اشرف۳
دردها و زخمهای ایران شاخهها زده و انبوه شدهاند. دیگر بر این سرزمین و این فلات، جایی خالی از درد و زخم نمانده است. الحق که آخوندها جامعهیی یکسان و مساوی از دردهای مشترک و زخمهای مشابه ساختهاند. اگر این دردها و زخمها را به درختی تشبیه کنیم، لابد که همهٔ این شاخهها را تنهای بر خود نشانده و ریشهیی این همه را سبب شده است. این ریشه چیست و آبشخورش کجاست؟ این تنه، ویژگی خاصالخاص نظام آخوندی و آبشخور آن هم کانون یا ریشهٔ آن است.
اگر تمام دردها و زخمهای اشاره شده را ناشی از یک ویژگی بنیادی نظام آخوندی بدانیم، آن ویژگی، تمامیتخواهی و انحصارطلبی مطلق از خمینی تا خامنهای بوده و ادامه دارد. همهٔ مصائب و رنجهای این چهار دههٔ مردم ایران ریشه در این پلشتی ایدئولوژیک و پلیدی سیاسی دارند.
تمامیتخواهی و انحصارطلبی، از همان شروع حاکمیت این رژیم علیه گروههای سیاسی بهکار افتاد و در روند پیشرویاش، موجب تروریسم دولتی و کشتار و جنایت پشت جنایت شد. بعد نوبت رقبای درونی رسید که بنا بر خصلت سهمخواهی و قدرتطلبی، به رقیب غر میزدند. اما همین حدش هم آتش حرص نظام را خاموش ننمود و ولیفقیه را قانع نکرد و فراخوان به دولت و مجلس حزباللهی داد.
اکنون چنگاندازی این اختاپوس و دورخیز برای حذف باند مغلوب در آستانهٔ نمایش انتخابات ۱۴۰۰، تبدیل به شدیدترین بحران بود و نبود باندهای درونی نظام شده است؛ طوری که روزنامهٔ حکومتی هم مجبور شده است فریاد و فغان باندی را عنوان اصلی یک مقاله کند که «سند ایران بهنام کیست؟» و در تشریح این پرسش و پاسخ آن بنویسد:
«بهتازگی یکی از فعالان سیاسی در حاشیه یک گردهمایی حزبی گفته است: «سند ایران به نام هیچکس نیست!» و سیاق سخن اینگونه مینماید که منظور نفی نگاههای انحصاری افراد یا جریانهایی است که خود را مالک مملکت میپندارند و خواهان طرد دیگران از این ملک هستند» (روزنامه حکومتی شرق، ۲۹دی۹۹).
طی سالهای اخیر بارها موضوع تخریب محیطزیست و علت آنکه همانا تمامیتخواهی اقتصادی نظام آخوندها بوده، مورد بررسی کارشناسی قرار گرفته است. اکنون یکی از نمودهای بارز این تمامیتخواهی، انحصاری کردن آسمان و اکسیژن تنفسی است که موجب بیشترین غلظت آلودگی هوا شده است. طبق تعبیر روزنامه حکومتی، ولیفقیه نظام حتی «مال مشاع» را هم که آسمان باشد، تصرف نموده است:
«بنابراین سؤال از "سند ایران" همان خط فارقی است که "حکمرانی مبتنی بر جمهور" مردم را از روشهای دیگر جدا میکند؛ میتوان به یک نمونه روشن و مشخص و بسیار نزدیک؛ یعنی "آلودگی هوا" اشاره کرد. وقتی مسئولان و مدیران متولی این حوزه محیطزیست با قصور و تقصیر موجب میشوند ما بهجای اکسیژن دود مازوت تنفس کنیم، مال مشاع ما را تصرف و آن را تلف کردهاند» (همان).
کارد تمامیتخواهی و انحصارطلبی آنچنان به مغز استخوان باندهای درونی اصابت کرده است که وضعیت نظام را «کلاف سردرگم» مینامند و انحصارطلبی خامنهای را «نگاه به مال مشاع و درغلتیدن در غصب» :
«بنابراین سؤال از سند ایران نهتنها مهمترین پرسش سیاسی ماست، بلکه عمل به لوازم آن نیز یگانه راهکار حل مشکلاتی است که کلاف سردرگم امروز را بر ساخته و همانگونه که گفتیم نفی نگاه مال مشاعی درغلتیدن در غصب است» (همان).
مشاهده میشود که دور جدیدی از جنگوجدال باندی با ویژگیِ تعیینتکلیف همدیگر در آستانهٔ نمایش انتخابات ۱۴۰۰ شروع شده است. این روند طبیعی و قانونمند برآمده از یک ساختار تمامیتخواه و انحصارطلب است.
از مجموع فاکتهای ارائه شده از روزنامه حکومتی، پیداست که انگشت تمامیِ نشانیها رو به شخص ولیفقیه است. بنابراین اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه یکی از بزرگترین چالشهای چند ماه آینده نظام آخوندی با باندهای آن خواهد بود. خامنهای با طرح مجلس و دولت حزباللهی، پیشاپیش حکم تمامیتخواهی و انحصارطلبی مطلق را علیه رقبا و شرکا صادر کرده است. بنابراین چند ماه آینده تا آستانهٔ نمایش ۱۴۰۰ را باید بزرگترین چالش تمامیتخواهی و انحصارطلبی از جانب خامنهای و بهدنبال آن بزرگترین شقه و حذف ناگزیر رقیب درونی نظام دانست.
این چالش مهم اگر چه به نفع قیامآفرینان علیه نظام آخوندی خواهد بود، روند شتابگرفتهٔ سرنگونی را نیز مضاعف خواهد نمود؛ چرا که تمامیت جمهوری اسلامی آخوندی از جانب مردم ایران تعیینتکلیف نهایی شده و تیکتاک همافزایی بحرانهای درونی و بیرونیِ نظام، ناقوس تحقق مادی و عینی آن است. از این رو «سند ایران» را چنین ناقوسی بهمثابه دست ملی و میهنی مهر خواهد زد.