۱۳۹۹ خرداد ۲۷, سه‌شنبه

ایران‌شهر آبستن جرقه‌هاست

قیام ایران
                                               قیام ایران
عباس عبدی از مهره‌های سوختهٔ اصلاح‌طلبان، در مطلبی با عنوان «انفعال خطرناک‌تر از اعتراض» به وضعیت شکنندهٔ حاکمیت بنا شده بر اختناق و سرکوب خامنه‌ای اشاراتی دارد که تحلیل آن ضروری به‌نظر می‌رسد. پیداست که انتشار این قبیل نوشته‌ها در رسانه‌های رسمی حاکمیت، به بازی گرفتن اصطلاحات ممنوع و کاستن از حساسیت ترمهایی است که بیان آنها در شرایط اختناق‌آمیز سر صاحبش را بر باد می‌دهد
یا دست کم باعث می‌شود با سیاه‌چال، دست‌بند، شکنجه و ضرب و شتم سر و کار پیدا کند. این نوع اپوزیسیون‌نمایی‌های شبه روشنفکرانهٔ بی‌خطر جنبهٔ نصیحت به حکومت و نشان دادن راه و چاه به او برای غلبه بر براندازان و تاکتیک‌های اتخاذ شده از سوی آنان دارد.
ظرفیت انفجاری
در مطلب گفته شده، عباس عبدی با انگشت گذاشتن روی کشته شدن جورج فلوید در آمریکا، طبق آن ضرب‌المثل «به در می‌گوییم تا دیوار بشنود» به حاکمان ولایی می‌گوید از این حادثه عبرت بگیرند و بدانند در جامعه «ظرفیت انفجار» وجود دارد و هر حادثه‌یی ممکن است جرقهٔ اعتراضات را در علیه رژیم برانگیزاند؛ بنابراین باید به خطرات وجود چنین ظرفیتی توجه داشته باشند» و برای آن تمهیدات لازم را در نظر گرفت. این ظرفیت همان وضعیت انفجاری است که حکومت برای جلوگیری از بارز شدن آن خود را به در و دیوار می‌زند.
در این نوشته دقت کنید:
«اتفاقاتی در کرمانشاه و به‌ویژه خوزستان رخ داده است که نشان می‌دهد درک درستی از کیفیت این ظرفیت خطرناک وجود ندارد و مدیران استانی به جای آن که نگران اصل و ریشه این خطر باشند، نگران رخدادهای تشدیدکننده آن هستند». (اعتماد. ۲۴خرداد۹۹)

طرف با زبان خاص خودش می‌خواهد به خامنه‌ای و گزلیک به دستان نظام حالی کند که شما با سرکوب فقط به‌طور موقت یک صورت مسأله را از روی میز پاک می‌کنید در صورتی که آن را از سطح به عمق می‌برید و به دست خود زمینهٔ انفجار جامعه را فراهم می‌کنید.

جرقه در انبار آغشته به پنبه‌های بنزین
این مهرهٔ اصلاح‌طلب در ادامه می‌نویسد:

«نکته بسیار جالب این است که چون چنین ظرفیتی برای ابراز نارضایتی وجود دارد، به‌صورت غریزی هر حادثه معمولی را نیز عاملی جهت نقض امنیت تلقی می‌کنند. البته از یک جهت درست فکر می‌کنند. مثل آن است که در انبار پنبه‌های آغشته به بنزین نگران زدن کوچک‌ترین جرقه شویم که آن را به آتش خواهد کشید. ولی کیست که نداند جرقه‌ها و بالاتر از آن دیر یا زود رخ می‌دهد، باید محیط را از ظرفیت آتش‌سوزی پالایش کرد». (همان منبع)

تشبیه وضعیت ایران به «انبار آغشته به پنبه‌های بنزین»، اذعان به وضعیتی است که فقط یک جرقه یا شعلهٔ کبریت می‌خواهد تا انفجار صورت گیرد. نصیحت عبدی به دیکتاتوری آخوندی این است که به جای برخورد مورد به مورد باید «ظرفیت آتش‌سوزی» را در جامعه از بین برد. کاری کرد که وضعیت انقلابی در جامعه از بین برود.
چگونه می‌توان وضعیت انقلابی را از بین برد؟
«مدیران موجود گمان می‌کنند که به هر قیمتی باید مردم از آنان تبعیت کنند و به آنچه به آنان داده می‌شود، رضایت دهند. هر اقدامی فراتر از این می‌تواند مخل امنیت تلقی شود. این نگاه به امنیت، یکی از ضدامنیتی‌ترین دیدگاههاست. این‌که خود را محور حق بدانیم و دیگران را تحریک شده بیگانه معرفی کنیم، یک ترفند نخ‌نماست. امنیت واقعی از به‌رسمیت شناختن حق اعتراض و حق مطالبه‌گری و حق انتقاد می‌گذرد». (همان)
نگذار اعتراضات راه به اصل نظام ببرد!
تا اینجا نصیحت عبدی به حاکمیت این است که تو که زانویت را روی گلوی اعتراض‌کنندگان گذاشته‌ای و اجازه نمی‌دهی نفس بکشند. تو که هر اعتراض کوچک را به نام زیر سؤال بردن اصل نظام سرکوب می‌کنی و در اختناق خود ساخته به سایهٔ خودت هم مشکوک هستی، داری با دست خودت زمینهٔ انفجار اجتماعی را فراهم می‌کنی. کاری می‌کنی که مردم به براندازی اصل نظام فکر کنند و جذب نیروی برانداز شوند؛ اقلا اجازه بده نفس بکشند و مطالبات‌شان را بگویند تا تخلیه شوند و خطر براندازی نظام از بین برود!

او ۳سال پیش طی مصاحبه‌یی در مورد قیام دی۹۶ منظورش از داشتن حق اعتراض مردم را به‌روشنی بیان کرده بود.

«حکومت را باید مجبور کرد که این اعتراضات را به‌رسمیت بشناسد؛ نه فقط به این دلیل که مردم اعتراض کنند تا خشمشان تخلیه شود؛ بلکه چون اعتراض به‌رسمیت شناخته شود، شیوه‌هایی برای حکومت کردن در پیش گرفته می‌شود که رضایت مردم را تأمین خواهد کرد تا کمتر به وادی اعتراض بکشاند. اما وقتی اعتراض به‌رسمیت شناخته نمی‌شود، حاکمان همین شیوه‌های فعلی را هم‌چنان در پیش می‌گیرند و چیزی اصلاح نمی‌شود». (زیتون - ۱۶دی۹۶)

بنابراین منظورش از به‌رسمیت شناخته شدن حق اعتراض، کشتن حق اعتراض و تخلیه شدن خشم مردم است. سیاست اصلاح‌طلبانه‌ای که او خواهان آن است، رتوش و سرخاب، سفید‌آب زدن به چهرهٔ عریان سرکوب برای تداوم عمر دیکتاتور است.

خودکشی‌های خطرناک و پیام آنها
او در جای دیگر با واکاوی خودکشی‌ها آن را برای نظام خطرناک‌تر از اعتراض می‌داند:

«باید همیشه دعا کرد که اگر مردم ناراحت بودند، بهتر است اعتراض کنند، نه آن که خودسوزی کنند یا خود را به دار بکشند. این انفعال بدتر از آن اعتراض است. اعتراض نشانه زنده بودن یک جامعه است، حتی اگر اعتراض آنان درست نباشد. ولی خودسوزی و خودکشی؛ نشانه بن‌بست کامل و ناامیدی نزد مردم است و نتایج این رفتار خطرناک‌تر است». (اعتماد. ۲۴خرداد ۹۹)

«براندازی»، تنها راه، تنها خواست و تنها نقطهٔ اشتراک
از آنچه گفته شد چنین می‌توان استنباط کرد:

ـ شهرهای ایران در وضعیت انفجاری قرار دارد؛ وضعیتی که مانند انبار پر از پنبه‌های آغشته به بنزین می‌ماند و فقط جرقه‌ای برای انفجار آن کافی است. این جرقه هر آن می‌تواند ایجاد شود.

ـ وضعیت در ایران به‌گونه‌یی است که حتی جان باختن یک پیرزن بی‌پناه مانند آسیه پناهی در اثر یورش لودر مأموران جنایتکار شهرداری یا مشاهدهٔ کارگری که از فرط بی‌پولی خود را حلق‌آویز کرده و انتشار آن در فضای مجازی، می‌تواند این انفجار را ایجاد کند.

ـ حکومت با سرکوب فقط صورت مسألهٔ قیام و سرنگونی را خود با دستان خود پر رنگ‌تر می‌کند. سرکوب نه تنها چاره‌ساز نیست بلکه به رادیکالیسم اجتماعی منجر می‌شود و خط براندازی را به یک مطالبهٔ عمومی تبدیل می‌کند. مسأله‌ای که البته خامنه‌ای و نظامش نمی‌توانند از آن دست بکشند.

***

در یک‌کلام، به‌رغم تلاش مشاطه‌گران چهرهٔ دیکتاتور و مهره‌های سوخته برای حفظ اصل نظام، مردم ایران راه خود را دیری‌ست بازیافته‌اند:

نفی تمامیت نظام ولایت فقیه و براندازی آن

این است تنها راه، تنها خواست، تنها نقطه اشتراک.