این شبهه را می توان در تشکیل «آلترناتیو»های متعددِ سریع الشکل و سریعتر الفوت آنها در این دوره جستجو کرد، که به خاطر رقم درشت تعداد این تشکل ها و ناپدید شدن اکثر آنها از فهرست کردن و بررسی تک تک آنها، عجالتاً، در می گذریم. این آلترناتیوهای ابن الوقتِ بی ریشه سریعاً بسته بندی می شدند، خود را با بهترین و کم خرج ترین شعارها و وعده وعیدها پوچ بزک می کردند و خود را برای سوار شدن بر خرِ مرادِ «ایران آزاد فردا» آماده نشان می دادند. این آلترناتیوها آنقدر پیشرفته بودند که به امروز که رژیم خونخوار آخوندی سرکار است و می بایست اول آن را سرنگون کرد، اساساً فکر نمی کردند؛ این آلترناتیوهای زیاد پیشرفته یک راست برای ساختن ایران فردا یارگیری و حرافی می کردند. البته خود دیکتاتوری حاکم هم از داخل برای این آلترناتیوهای نازنازی مهره سازی می کرد و با پولهای طیب و طاهر به کمکشان می شتافت.
با نگاهی به تاریخ معاصر ایران، که از یک طرف با حاکمیت مستبد و از طرف دیگر با مبارزهٔ مردم ایران شناخته می شود، دخالت کشورهای خارجی همیشه، با تکیه بر نوکرهای داخلی، در طرف شاخهٔ استبداد در ایران بود. مبارزین ایران برای آزادی کشورشان علاوه بر دیکتاتور محلی می بایست با نیروی اجنبی هم طرف می شدند. رابطهٔ دولت اجنبی با نوکر داخلی در حکومت آدمخوار آخوندی، به خاطر ماهیت به غایت عقب افتادهٔ این جماعت، نسبت به گذشته پیچیدهتر می نماید. دولتهای غربی، به خصوص امریکا، که به دلایل واضح نمی توانند با ایران رابطه نداشته باشند، به دلیل عقب ماندگی مفرط رژیم آخوندی می بایست قیمت بیشتری پرداخت کنند که بنا به طبیعت استعماریشان، این قیمت تقریباً به تمامی از جیب مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ آن برداشته شود. در هر حال رابطهٔ کشورهای خارجی با ایران، در بهترین حالت، بر اساس منافع آن کشورها بنا می شود که می تواند هیچ سنخیتی با منافع ملی ما نداشته باشد و حتی کاملاً در تضاد با آن باشد.
شورای ملی مقاومت ایران یک ماه بعد از پایان عمر سیاسی رژیم آخوندی، در ۳۰ تیرماه ۱۳۶۰ با هدفی مشخص و اعلام شده، در تهران تشکیل شد. این آلترناتیو در طول عمر چهل ساله اش و به مروز زمان با تصویب سندهائی نظراتش را نسبت به آینده ایران، که تعهد داده است که ۶ ماه آن را تا تشکیل مجلس مؤسسان اداره کند، ابراز داشته است. این شورا برای شفافیت بیشتر در سال ۱۳۷۲ با انتخاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور دورهٔ گذار او را به عنوان نماد و تضمین دمکراتیک دورهٔ گذار تا تصویب قانون اساسی جدید و انتخاب رئیس جمهور، طبق سند مصوبه شورای ملی مقاومت ایران، معرفی نمود و او با برنامهٔ ۱۰ ماده ای سیاستش را برای آن دوره به عموم مردم و نیروهای سیاسی ارائه کرد. برنامه و استراتژی شورای ملی مقاومت، همانطور که از روز اول تشکل اعلام شد، سرنگونی دیکتاتوری مذهبی می باشد، و طبق همین استراتژی شفاف و اعلام شده، دوری و نزدیکی سایر نیروها را محک می زند. نیروی اصلی این ائتلاف دمکراتیک، سازمان مجاهدین خلق ایران، از فردای ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ با همهٔ توانش کمر به سرنگونی رژیم خونخوار آخوندی بست. تیم های عملیاتی مجاهدین خلق سالهای ۶۰ در سال ۱۳۶۶ به ارتش آزادیبخش ملی ایران بلوغ پیدا کرد، تا امروز که تشکیل کانونهای شورشی در سراسر ایران ناقوس مرگ رژیم آدمخوار آخوندی را به صدا در آوردند. آلترناتیو ریشهدار برای پیش بردن استراتژی خود، سرنگونی، به خود و مردمش تکیه دارد و به کشور خارجی چشم نمی دوزد.
دیرینه ترین آلترناتیو تاریخ معاصر ایران با هدف مشخص سرنگونی رژیم حاکم، با تکیه به مردم ایران، از هر پارامتر خارجی که به نفع مبارزهٔ مردم ایران باشد، با تکیه بر اصولش، استفاده کرده و خواهد کرد و با هرآنچه که به این منافع زیان برساند مقابله می کند. عمر سیاست مماشات اساساً به پایان رسیده است. هیچ دولت خارجی برای رژیم عقب افتادهٔ آخوندی آبی گرم نخواهد کرد، چرا مشکل لاینحل در خود رژیم آخوندی است. اکنون برای همه روشن است که آلترناتیو ریشه دار شورای ملی مقاومت ایران و نیروی اصلی آن، سازمان مجاهدین خلق ایران، پس از گذشتن سخت ترین موانع جانفرسا دیگر نه تنها از بین رفتنی نیستند، بلکه تنها جواب بحران تمام نشدنی خاورمیانه و معضل بنیادگرائی مذهبی و تروریسم ناشی از آن می باشند.