قیام ۹۸
«اتاق شیشهای» اصطلاحی است که بعد از فراگیر شدن شبکههای مجازی و استفادهٔ گسترده از آنها باب شده است. منظور از آن این است که با افزایش ارتباطات جمعی و گسترش خبرها و دادههای دیجیتالی شده، هر رخدادی میتواند بهسرعت روی شبکهٔ جهانی قرار گرفته و در کل جهان طنین داشته باشد.
امروزه هر شهروند با تلفن هوشمند خود میتواند یک یا چند رسانه داشته باشد و در کسری از زمان سد سانسور را درنوردد. با این تلقی، به انحصار درآوردن خبرها یا جعل و کتمان وقایع دیگر امکانپذیر نیست. بهعبارت دیگر نباید توقع داشت، اتفاقی در جایی بیفتد و از دید رسانههای سیار مردمی مخفی بماند. بهدلیل کارکرد مؤثر این رسانههای سیار و سانسورگریز است که حکومت ولایی در آستانه و اثنای قیامهای دی۹۶ و آبان۹۸ اینترنت را قطع کرد و تا پایان کشتار و دستگیریهای کور آن را قطع نگهداشت. باز بههمین دلیل است که حاکمیت بهدنبال فیلترینگ شبکههای اجتماعی است و برای ایجاد نوعی «شبکهٔ بومی یا ملی»! [بخوانید شبکهٔ زیرنظر وزارت اطلاعات و پلیس فتا] خود را به آب و آتش میزند و هر بار شکست میخورد.ایران کنونی، مصداق اتاق شیشهای
بهاعتبار تعریفی که از اتاق شیشهای کردیم، میتوان اینگونه استنباط کرد که اکنون جامعه ایران نیز به یک اتاق شیشهای تبدیل شده است. هر رخدادی در هر گوشهٔ ایران قابلیت آن را دارد که به یک خبر تبدیل شده و بر بال امواج به هر گوشهٔ جهان سفر کند. تلاش مذبوحانهٔ سانسورچیان ولایی برای مهار کردن این جریان عظیم و سانسورناپذیر همانقدر شکست خواهد خورد که در مقابله با ماهواره و جمعآوری دیشهای ماهواره از پشتبام خانهها با آن روبهرو شدند.
یک سیلی، یا رونمایی از زخمهای عمیق جامعه؟
نمونهٔ پیچیدن خبرها در گوش جامعه از طریق شبکههای اجتماعی و انگیزش عمومی نسبت به آن خبر سیلی زدن عنابستانی، یک نمایندهٔ مجلس ولایی به گوش یک سرباز راهور بود. این موضوع هنوز بازتابها و بازخوردهای خود را در جامعه دارد و رسانههای حکومتی به آن انعکاس میدهند. زیرا جامعه هنوز نسبت به این خبر ملتهب است. گویی با این سیلی، از زخمهای عمیق جامعهیی رونمایی شده است که تاکنون مجالی برای بروز دادن خشم خود نسبت به رویکردها را نداشته است. بهتعبیر بهتر باید بگوییم اینک نمیخواهد در برابر ظلم سکوت نماید و آن را فرو بخورد و در خود فروبریزد.
هشدار نسبت به وضعیت غیرعادی
روزنامهٔ همدلی ۸بهمن۹۹ بهنقل از یک کارشناس جامعهشناسی مینویسد:
«خطای مقامات سیاسی در هر کشوری ممکن است رخ دهد، اما وقتی خشم اجتماعی تولید میکند که دو چیز را همراه خود داشته باشد: اول، تکراری و رویه شدن از نظر ذهن مردم؛ و دوم، ناامیدی از رسیدگی و برخورد قانونی. مردم شاهد هر دو بودهاند. دو. خشم مردمی که در فیلم حضور دارند، بههنگام حرف زدن یا ابراز عصبانیت و لگد زدن بهماشین نماینده خاطی، هشداردهنده است. این سطح از عصبانیت و خشونت در کلام و رفتار، نشانگر وضعیت عادی نیست».
مخاطب این هشدار سران رژیم و در درجهٔ اول شخص خامنهای است. مسیح مهاجری نیز یکروز پیشتر این هشدار را به مجموعهٔ حاکمیت داده بود: «بترسید از روزی که کاسهٔ صبر مردم لبریز شود و یک جا به حساب همهٔ شما برسند!» (انتخاب. ۷بهمن۹۹)
پارادایم کربلا
همدلی با استناد به مردمشناس آمریکایی، مایکل فیشر نتیجه میگیرد که جامعه ایران این استعداد را دارد که پدیدههای اجتماعی ـ سیاسی را به «پارادایم کربلا» تبدیل کند؛ پارادایمی که در یکسوی آن، یزید [و ظالمان معاصر] و در دیگر سو امام حسین و یارانش قرار دارند. هر جا که احساس کند کسی مظلوم واقع شده به یاری او خواهد شتافت؛ و ممکن است این رویکرد به خشونت متقابل [بخوانید قیام خشمگینانهٔ مردم به ستوه آمده] منتهی شود.
«جامعهای با چنین قابلیتی، زیر فشار تحریم، تورم، رکود، بیکاری، کرونا، فشار برای تنگ کردن فرصت و مجال فضای مجازی، آلودگی هوا و چشماندازی از بیآیندگی شغلی و ناامیدی جوانان، بهسرعت مستعد تبدیل جهان تاریخی خود به دو قطب متضاد مندرج در پارادایم کربلاست. مقامات سیاسی با هر بار انگشت کردن در چشم مردم با کلام و رفتار، مفهومسازی ذهنی و تاریخی کربلایی از صحنه اجتماعی را یک گام جلوتر میبرند. هشدار باید داد که این مسیر زمینهساز بروز خشونت متقابل است» (همان منبع).
حذر از تاختن بر زخمهای باز
این روزنامه هشدار میدهد: «حاکمان کشوری را که بهواسطهٔ مشکلات عدیدهٔ مردمانش، بنیان نارضایتی در آن نهادینه است، باید از هر تاختنی بر زخمهای باز مردم بر حذر داشت».
با این وصف وقتی یک سیلی اینچنین در اتاق شیشهای جامعه طنین میاندازد، خشم و خروش در تقدیر ارتش گرسنگان و جوانان شورشی چه طوفانی در پی خواهد داشت؟.
آری، آ نوقت «باید از زمانی ترسید که دیگر آتشفشان گرسنگان هیچگونه ترمزی را نپذیرند» (مجید ابهری جامعهشناس حکومتی ۸دی۹۹)