۱۴۰۰ تیر ۱۷, پنجشنبه

شرح زندگی پربار انقلابی و تشکیلاتی مسعود فرشچی


کتابی است با فصلهایی درخشان، از پایداری و ایمان. از رها کردن درس و دانشگاه در آمریکا درخرداد ۱۳۶۰برای پیوستن تمام وقت به‌مجاهدین و ‌مقاومت سراسری دربرابر                                             رژیم ولایت فقیه،

از حضور در راهروهای ملل متحد برای افشای چهره خون‌آشام خمینی دجال، تا پوشیدن لباس عزت و شرف ارتش آزادی و ایفای مسئولیتهای درخشان ازجمله به‌‌عنوان خلبان پایه‌یکم تا تلاشهای شبانه‌روزی در سیمای آزادی برای رساندن صدای مردم به‌جهان

مجاهد خلق مسعود فرشچی که متولد ۱۳۴۱ در تهران بود، از نوجوانی برای ادامه تحصیل به‌انگلستان و سپس به‌آمریکا رفت، اما در بهمن سال۱۳۵۷ همزمان با انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران و در حالی که تازه وارد دانشگاه شده بود، به‌انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین پیوست. 

از خرداد ۱۳۶۰ زندگی حرفه‌یی و انقلابی خود را در مسیر آزادی میهن در صفوف مجاهدین آغاز کرد. مسعود قهرمان مسئولیت تشکیلات هواداران مجاهدین در غرب آمریکا و مدتی هم همین مسئولیت را در کانادا بر عهده داشت. 

در همین سالها بود که ناسا به خاطر استعداد فوق‌العاده‌اش به وی پیشنهاد استخدام داد، اما مسعود فرشچی پاکبازارنه سر به پای آزادی نهاد و راه اشرف را درپیش گرفت.خانه ای را هم که پدرش برای او در آمریکا خریده بود فروخت و پول آنرا به سازمان داد.

مسعود در عملیات فروغ جاویدان به‌صحنه شتافت. در نبردهای قهرمانانه تنگه چارزبر دلاورانه جنگید و با پاسداران چنگ در چنگ شد. در یکی از صحنه‌هایی آن نبردهای تن‌به‌تن از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمی شد. او در عملیات مروارید به‌عنوان فرمانده یکی از یکانهای ارتش آزادیبخش در نبرد و در دادن درس فراموش‌نشدنی به‌رژیم آخوندی شرکت داشت. 

او در سال ۱۳۷۵ همزمان با آغاز پخش ماهواره‌یی برنامه‌های سیمای آزادی به‌این قسمت منتقل شد تا به‌عنوان یکی از مسئولان سیمای آزادی تمام تلاش و استعداد و تواناییهای ویژه‌اش را در ساختن برنامه های گوناگون به کار گیرد. 

مسعود قهرمان در باره انتخاب مؤسسان پنجم ارتش آزادی دو ماه پیش از پرواز رستگاری خود، چنین نوشت:

از: مسعود فرشچی    

موضوع:‌ انتخاب مؤسسان پنجم و درخواست ثبت نام

تاریخ:‌ ۲/۲/۱۴۰۰

من تقدس انتخاب را فهمیدم و حرمت و جایگاهی را که در دستگاه ایدئولوژیکی دارد برایم تکان دهنده و در عین حال راهگشا بود.

من لمس کردم که موضوع در این شرایط یک بحث نظری نیست. نمی‌توان ناظر بود یا تعلل کرد. واقعاً از جنس بود و نبود است، آن هم نه در حیطه تنگ و تاریک فردی. اصلاً‌ این بحث جای ورود از پایین، یا انتخاب در حیطه محدود فردی ندارد.

انتخاب باید همین الان، یعنی بلافاصله بعد از روشن شدن دو جبهه سراپا متضاد و دو مسیر ۱۸۰ درجه روبروی هم (نجدین) انجام شود. انتخاب نکردن یا حتی تعلل و مکث، خودش عین بی‌مسئولیتی است که از مجاهد دور باد.

در دنیای افول و به‌لجن کشیده شدن همه ارزشها، در دنیایی که جریانات انقلابی یکی یکی در آن از بین رفته‌اند و بزرگترین قطب‌های انقلابی دهه‌های گذشته به‌کثیف‌ترین حامیان مرتجع‌ترین نیروها تبدیل شده‌اند، هر مجاهدی در درون خود هم این جنگ سازش‌ناپذیر را لحظه به‌لحظه و فاکت به‌فاکت حس می‌کند که در یک طرف رجوی است و در طرف دیگر همه کششهای ضد انقلابی و ضد انسانی و عصاره ضد انقلاب.

هیچوقت ایدئولوژی، تعهدات و انتخابها را این قدر ملموس در لحظات خودم، در کارکردهای تشکیلاتی و حتی اجرایی خودم و در ساده‌ترین تصمیم‌ها و واکنشهایم در هر نشست و هر گزارش و هر کنش و واکنش با سایر مجاهدین، ندیده بودم.

انتخاب می‌کنم ثبت نام در جبهه‌ ایمان را. عاشقانه و مشتاقانه برای حضور در زیر پرچم رجوی، کلمه مجسم رستگاری در دوران ما.

انتخاب می‌کنم افتخار دنیوی و اخروی ثبت نام در مؤسسان پنجم را که انتخاب نیازمندانه هر مجاهدی و مصداق همان جمع پایدار و مهربان است که قرآن توصیف کرده.

با این انتخاب نیازمندانه در ادامه تلاش می‌کنم تا دریابم که چه باید بکنم و نقشه مسیرم را چگونه رقم بزنم.



*****


مجاهد صدیق، مسعود فرشچی پیوندی عمیق با انقلاب رهایی‌بخش مریم رهایی داشت و آن را منشأ آزاد شدن انرژی عظیمی در هر مجاهد خلق می‌دانست که پیروزی را رقم می‌زند و در آینده طوفانی از آن بر خواهد خواست که راه جامعه بی‌طبقه توحیدی را هموار خواهد کرد. او در نقشه مسیر سال۹۹ خود در این مورد نوشته است: 

«درک انطباق شگفت بین نقشه مسیررستگاری هر مجاهد،‌ با انقلاب عظیمی که با نام پاک خواهر مریم در درون مجاهدین جاری شده ‌و با مسیر سرنگونی دشمن پلید خدا وخلق، ‌رژیم آخوندی سر منشأ کشف و آزاد شدن انرژی عظیمی در هر مجاهد خلق از جمله در خود من است. 

هیچ شکافی وجود ندارد بین هر آن‌چه به نیت عبور از ابتلائات و آزمایشات در مدارهای مختلف برای دوری از دوزخ و ورود به بهشت جاودانگی که در قرآن بشارت داده شده انجام می‌دهم،‌ با وظایفی که در مسیر سرنگونی کثیف‌ترین تجسم حق ستیزی و باطل، ‌یعنی رژیم آخوندی به عهده دارم......

هر جا که پای مجاهدی برسد، ‌خبری از سستی و ناتوانی و سرافکندگی نخواهد بود و هرچه هست احیا و بالندگی و تکرار و تکثیر ارزشهای جاودانی است» 

او در رمضان ۹۸ در شب قدر که مصادف با بامداد خونین ۴ خرداد بود در نقشه مسیر خود نوشت: 

«معنای عهد و پیمان را با عمق بسیار بیشتری می فهمم . با نیت اثبات قدر مجاهدین در انقلاب تطهیر کننده ای که با نام مطهر خواهر مریم رقم خورده، ‌این عهد و پیمان را توشه خود برای مجاهدت تا آخرین نفس و مایه مباهات در دنیا و آخرت می دانم . 

برای مجاهدین،‌ تعهد ارزشی است که ابوالفضل العباس (ع) فراتر از زمان و مکان، جاودانه کرد تا چهارده قرن بعد، مجاهدانش با نام او سوگند بخورندو برادر،‌این شجره طیبه را با عبارت «وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ » توصیف کند. تعهد،‌همان ضربات مورسی است که برادر به دیوار سلول زد تا در آن طرف دیوار حنیف کبیر را خاطر جمع کنند که مسئولیت رستگاری مجاهدین را به عهده میگیرد . تعهد همان پیمانی است که خواهر مریم با برادر بست و پس از آن سراز پا نشناخت و فراتر از تصور انسان،‌مسئولیت پذیرفت . من هم در محضر صدیق اکبر و فاروق اعظم،‌نیت میکنم که صیقل خورده و مطهر در جمع مجاهدان،‌به تعهدات جمعی مان پایبند باشم و در سرقرارهایمان باخلق قهرمان و محبوبم حاضر شوم. 

در نوشتن نقشه مسیر،‌به یاران مجاهدم، قدرتمندترین و ارزشمندترین جمع جهان، فراتر از هر تعادل قوای سیاسی و نظامی تکیه دارم، جمع مجاهدین تحت راهبری مسعود و مریم که با پشتوانه ای عظیم از بنیانگذاران تاموسی و اشرف و صد و بیست هزار جاودانه فروغ، در ریشه تاریخی خود سرسپار آستان علی (ع) هستند. 

به عنوان قطره ای در دریای مجاهدین،‌به پیروی از خواهر مریم و در وصل به او،‌ بار انقلاب بر دوش، ‌با نگرش و عینکی همچون خودش، در دنیای پرداخت، دنیای صدق و فدا،‌دنیای مجاهدین گام میگذارم و در تعهد بزرگ و تاریخی او برای سرنگونی پلیدترین دشمن خداو خلق مسئولیت به عهده میگیرم که جز این شایسته پیروان مکتب علی (ع) نیست». 

*****

مجاهد والا مسعود فرشچی هم‌چنان که در نبرد با دشمن ضدبشری در صحنه‌های نظامی مثل فروغ جاویدان و در صحنه‌های جنگ سیاسی دلیر و بی‌باک بود، در صحنه نبرد ایدئولوژیک نیز شجاع و الگو بود. او در نقشه مسیر سال ۹۷ خود نوشته است: 

تقوا را مترادف عصیانگری ورزم لحظه به لحظه با ایدئولوژی جنسیت و فردیت فرو برنده میدانم، نسبت به هر عارضه تعادل قوایی و اپورتونیستی پرچم جنگ می افرازم، اولویت نخست را همواره برای منافع وخواستهای دیگران و نه خود قائل میشوم و به حب جاه و مقام وکرسی با شاخص قرار دادن مسئول اول سازمان، بی محابا می تازم تا شایسته نام مجاهد خلق و این افتخار بزرگ دنیوی واخروی شوم». 

*****

یکی از درخشان‌ترین دورانهای زندگی پربار انقلابی مسعود، دوران پایداری پرشکوه بود. این واقعیت را در دست‌‌نوشته‌‌های مربوط به‌همان دوران که از او به‌یادگار مانده به‌روشنی می‌توان دید. او پس از پایداری درخشان مجاهدین در روز ۱۹فروردین ۱۳۹۰ در برابر یورش مزدوران حکومت دست‌نشانده ولایت فقیه به اشرف، چنین نوشته است: 

«مجاهدین خلق ایران پس از تمامی توفانها و بحرانها وجنگها و عملیات و توطئه های رذیلانه دشمن،‌ در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ از قله پرشکوه حماسه فروغ اشرف درکمال سرفرازی عبور کردند. 

در آن روز در ورای ایستادگی شگفت انگیز مجاهدان بی سلاح در برابر زرهی ها وتیربارهای دشمن وحشی و خونخوار،‌آنچه می درخشید پیروزی انقلاب مریم در برابر ارتجاع و رذالت آخوندی بود . به چشم دیدم که نوکران وامر بران ولایت سفیانی، با تمام سلاح ها و تجهیزاتشان در برابر فرزندان عقیدتی مسعود و مریم تا کجا مستأصل و ناتوان بودند. 

شهادت میدهم که مجاهدین اشرف به نسبت ۱۹فروردین ۱۳۹۰ کیفا توانمندتر، جنگاورتر، سازش ناپذیرتر و براوضاع مسلط تر هستند. سراپا آماده، مشتاق و مترصد رویارویی با رژیم وعواملش هستند . عزم جزم قهرمانانی که افتخار همرزمی با آنها را دارم براین است که آتش فشانی خاموشی ناپذیر برپا کنند. تا از این پس هرجا که یک مجاهد خلق حضور داشته باشد یا اگر به فیض شهادت نائل شویم، هر جا که جسدمان از آن بگذرد یا حتی هرجا که خبر و پیاممان برسد، تا ابد ریشه ارتجاع و دیکتاتوری و دین فروشی ودجالگری را بسوزاند و راه آزادی خلق را در هرشق متصور بگشاید درود بررجوی».

*****

درک آرمانی عمیق و خالصانه مجاهد خلق مسعود فرشچی را می‌توان در آن‌چه به‌‌عنوان آخرین نقشه‌مسیر زندگی انقلابیش‌، در ۱۲اردیبهشت۱۴۰۰ دو ماه پیش از پرواز عاشقانه‌اش خطاب به مولای مجاهدین علی (ع) نوشته است، دید. 

«به عنوان مجاهدی جدایی ناپذیر از جمع یگانه مجاهدین خلق ایران به پیشگاهت آمده ام برای یک گواهی و یک سوگند و تجدید عهد. 

گواهی می دهم که اگر نبود تلاش و مجاهدت صادق ترین و فداکارترین و متقی ترین پیروانت در زمانه ما، یعنی مسعود و مریم و اگر نبود انقلابی که با نام خواهرمریم در صفوف مجاهدینت در این دوران جاری شد هرگز از نعمت شناخت و پیروی تو، از نعمت راهیافتگی به بهترین مسیر خدایی آن هم در عصر افولها و گمراهی ها و نامردمی ها، برخورد دار نمی شدیم . 

از آتشی که در جان و روان من افروخته ایی در می یابم که در صف یگانه و پولادین یاران مجاهدم و در عزم ها و پیمانهای آنها چه آتشفشانی برای نابود کردن جرثومه ارتجاع کثیف ضد علوی به پاخواهد شد و چه گلستانی از آزادی وعدل (شاخصه های حکومت تو) د رایران برقرار خواهد گردید. 

ایران،‌ رهاترین، متعالی ترین و پاک ترین و آزاد ترین سرزمین جهان خواهد شد چرا که مجاهدینی در آن جانفشانی میکنند که افتخارشان سرساییدن به خاک پای تو است».

قهرمان مجاهد خلق مسعود فرشچی همزمان با همین تجدید عهد و ترسیم نقشه مسیر انقلابی و‌‌آرمانیش، در گزارشی عمیق و آموزنده درباره مضمون و محتوای آرمانی انتخاب و ثبت نامش در مؤسسان پنجم ارتش آزادی، چنین نوشت:

مسعود فرشچی- انتخاب آب‌بندی در مدار مؤسسان پنجم

۱۸/۲/۱۴۰۰

بارها شاهد اثبات صحت و حقانیت کلمه به‌کلمه‌ سخنان برادر بعد از گذشت ماهها، سالها یا حتی دهه‌ها بوده‌ام. اما رمضان امسال و تفسیرهایی که از برادر برایمان پخش شد، برایم تکان‌دهنده‌تر از همه صحنه‌های سیاسی، استراتژیکی، نظامی و حتی ایدئولوژیکی پیشین بود.

برخی از تکان دهنده‌ترین و به‌یادماندنی‌ترینها را در ذهنم مرور کردم. دیدم بارها این لحظه را داشته‌ام که گویی برادر در زمان سفر کرده و ده سال یا بیست سال بعد را دیده و بعد دوباره به‌زمان ما برگشته و موضع‌گیری کرده است.آن زمان این راز را نمی‌فهمدیم که پاکی و خلوص ایدئولوژیک، دقیقاً به‌معنی فدا و صداقت محض است که مرزهای زمان را در هم می‌شکند و سازمان را به‌تنها و تنها ارگان و حزب موجود در جهان امروز تبدیل می‌‌کند که می‌تواند بی‌محابا مواضع سالها و حتی دهه‌ها پیش خود را بی‌محابا بازنشر کند و چیزی جز افتخار نصیبش نشود.

نمونه کوبلر را به‌یاد آوردم که نه به‌عنوان یک فرد خبیث بلکه به‌عنوان نماینده و جلودار سیاست کثیف مماشات با حمایت تمام عیار کل مجموعه ارتجاع و استعمار جهان، کمر به‌نابودی مجاهدین بسته بود. فتنه بسیار بزرگی بود. از اول که «کوبلر جنایت‌پیشه» نبود. جناب نماینده دبیرکل ملل متحد با ژست ناجی مجاهدین و مانع قتل عامشان وارد شده بود. در برابر شیادی‌هایش که سیاستمداران کهنه‌کار و باتجربه‌ حامی خودمان را هم گیج و جبهه‌شان را متشتت کرده بود، برادر با آرامش می‌گفت ما خمینی را پشت سر گذاشته‌ایم که کوبلر انگشت کوچکش هم نمی‌شود. سالها بعد فهمیدم که در بحبوحه دود و دم کوبلر و نگرانی دوستان و جشن و شادی دشمنان به‌خاطر نابودی مجاهدین، برادر بسیار فراتر از نجات مجاهدین از فتنه کوبلر، در این اندیشه بود که چگونه از کل این صحنه‌ درگیری، خروج مجاهدین از لیست را محقق کند، بوالعجبی بیسابقه در دویست سال گذشته.

به‌عقب‌تر رفتم. در حالیکه اوباش اقلیتی به‌‌ذلت مزدوری سرویسهای امنیتی خارجی و همکاری با نژادپرستها تن داده بودند که طرح دستگیری و استرداد برادر را به‌پیش ببرند، او فراتر از در هم شکستن این دام توطئه طرح تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران را در سر می‌پروراند.

یک مورد ایدئولوژیک که این روزها جایگاه و اهمیت آن را بیشتر می‌فهمیدم هم به‌ ذهنم آمد. یادم آمد که در حوضهای سال ۷۴ از برادر سخنانی با این مضمون شنیدم که فیلم صحنه ابلاغ یا بهتر است بگوییم تحمیل مسئولیت ریاست جمهوری به‌خواهر مریم را برادر دهها بار نگاه کرده بود. می‌گفت دنبال اشعه‌ای از رضایت و خوشحالی ناشی از کسب کرسی که بالاترین کرسی متصور است می‌گشتم و پیدا نکردم. برادر می‌گفتند همین من که خودم شش سال پیش گفتم فتبارک‌الله، بله خود من دنبال چنین اشعه‌ای می‌گشتم و نمی‌توانستم باور کنم که هیچ ذره‌ای از آن هم نیست. خود این حرف برادر، سالیان بعد برایم یکی از انگیزاننده‌ترین پیامهای انقلاب را دربر داشت. با خودم می‌گفتم عجب پاکی و صداقت شگفتی!. مسئول مقاومتی که با درایت عجیب و غریب، با آینده‌نگری فوق‌العاده بزرگترین موشک استراتژیک را به‌قلب رژیم شلیک کرده که فهم همینش هم تا سالها برای دیگران ساده نبود، برای سنجش دقت شلیکش، اینجا را چک می‌کند که قهرمان تاریخی انقلاب درونی مجاهدین تا کجا با آرمانش که رهایی مردم ایران است یکی و یگانه و از خود تهی شده است. و ما تازه بعد از ۲۶ سال ایمان می آوریم که پیروزیهای بزرگ سیاسی و نظامی و تبلیغاتی، تابع پیروزیهای ایدئولوژیک هستند...

ولی همه این یادآوریها کمتر از چیزی بودند که با صحبتهای خواهران مجاهد و با تماشای معجزه رشد و ارتقای آنها، برای اولین بار بعد از حدود سی سال، احساس کردم معنی عبارت آب بندی و به‌خصوص علت انتخاب عبارات حرز و نگاهبان را فهمیدم و میخکوب و مبهوت شدم. از یک سو مبهوت همان نگاه فراتر از زمان در انقلاب خواهر مریم را که سی سال پیش رمز تثبیت و نفوذناپذیری را با کلمه نجات‌بخش آب‌بندی در هژمونی‌پذیری از خواهران ذیصلاح مجاهد خلق معرفی کردند...

خدایی را که به‌یمن فراخوان مقدس برادر به‌رستگاری، امروز خیلی خیلی به‌او نزدیک‌ترم شاهد می‌گیرم که اگر همین فهم و همین احساس خاک بودن در قبال خواهران قهرمان شورای مرکزی را همین چند هفته پیش می‌داشتم، در موارد مشخص، خیلی جلوتر بودم.

رابطه‌ هژمونی‌پذیری محتوایی و مطلقاً‌ عاری از فرمالیسم و ظاهرگرایی، با حفظ و حراست و صیقل زدن شمشیر انقلاب در مداری جدید آشکار شد و بسیار نیازمند شدم که در تراز مؤسسان پنجم، در این رابطه عهدی جدید ببندم.

پیام تسلیت خانم مریم رجوی 

می‌خواستم بگویم: 

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران 

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران 

اما دیدم انگار او نمی‌گذارد و نمی‌خواهد و نباید گریست بنابراین به‌لب خندان خلق خونین دل ما، مسعود فرشچی درود، درود، درود!

آری، لب خندان خلق خونین دل ما، دل پرغوغایی که بر دلمردگی ایران طغیان کرده بود، و جان شیفته‌یی که جان میلیون‌ها هموطن را صفا می‌بخشید، برادر عزیزم مسعود فرشچی به‌‌سوی رفیق اعلی شتافت. 

روح او اکنون ـ مثل تمام زندگانی رزمنده‌اش ـ شاد است و رستگار. 

گوهری بی بدیل و از سمبل‌های والای می‌توان و باید که در مسیر فدا و مبارزه برای خلق محبوبش، هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناخت. در زمره انسان‌های نخبه‌یی که می‌توانست از بالاترین امکانات زندگی و مدارج تحصیلی و شغلی در آمریکا برخوردار باشد، اما همه را رها کرد و عاشقانه به مبارزه پیوست و با پای سر به میدان شتافت. 

 او درس آموز رهروان یک جنبش انقلابی است که در روزگار رنج و سختی، مثل اشرف محاصره شده یا قتلگاه لیبرتی هم باید الهام‌بخش امید و شادی بود و بشارت دهنده‌ رهایی خلق اسیر و صدای شورشگران برای آزادی و پیروزی. 

از هنگامی که در نبردهای فروغ جاویدان مجروح شد تا زمانی که در زمره خلبانان ارتش آزادی درآمد، عقابی در آسمان بود و شیری در رزم زمینی، با قریحه‌یی سرشار. مظهر بی‌رنگی و افتادگی در مناسبات جمعی و یک مربی ذیصلاح در عرصه انقلاب و وارستگی.

او ارزش والای یک انقلابی یعنی امید را سمبلیزه می‌کرد. امید و ایمان و باور او به فردای روشن و قطعیت سرنگونی رژیم ولایت فقیه خیره کننده بود و البته که از ضمیر پاک و مجاهدت و جنگاوری بی نظیر او نشات می گرفت. 

در وداع با این مجاهد شوریده بر ایدئولوژی جنسیت و فردیت، قهرمان صحنه‌های مختلف رزم و مجاهدت، تنها با این پیام قرآن آرام می‌گیرم که: الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ 

پرواز دریغ انگیز این مجاهد والای اشرفی و سرشار از صدق و صفا و خلاقیت و شور و نشاط انقلابی را به رهبر این مقاومت و به هموطنانی که سالهاست چهره و صدای مسعود فرشچی را می‌شناسند، به مجاهدین و همرزمانش در سیمای آزادی و به اشرف نشانها و همه یاران مقاومت، تسلیت می‌گویم.