۱۳۹۹ بهمن ۱۲, یکشنبه

صدای انقلاب را کی باید شنید؟


قیام۹۸                              شنیدن طنینی هولناک

این روزها و هفته‌ها کارگزاران دست اول و دست چندم نظام آخوندی با زبانها و قلم‌های مختلف در حال اعتراف ضمنی به «شنیدن صدای انقلاب» از اطراف و اکناف ایران هستند؛ مثل کارشناسان اقتصادی، مفسران سیاسی، رسانه‌های حکومتی و امامان

نمایش‌های ریایی جمعه. اینان البته این «صدا» را با هشدار و آماده‌باش دادن به عناصر دست‌اندرکار حفظ حاکمیت و دولت و نیز گوشزد کردن طنین خطر هولناک ارتش گرسنگان، اعتراف و معرفی می‌کنند:

«این‌که الآن کارگر نمی‌داند آیا اصلاً تا آخر سال این کار ادامه دارد، زندگی زن و بچه‌اش اداره می‌شود یا نمی‌شود، این اضطراب کارگر این دغدغه کارگر در کار، این عدم امنیت کاری که برای کارگر هست، این کارگر در رزق شبانه روزش هم تأمین ندارد» (آخوند علم‌الهدی نماینده خامنه‌ای در مشهد، نماز جمعه ۱۰بهمن ۹۹).

از طرفی هم به خودی‌های نظام و نان‌خورهایش انذار می‌دهند که:

«نبایستی در برابر این فشارهای معیشتی ناامید بشویم و خدای نکرده متزلزل بشویم در انقلابمان» (همان).

سخنگویان مختصات نظام

واضح است که مخاطبان نمایش‌های هفتگی نماز جمعه، خودی‌های نظام و نان‌خورهای آن هستند. از این رو آخرین مختصات حکومت را می‌توان از خطبه‌های این نمایشات دریافت؛ چرا که درز دادن اطلاعاتی فراتر از دستور سانسور حکومتی، یکی از ویژگی‌های نمایش نمازهای جمعه آخوندی است.

تلاش حکومت از ۴۲سال پیش تاکنون این بوده که نمایش‌های جمعه را پلی بین معتقدان به ولایت فقیه با حاکمیت کند؛ از این رو علم‌الهدی آدرس آخرین مختصات همین قشر حکومتی را لو می‌دهد و گدایی بازگشت جوانان به دایرهٔ حکومت را می‌کند:

«امروز چرا ما ناراحت باشیم که این وضعیتی که پیش آمده، مخصوصاً نسل جوان با استعداد ما را خدای نکرده به ورطه ناامیدی بکشاند؟».

مخاطب اصلی کیست؟

شایان یادآوری است که «نسل جوان با استعداد» ایران سال‌های سال است که از تمامیت این نظام گذشته و طی یک دهه، بنیان‌گذار و پیش‌برنده سه قیام بزرگ علیه حاکمیت ولایت فقیه بوده است. پس منظور و مخاطب نمایندهٔ چپاول‌گر و کلان‌سرمایه‌دار خامنه‌ای در مشهد، فقط و فقط دور وریهای خود نظام است که در فاز جدید ریزش، از بدنهٔ ساختار نظام و پیکرهٔ اجتماعی آن کنده شده و می‌روند.

سرنوشت مشترک مثلث «استبداد ـ استثمار ـ استحمار»

آنچه قابل توجه است، تباه کردن زندگیِ اقتصادی و معیشتی و نیز شتاب فاصلهٔ طبقاتی علیه کل مردم ایران می‌باشد. مسبب چنین وضعیتی، کلان‌ سرمایه‌داران حاکمیت و حکومت مثل خامنه‌ای و سپاه پاسداران با پادو‌هایی مثل همین علم‌الهدی و سریال امامان جماعت است؛ همینان که نقش خرمردرندهای مذهبی را برای توجیه چپاول و جنایت بازی می‌کنند؛ مثل اتحاد فئودال‌های غارتگر و جانی با کشیشان توجیه‌کنندهٔ چپاول و جنایتشان در قرون وسطای اروپا.

دانه پاشیدن در سراب نمایش ۱۴۰۰

حکایت این است که در آستانهٔ نمایش انتخابات ۱۴۰۰، تحریم و طرد نظام آخوندی از درون لایه‌های اجتماعی آن هم شتاب گرفته است. از آنجا که اکثریت مردم ایران و نسل جوان بالندهٔ آن سال‌هاست هیچ کاری با پادوهایی مثل علم‌الهدی نداشته و ندارند؛ مخاطب علم‌الهدی در این نمایش هفتگی، همان خودی‌های نظام هستند که در سیر و شتاب تباهی و فساد این حاکمیت، از چپاول و سرکوب‌گری آن در امان نمانده‌اند. از این رو دستور کار امامان جماعت خامنه‌ای این شده است که با اعتراف به «ندانم‌کاری و ضعف مدیریت‌ها»، هم خامنه‌ای را به‌عنوان مصدر و مسبب اصلی چنین وضعیتی به‌در ببرند و هم برای خودی‌ها و نان‌خورهای نظام، دانهٔ امید بپاشند و آنها را دلگرم سراب نمایش ۱۴۰۰ کنند:

«شرایطی پیش آمده، مشکلاتی به‌وجود آمده که به‌خاطر ندانم‌کاری و ضعف مدیریت‌هاست. این نظام دچار یک سلسله مشکلات اجتماعی شده؛ کمبودها، نارسایی‌ها، فشارهای معیشتی به‌وجود آمده. جوانان نباید به‌خاطر بیکاری ناراحت شوند» (علم‌الهدی، ۱۰بهمن ۹۹).

«گربه شد عابد و مسلمانا»!

علم‌الهدی که یکی از قطب‌های سرمایه‌دار و چپاولگر نظام و مسببان ترویج فقر و فلاکت است، اوج بی‌شرمیِ خطابه‌اش آن‌جاست که خودش با آن‌که از مصادر غارت و استثمار کارگران و زحمتکشان در مشهد است، ریاکارانه سنگ دلسوزی کارگران و خانواده‌هایشان را به سینه می‌زند. گویی مسکنت و محنت و خط فقر تحمیل شده به کارگران، همین امسال رخ داده و وی تا به‌حال گزارشی از آن نداشته است. اما همان‌طور که اشاره شد، در آستانهٔ نمایش انتخابات ۱۴۰۰ به مصداق «گربه شد عابد و مسلمانا»، ناگهان سخنگوی درد و رنج و بیکاری کارگران می‌شود:

«در همین شهر ما که در محیط کارخانجات بررسی کردند، خانواده‌هایی می‌گویند در خانواده ما که خانواده کارگری هم هستیم، بعضی وقتها پیش آمده که حتی یک نفر هم شاغل نبوده. ۲۲% خانواده‌های کارگری و عائله و تبار کارگر می‌گویند در همین شهر در ایام سال، همهٔ سال شاغل نبودیم؛ با این‌که کارگر هستیم».

صدای انقلاب را کی باید شنید؟

این است حاصل «بیداد فزون» و «خرابی چون که از حد بگذرد» که اینک بمب اجتماعی در زیر ارکان حاکمیت جمهوری اسلامی آخوندی شده است. این زهر خوردنهای ناگزیر، بازتاب شنیدن صدا و طنین در تقدیر انفجار انقلابی‌ست که ناقوس فاصلهٔ طبقاتی بر تمامیت نظام ملایان افکنده است.

صدای انقلاب را همیشه می‌توان شنید؛ ولی وقتی این صدا از سیلاب خروشی برمی‌آید که در زیر پوست فلات ایران در حال غران است، تاریخ دور و نزدیک جهان و ایران گواهی می‌دهد که دیگر خیلی دیر شده است.