ختم می‌شود.

«در کنکور ۱۴۰۱ سهم مدارس از ۴۰رتبه برتر این‌گونه بود "مدارس استعدادهای درخشان: ۷۲.۵ درصد. مدارس غیرانتفاعی خاص: ۲۲.۵ درصد. مدارس نمونه دولتی: ۲.۵ درصد. مدارس دولتی: ۲.۵ درصد.

۷۲.۵ درصد رتبه‌های برتر از مدارس سمپاد هستند و سهم سیستان و بلوچستان در رتبه‌های برتر کنکور ۰.۱۶ درصد است». (تسنیم ۱۹شهریور ۱۴۰۱)

گلچین معلمان و دوپینگ آموزشی

این بی‌عدالتی در هزار تویی از تقسیمات تبعیض‌آمیز نظیر گلچین کردن معلمان و دادن امکانات آموزشی از همان آغاز تحصیل برای دانش‌آموزان تا کنکور و دانشگاه‌های معتبر ادامه دارد. بی‌سبب نیست که «شاخص توسعه انسانی ایران» سال به سال به عقب برمی گردد.

«شاخص توسعه انسانی ایران در سال ۲۰۲۱ برای چهارمین سال متوالی کاهش یافت و به سطح ثبت شده در سال ۲۰۱۴ نزدیک شد» (یورونیوز۸شهریور۱۴۰۱)

با این همه این تنها آغاز ماجراست. فقر و بی‌عدالتی و تبعیض و استبداد جوهره نظام ولایت فقیه است و میلیون‌ها دانش‌آموز آن را با همه وجود احساس می‌کنند. این تبعیض و بی‌عدالتی سوخت‌بار یک خشم انفجاری در سراسر ایران است که بی‌گمان در لحظهٔ موعود رخ خواهد داد و مدارس را از اسارت نجات خواهد داد.