سخن روز
در دهمین روز قیام آتشین که رژیم آخوندی و دستگاه سرکوبش بر خوزستان متمرکز بود و گلههای مزدورانش را به آنجا گسیل کرده و اینترنت را هم تقریباً بهطور کامل قطع کرده بود، یکباره فریادها و شعارهای مردم و جوانان شورشی تبریز قهرمان، رژیم را غافلگیر کرد و تمامی پیکرهٔ فرسودهٔ نظام به لرزه درآمد.
زبانه کشیدن قیام در تبریز، سومین شهر ایران از نظر بزرگی با جمعیتی حدود یک میلیون و ۶۰۰هزار نفر؛ و بهویژه نقش تاریخی تبریز در مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری مردم ایران از زمان مشروطیت به بعد و وجود سردارانی چون ستارخان، باقرخان، شیخ محمد خیابانی و حنیفنژاد و موسی خیابانی یک کیفیت در قیام کنونی مردم ایران است.
چرا که وقتی رژیم در خوزستان با ایجاد حکومت نظامی و قطع اینترنت و ترفندهای سیاسی از قبیل آبرسانی با تانکرهای سپاه و... تلاش میکند وانمود کند که همه چیز تمام شده است یکباره با غرش رعد آسای تبریز مواجه میشود. این قبل از هر چیز بیانگر شرایط عینی آماده در جامعه و تغییر تعادلقوا بین مردم و حاکمیت ولایت فقیه است.
گذشته ازنکاتی که بیان شد،خیزش مردم تبریز دارای ویژگیهای مشخص وقابل توجهی بود:
۱-از نظر ابعاد بسیار بزرگ بود و جمعیتی عظیم مردم، از زن و مرد و پیر و جوان وارد صحنه شده بودند، شعار میدادند و با مزدوران سرکوبگر درگیر میشدند. این ویژگی تحت حاکمیت رژیمی که «سرکوب» ابزار اصلی بقایش است و همواره تلاش میکند هیچ شکافی در آن ایجاد نشود، اهمیت زیادی دارد.
۲-هنگام یورش مزدوران مسلح خامنهای، مردم و جوانان بپا خاسته نهتنها هراسی نداشتند و عقب نمینشستند، بلکه به گفتهٔ شاهدان و بهگواهی تصاویر منتشر شده، در برابر آنها مقاومت میکردند؛ حتی در چند صحنه این مردم بودند که به نیروهای سرکوبگر یورش بردند و آنها را مجبور به عقبنشینی کردند.
۳-شعار «هیهات مناالذله» که بهصورت گسترده توسط مردم رودرروی نیروهای سرکوبگر رژیم داده میشد، حاکی از محتوای عمیق آگاهی خلقی است بهپاخاسته؛ چرا که خامنهای و رژیمش میخواهند با ایجاد رعب و اختناق در جامعه، مردم را وادار به ذلت زندگی زیر حاکمیت آنها بکنند، اما مردم تبریز با اقتدا به سرور آزادگان حسین (ع) در برابر خامنهای و رژیم یزدیاش فریاد زدند: «هیهات مناالذله».
۴-حضور شیرزنان در خیزش تبریز چشمگیر بود و در چندین صحنه زنان بیباک در برابر نیروهای سرکوبگر ایستاده و رجز میخواندند و مبارز میطلبیدند.
۵- اوج خیزش تبریز بالغ شدن آن به شعار «نه شاه، نه خامنهای، مردمیم، مردمی» بود. شعاری که تلاشهای ارتجاعی و استعماری برای مخدوش کردن مرزبندیهای خلق و ضدخلق را خنثی میکند و نشان میدهد میان جبهه مردم و پیشتازانشان با دیکتاتوریهای شاه و شیخ مرزی عبور ناپذیر وجود دارد.
این شعار همچنین نشان از پر شدن کمبود انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ دارد. انقلابی که مردم ایران در آن میدانستند چه نمیخواهند (دیکتاتوری سلطنتی) اما نمیدانستند چه میخواهند! و خمینی شیاد از همین کمبود استفاده کرد و در شرایطی که پیشتازان واقعی انقلاب، مجاهدین و چریکهای فدایی، یا توسط دژخیمان شاه به شهادت رسیده یا در زندان بودند، انقلاب را ربود. اما اکنون شعار نه شاه-نه شیخ که نفی هر گونه دیکتاتوری و استبداد است، جایی برای فرصتطلبی و ربودن نتیجهٔ خونها و مبارزات مردم ایران برای تحقق آرمان آزادی، باقی نمیگذارد.