خبرگزاری مهر(رژیم) ۷/۴/۹۹ : « در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ مهدی بازرگان مقاله ای در روزنامه میزان نوشت و طی آن منافقین را «فرزندان نهضت آزادی» خواند.
گروه سیاسی_خبرگزاری مهر، علیرضا گرایی: برای تحلیل رابطه میان سازمان منافقین و نهضت آزادی ایران باید از قبل از انقلاب شروع کرد؛ پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان تأسیس سازمان مجاهدین خلق (۱۳۴۴)، سران مؤسس این سازمان (محمد حنیف نژاد، سعید محسن، عبدالرضا نیک بین رودسری (معروف به عبدی)) رابطه خوبی با مهندس بازرگان داشتند و حتی برخی از اعضای سازمان مجاهدین دوره ای در نهضت آزادی عضو بودند. همچنین کتاب های مهندس بازرگان هم از جمله کتب آموزشی سازمان مجاهدین بوده است؛ مثلاً حنیف نژاد کتاب «راه طی شده» بازرگان را چندین بار خوانده بود. این رابطه خوب تا کشته شدن سران سازمان در سال ۵۰ و سپس در دوره ای تا بعد از پیروزی انقلاب نیز ادامه داشت. نهضت آزادی برای توجیه عملکرد ضعیف خود در اداره کشور در زمان دولت موقت، همواره به روحانیون و فعالین خط امام حمله می کرد. با پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری، وی نیز به دشمنان خط امامی ها پیوست. بنی صدر روز به روز به منافقین نزدیکتر می شد و از طرفی به همان اندازه که نهضت آزادی همسویی و ائتلاف خود را با بنی صدر بیشتر نشان می دادند، موضع گیری آنان در قبال سازمان منافقین نیز دوستانه تر می شد. روزنامه «میزان» که ارگان غیررسمی نهضت آزادی محسوب می شد، در تنش ها و درگیری های سازمان علیه نیروهای پیرو خط امام، با مقالات و اخبار و مواضع خود آشکارا به جانبداری از منافقین می پرداخت.
اردیبهشت ماه ٦٠ با افزایش بمب گذاری ها و درگیری های خیابانی، تشنج اجتماعی و سیاسی در کشور نیز گسترش یافت و نقش سازمان در تنش آفرینی و آشوبگری آشکارتر شد. هفتم اردیبهشت ماه، هواداران سازمان در ادامه سلسله درگیری ها به بهانه برگزاری راهپیمایی، درگیری خیابانی گسترده ای در تهران پدید آوردند که به کشته شدن ٢ نفر و مجروح شدن ده ها نفر دیگر انجامید. روزنامه انقلاب اسلامی و میزان (ارگان نهضت آزادی) در انعکاس اخبار این موضوع و سایر موارد مربوط به سازمان عمدتاً مخالفان را مقصر جلوه داده و نهادهای انقلابی را متهم می کردند و هواداران سازمان را مظلوم و حق به جانب نشان می دادند! در دوازدهم اردیبهشت ٦٠، مقاله ای از مهندس بازرگان در روزنامه میزان به چاپ رسید؛ حتی عنوان مقاله مناقشاتی را در پی داشت: «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم!» او این جمله را هم خطاب به رجوی و منافقین به کار برده بود و هم برای جوانان حزب اللهی و طرفدار نظام.
بازرگان در این مقاله مجاهدین خلق را «فرزندان نهضت آزادی» خواند. وی در کنایه ای آشکار خطاب به نیروهای پیرو خط امام نوشت: [شما] مکتبی ها نیز، با همه تندی و تلخی و بدخلقی که دارید، از ما هستید. این تنها تندی بازرگان در این مقاله نبود. وی در جای دیگری خطاب به پیروان خط امام که معتقد به التقاط سازمان منافقین بودند، نوشت: اگرمجاهدین خلق التقاطی هستند و معتقدات اسلامی و انقلابی خود را اصرار دارند بر مبنای اصول مارکسیسم بنا نمایند و درخت ایدئولوژی آنها ریشه مارکسیستی دارد، درخت ایدئولوژی شما هم میوه های مارکسیستی دارد؛ زیرا که اهل قهر و انتقام و انهدام هستید که به هیچ وجه با روح اسلام دمساز نیست و عناد خاص با سود و مدیریت خصوصی داشته اگر دستتان برسد، هرچه سرمایه و مالکیت و معامله است از بین برده، کشور را یکسره ملی یعنی دولتی می کنید. این مقاله بازرگان را «روزنامه جمهوری اسلامی» و نشریه «مجاهد» (ارگان رسمی سازمان منافقین) چاپ کردند! نشریه مجاهد در توضیح این مقاله در مورد بازرگان می نویسد: ایشان (بازرگان) را از نیاکان عقیدتی خود می دانیم! این تنها مقاله بازرگان در آن روزهای پر تنش نبود؛ مهندس بازرگان، سه روز پیش از آن در مقاله ای تحت عنوان «مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه» در روزنامه میزان مورخ ۹ اردیبهشت ٦٠ مشروعیت سیاسی و اعتقادی اقدام مسلحانه را تئوریزه و تأیید کرده بود!
به دلیل همین برخوردها و بعد از روی آوردن سازمان منافقین به مردم، جو جامعه بر علیه نهضت آزادی شد. مردم نهضت آزادی را به دلیل مواضعش از همدستان سیاسی سازمان منافقین می دانستند، تا جایی که در مراسم تشییع شهدای ٨ شهریور و سایر اجتماعات مذهبی سیاسی مانند نمازهای جمعه، شعارهایی علیه رهبران نهضت آزادی سرداده می شد.
در خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی آمده است که در روز ١٥ شهریور ٦٠ و در تشییع جنازه شهید قدوسی و شهید وحید دستجردی مردم شعارهایی علیه مهندس بازرگان می دادند.بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین و انفجار دفتر نخست وزیری در هشت شهریور نهضت آزادی تنها به تسلیتی اکتفا کرد و هیچگاه حاضر به محکومیت سازمان منافقین نشد.
در این شرایط انتظار می رفت که حداقل از سوی شخص بازرگان، سخن یا اقدام تحریک آمیز جدیدی اظهار نشود، اما بازرگان سکوتش را بیجا شکست. مهندس بازرگان در سخنرانی پیش از دستور مجلس در ١٥ مهر، ضمن تمجید از شهدای حوزه علمیه و مسئولان، دستگیرشدگان یا کشته شدگان عضو منافقین را «نونهالانی» توصیف کرد که «جگرگوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکت بوده اند ، عاشق وار و یا دیوانه وار ، فداکار یا گناهکار در طاس لغزنده ای افتاده اند. » وی ضمن رد اتهام اینکه «روحانیون ارجمند و مکتبی های غیرتمندمان از آمریکا وارد شده اند » اعضا و هواداران تشکیلاتی سازمان را «جوانان جانباز» ی خواند که نمی توان آنها را «مزدور» دانست.
در نطق بازرگان که از تریبون مجلس پخش شد و در مطبوعات انتشار یافت، میزان تقصیر ظالم و مظلوم یکی پنداشته شد و به جای تعدیل خشونت عمل، انگیزه خشونت و ترور تاحدی موجه و طبیعی، و از سر ناگزیری و «ناچاری» جلوه داده شده بود! شاید بتوان گفت، به سبب همین مواضع و نزدیکی های نهضت آزادی به منافقین بود که آنها در حالی که همواره قصد ترور مردم عادی، ائمه جمعه، نمایندگان مجلس پیرو خط امام و مسئولین ارشد نظام را داشتند، هیچ گاه حتی سوقصد ناموفقی نیز به هیچکدام از سران نهضت آزادی نکردند و حتی در سالهای بعد همواره تلاش کردند تا سران نهضت را به خود جذب کنند که با مخالفت آنها مواجه شدند.».
گروه سیاسی_خبرگزاری مهر، علیرضا گرایی: برای تحلیل رابطه میان سازمان منافقین و نهضت آزادی ایران باید از قبل از انقلاب شروع کرد؛ پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان تأسیس سازمان مجاهدین خلق (۱۳۴۴)، سران مؤسس این سازمان (محمد حنیف نژاد، سعید محسن، عبدالرضا نیک بین رودسری (معروف به عبدی)) رابطه خوبی با مهندس بازرگان داشتند و حتی برخی از اعضای سازمان مجاهدین دوره ای در نهضت آزادی عضو بودند. همچنین کتاب های مهندس بازرگان هم از جمله کتب آموزشی سازمان مجاهدین بوده است؛ مثلاً حنیف نژاد کتاب «راه طی شده» بازرگان را چندین بار خوانده بود. این رابطه خوب تا کشته شدن سران سازمان در سال ۵۰ و سپس در دوره ای تا بعد از پیروزی انقلاب نیز ادامه داشت. نهضت آزادی برای توجیه عملکرد ضعیف خود در اداره کشور در زمان دولت موقت، همواره به روحانیون و فعالین خط امام حمله می کرد. با پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری، وی نیز به دشمنان خط امامی ها پیوست. بنی صدر روز به روز به منافقین نزدیکتر می شد و از طرفی به همان اندازه که نهضت آزادی همسویی و ائتلاف خود را با بنی صدر بیشتر نشان می دادند، موضع گیری آنان در قبال سازمان منافقین نیز دوستانه تر می شد. روزنامه «میزان» که ارگان غیررسمی نهضت آزادی محسوب می شد، در تنش ها و درگیری های سازمان علیه نیروهای پیرو خط امام، با مقالات و اخبار و مواضع خود آشکارا به جانبداری از منافقین می پرداخت.
اردیبهشت ماه ٦٠ با افزایش بمب گذاری ها و درگیری های خیابانی، تشنج اجتماعی و سیاسی در کشور نیز گسترش یافت و نقش سازمان در تنش آفرینی و آشوبگری آشکارتر شد. هفتم اردیبهشت ماه، هواداران سازمان در ادامه سلسله درگیری ها به بهانه برگزاری راهپیمایی، درگیری خیابانی گسترده ای در تهران پدید آوردند که به کشته شدن ٢ نفر و مجروح شدن ده ها نفر دیگر انجامید. روزنامه انقلاب اسلامی و میزان (ارگان نهضت آزادی) در انعکاس اخبار این موضوع و سایر موارد مربوط به سازمان عمدتاً مخالفان را مقصر جلوه داده و نهادهای انقلابی را متهم می کردند و هواداران سازمان را مظلوم و حق به جانب نشان می دادند! در دوازدهم اردیبهشت ٦٠، مقاله ای از مهندس بازرگان در روزنامه میزان به چاپ رسید؛ حتی عنوان مقاله مناقشاتی را در پی داشت: «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم!» او این جمله را هم خطاب به رجوی و منافقین به کار برده بود و هم برای جوانان حزب اللهی و طرفدار نظام.
بازرگان در این مقاله مجاهدین خلق را «فرزندان نهضت آزادی» خواند. وی در کنایه ای آشکار خطاب به نیروهای پیرو خط امام نوشت: [شما] مکتبی ها نیز، با همه تندی و تلخی و بدخلقی که دارید، از ما هستید. این تنها تندی بازرگان در این مقاله نبود. وی در جای دیگری خطاب به پیروان خط امام که معتقد به التقاط سازمان منافقین بودند، نوشت: اگرمجاهدین خلق التقاطی هستند و معتقدات اسلامی و انقلابی خود را اصرار دارند بر مبنای اصول مارکسیسم بنا نمایند و درخت ایدئولوژی آنها ریشه مارکسیستی دارد، درخت ایدئولوژی شما هم میوه های مارکسیستی دارد؛ زیرا که اهل قهر و انتقام و انهدام هستید که به هیچ وجه با روح اسلام دمساز نیست و عناد خاص با سود و مدیریت خصوصی داشته اگر دستتان برسد، هرچه سرمایه و مالکیت و معامله است از بین برده، کشور را یکسره ملی یعنی دولتی می کنید. این مقاله بازرگان را «روزنامه جمهوری اسلامی» و نشریه «مجاهد» (ارگان رسمی سازمان منافقین) چاپ کردند! نشریه مجاهد در توضیح این مقاله در مورد بازرگان می نویسد: ایشان (بازرگان) را از نیاکان عقیدتی خود می دانیم! این تنها مقاله بازرگان در آن روزهای پر تنش نبود؛ مهندس بازرگان، سه روز پیش از آن در مقاله ای تحت عنوان «مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه» در روزنامه میزان مورخ ۹ اردیبهشت ٦٠ مشروعیت سیاسی و اعتقادی اقدام مسلحانه را تئوریزه و تأیید کرده بود!
به دلیل همین برخوردها و بعد از روی آوردن سازمان منافقین به مردم، جو جامعه بر علیه نهضت آزادی شد. مردم نهضت آزادی را به دلیل مواضعش از همدستان سیاسی سازمان منافقین می دانستند، تا جایی که در مراسم تشییع شهدای ٨ شهریور و سایر اجتماعات مذهبی سیاسی مانند نمازهای جمعه، شعارهایی علیه رهبران نهضت آزادی سرداده می شد.
در خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی آمده است که در روز ١٥ شهریور ٦٠ و در تشییع جنازه شهید قدوسی و شهید وحید دستجردی مردم شعارهایی علیه مهندس بازرگان می دادند.بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین و انفجار دفتر نخست وزیری در هشت شهریور نهضت آزادی تنها به تسلیتی اکتفا کرد و هیچگاه حاضر به محکومیت سازمان منافقین نشد.
در این شرایط انتظار می رفت که حداقل از سوی شخص بازرگان، سخن یا اقدام تحریک آمیز جدیدی اظهار نشود، اما بازرگان سکوتش را بیجا شکست. مهندس بازرگان در سخنرانی پیش از دستور مجلس در ١٥ مهر، ضمن تمجید از شهدای حوزه علمیه و مسئولان، دستگیرشدگان یا کشته شدگان عضو منافقین را «نونهالانی» توصیف کرد که «جگرگوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکت بوده اند ، عاشق وار و یا دیوانه وار ، فداکار یا گناهکار در طاس لغزنده ای افتاده اند. » وی ضمن رد اتهام اینکه «روحانیون ارجمند و مکتبی های غیرتمندمان از آمریکا وارد شده اند » اعضا و هواداران تشکیلاتی سازمان را «جوانان جانباز» ی خواند که نمی توان آنها را «مزدور» دانست.
در نطق بازرگان که از تریبون مجلس پخش شد و در مطبوعات انتشار یافت، میزان تقصیر ظالم و مظلوم یکی پنداشته شد و به جای تعدیل خشونت عمل، انگیزه خشونت و ترور تاحدی موجه و طبیعی، و از سر ناگزیری و «ناچاری» جلوه داده شده بود! شاید بتوان گفت، به سبب همین مواضع و نزدیکی های نهضت آزادی به منافقین بود که آنها در حالی که همواره قصد ترور مردم عادی، ائمه جمعه، نمایندگان مجلس پیرو خط امام و مسئولین ارشد نظام را داشتند، هیچ گاه حتی سوقصد ناموفقی نیز به هیچکدام از سران نهضت آزادی نکردند و حتی در سالهای بعد همواره تلاش کردند تا سران نهضت را به خود جذب کنند که با مخالفت آنها مواجه شدند.».