خشم دانشجویان در دیماه ۱۳۹۶
تذکاری از قیام دانشجویان در روزهای هفتهٔ سوم دی۹۸
یک سال از قیام دانشجویان آزادهٔ میهنمان در روزهای ۲۱تا۲۴ دی۹۸ گذشت. این حماسهٔ افتخارمند نشان داد که قیام آبان زنده و ملتهب در رگان جامعهٔ انفجاری ایران حضور دارد. نه تنها حضور دارد بلکه مانند گدازههای آتشفشان، در زیر پوست خیابانها لحظهٔ فواره زدن و سرریز را بیصبرانه به کمین نشسته است.
خامنهای گمان میکرد با نعرههای گوشخراش در جریان نعش چرخانی سلیمانی توانسته است، جامعه را مرعوب و قیام را منکوب نماید ولی خیزش قهرمانانهٔ دانشجویان این فضا را شکست و شور و حرارت روزهای قیام آبان۹۸ را در رگان جامعه جاری ساخت.
جامعهٔ دانشجویی ایران با شعارهای بسیار دقیق، روشن نشان داد که مردم در انقلاب نوین ایران از بلوغی شایسته برخوردار هستند. برخلاف القائات دیکتاتوری دینی، نه خواهان بازگشت به سلطنت هستند و نه پذیرای وضع موجود. آنها به آیندهٔ تابناکی نظر دارند که با سرنگون شدن واپسگرایان حاکم از پلکها افق ایران و ایرانی طلوع خواهد کرد.
این بار قیام آنچنان در ایران و جهان طنین افکند که دیگر تبلیغات کوک شدهی دیکتاتور نمیتوانست آن را به خارج و عوامل خارجی منتسب کند. این قیام خیک بهشدت باد شدهٔ «اقتدار نظام!» و ادعای شرکت میلیونی مردم در جنازه چرخانی قاسم سلیمانی را ترکاند و ثابت کرد که از آن ۷میلیون ادعایی بنا به اعتراف علمالهدی نه تنها ۱۰هزار نفر بلکه ۱۰۰۰نفر نیز حاضر نبودند خود را در برابر قیامآفرینان قرار دهند و مانع از به آتش کشیده شدن عکسهای قاسم سلیمانی شوند.
شرایط حساس و خطیر!
اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی با وحشت و سوز و گداز، وضعیت شکنندهٔ نظام را در روزهای پرکوب این قیام اینگونه تصویر کرد:
کشور (نظام آخوندی) در شرایط حساس و خطیریست. شاید با قاطعیت بشود گفت که در این ۴۰سال هیچوقت چالشهای مهمی همزمان اینگونه در مقابل «کشور!» نبوده است.
او همچنین گفت:
«در شرایطی هستیم که سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی ملت تنزل پیدا کرده شوکی که در اثر اصابت موشک به هواپیمای مسافربری اتفاق افتاد امنیت روانی و امنیت ذهنی و امنیت اجتماعی مردم را دچار خطر کرده»
جهانگیری آشکارا افزود: «خدایا کمک کن روزهای پایانی بهخوبی بگذرد» (میزان. ۲۶دی۹۸)
عهیی جوان و احساساتی!
در هراس از برق خیرهکنندهٔ این قیام، خامنهای که بهتر از هر کسی میدانست کفگیر نظامش به ته دیگ خورده، خود سراسیمه به نمایش جمعه ۲۷دی۹۸ آمد تا بگوید هنوز سرنگون نشده است. این تلاش مذبوحانهٔ خامنهای برای عرض اندام پس از طنینافکن شدن شعارهای در افق افکار عمومی در ایران و جهان یادآور سخنرانی رادیو ـ تلویزیونی شاه در ۱۴آبان۵۷ بود؛ که به شنیدن «صدای انقلاب» از سوی شاه معروف است. شاه در آن سخنرانی با استیصال تمام، نیروهای انقلابی را جوانانی نامید که تابع شور و احساسات هستند و با آشوب و اغتشاش به خود و میهنشان لطمه میزنند و خواست پدران و مادرانشان آنان را راهنمایی کنند:
«من از رهبران فکری جوانان میخواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را هموار کنند. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید میخواهم که با راهنماییهای آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و به خود و به میهنشان لطمه وارد سازند.» (سخنرانی شاه ۱۴آبان۵۷)
خامنهای پس از ۴۱سال با اقتدا به «پدر تاجدار» ش مضمون حرف شاه را در خطبههای نمایش جمعه ۲۷دی۹۸ تکرار کرد.
«عدهیی به تبع رسانههای آمریکایی و انگلیسی سعی میکنند این حادثه غمبار [ساقط شدن هواپیمای مسافربری با شلیک سپاه] را زمینهساز فراموشی آن تشییع پرشکوه و آن پاسخ کوبنده سپاه قرار دهند، البته عدهیی جوان و احساساتی هستند اما کسان دیگری هم هستند که حاضر نیستند منافع ملی را درک کنند و پای آن بایستند»
«جوان و احساساتی!» کد مشترک شاه و شیخ در مورد قیامآفرینان آزاده و آگاه ایرانی است.
پس از این سخنرانی شاه همه فهمیدند که دیگر او در قدرت باقی ماندنی نیست. در ۲۴آذر۵۷جرج بال، عضو شورای امنیت ملی و مشاور سیاسی کارتر، طی سفر به ایران گزارشی تنظیم کرد که در قسمتی از آن آمده بود:
«سقوط شاه اجتنابناپذیر است و ملت آمریکا باید بهسرعت وسایل انتقال قدرت را فراهم کند».
خامنهای در مسابقهٔ دروغگویی دست گوبلزهای نظام را از پشت بست و مدعی شرکت میلیونها نفر در سیرک نعشچرخانی نفر شماره ۲ نظامش شد. در نقطهٔ مقابل نشان داد که جان ۱۷۶ انسان که قربانی جنایت او شدهاند برایش اهمیت ندارد و از آن بهعنوان «این قضیه!» که باعث بیاعتبار شدن مراسم نعشکشی و موشکپرانی او شده نام برد.
او با بلاهت تمام که خاص دیکتاتورهای خرفت در روزهای پایانی عمرشان است، سیرک مرده رقصانی قاسم سلیمانی را «بزرگترین بدرقهٔ جهان!» نامید و خواست از این نمد کلاهی برای خود و نظامش بدوزد.
خامنهای در حالی که تعداد قیامآفرینان را ۱۰۰نفر برمیشمرد اما وحشت خود از سرنگونی را کتمان نکرد و در عینحال گزیدگی خود را از شعار بسیار دقیق «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» که رو در روی منویات تروریستی آخوندی است نیز به نمایش گذاشت و نشان داد که چقدر این شعار سرمایهگذاریها و خیالپردازیهای او برای توسعهٔ ولایت فقیه را بر باد داده است.
صدای شعارهای شما را شنیدم!
حضور تمام قد خامنهای و حاضر شدن به تنزل موقعیتش از جایگاه فرعونی ولیفقیه به یک امام نمره موقت نمایش جمعه، بیانگر این امر بود که قیام دانشجویان به خال خورده است و شعارهای «این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت» ، «فرماندهٔ کل قوا استعفا استعفا» و «کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم» ، «غلط کردی خطا کردی غلط کردی» آنان به رساترین صورت به گوش خامنهای رسید و او را وادار به بیرون خزیدن از سوراخ خود کرد. خامنهای آمد تا با زبان معکوس بگوید «صدای انقلاب» مردم ایران را شنیده است اما از آنجا که دجال است، نعل وارونه زد و به شعارهای دانشجویان اینگونه رسید داد.
همانگونه که شاه پس از وانمود کردن به شنیدن صدای انقلاب مردم دیری نپایید، شیخ نیز پس از این نمایش مضحک دیر نخواهد پایید. این نه یک ادعا، بلکه یک قانون برآمده از تداول عبرتانگیز تاریخ است.