۱۳۹۹ تیر ۵, پنجشنبه

یک قیام یا شمشیر انشقاق نظام؟

اعتراضات آبان‌ماه ۹۸
                                   اعتراضات آبان‌ماه ۹۸
تصور کنید آلبومی را در دست دارید و می‌خواهید نمایی از کلیت عناصر مختلف جامعه‌تان را به یک فرد ناشناس معرفی کنید. این عناصر به‌طور کلی شامل تمدن اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و نیز ساختار و کارنامهٔ حاکمیت و دولت هستند.
بی‌شک هر آشنای با این عناصر، نخست سراغ تمدن اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خواهد رفت تا کیفیت آن را بسنجد. البته سراغ حاکمیت و دولت هم خواهد رفت؛ اما از آنجا که حاکمیتها و دولتها مسافران عاجل و علی‌البدل دنیای ما هستند، باید همواره در مقابل ثقل و تداوم تمدن اجتماعی و فرهنگی یک جامعه آزمایش پس دهند و سنجیده شوند. به‌همین دلیل هم آن فرد آشنا با این قوانین، روی کیفیت و ثقل تمدن اجتماعی و فرهنگی جامعه تأکید می‌کند و حاکمیت و دولت را هم در چگونگی رابطه‌اش با آنها می‌سنجد.

این مقدمه و مثال را با این هدف آوردیم تا ببینیم در حال حاضر باید با چه معیاری کیفیت تمدن اجتماعی و فرهنگی ایران کنونی را در مقابل حاکمیت و دولت آن بسنجیم. اگر در همان آلبوم فرضی که اشاره شد، عناصر جامعهٔ ایران را فی‌المثل از ۱۰سال پیش به این سو در آن قرار دهیم، چه می‌بینیم؟ بی‌شک سه قیام بزرگ اجتماعی و سیاسی در این آلبوم از برجسته‌ترین‌ها خواهند بود. پس لاجرم در مقابل آنها باید چگونگیِ رابطه حاکمیت و دولت را سنجید.

نتیجه‌گیری: کیفیت و کارنامهٔ هر حاکمیت و دولتی را باید در چگونگی تنظیم رابطه‌اش با تمدن اجتماعی و فرهنگی و سیاسی آن جامعه سنجید. این نتیجه‌گیری اکنون به ما سه قیام بزرگ اجتماعی در ایران و چگونگی تنظیم رابطه حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد.

سه عامل سنجش موقعیت کنونی
به‌جاست در صفحهٔ چنین آلبومی، کارنامهٔ حاکمیت و دولت آخوندها را نسبت به آخرین قیام بزرگ اجتماعی در آبان ۹۸ بسنجیم. جمهوری اسلامی را در آینهٔ این قیام مردمی، با سه عامل می‌توان سنجید: کیفیت قیام آبان ۹۸، کشتار و جنایت علیه آن، آمار جان‌باختگان آن.

بنابراین با این سه عامل می‌توان مفهوم دولت و چگونگی انتخاب آن و نیز کیفیت ارکان قدرت را در نظام آخوندها شناخت. چنین مسائلی از قضا به‌دلیل آثار همه‌جانبهٔ قیام آبان ۹۸ در تغییر شرایط جامعهٔ ایران و بازگشت‌ناپذیر شدنش، تبدیل به بحران جاری و باز بینی آن نزد کارگزاران و عناصر رژیم جمهوری اسلامی شده است. از این نمونه است مصاحبهٔ مصطفی تاج‌زاده با روزنامه همدلی به تاریخ ۲تیر ۹۹.

مفهوم انتخابات و رأی مردم در جمهوری اسلامی بارها و بارها مورد نقد و بررسی واقع شده است. از منظر نظام آخوندها این رأی هیچ شأن و کرامت و حرمتی ندارد؛ چرا که اعتبار آن را دیکتاتوری نهادینهٔ ولی‌فقیه تعیین می‌کند و نه حق دموکراتیک مردم. این واقعیت آن‌قدر برای کل کارگزاران این نظام مسلم و جاافتاده است که حتی رئیس‌جمهور هم از رأی مردم به‌عنوان یک مستمسک استفاده می‌کند که خدمتگزاری به ولی‌فقیه را قانونی جلوه دهد. بعد از انتخاب‌شدن هم دیگر مردم هیچ اهمیتی ندارند و وجود ولی‌فقیه کافی است. نگاه کنید:

«روحانی فقط به رأی مردم نیاز داشت و به همراهی و حمایت آنها نیاز ندارد».(مصطفی تاج‌زاده، روزنامه همدلی، ۲تیر ۹۹)

پاسخ تمدن ایران به یک تالی فاسد و شقاقولوس‌هایش
امر دیگری که برای خودی‌های نظام هم مسجل و محرز است، شقاقولوس بودن رئیس‌جمهور و کابینه و مجلس و قانون در سلطه‌گری ولی‌فقیه است. آن روی سکه‌اش هم یعنی تمدن اجتماعی و فرهنگی جامعهٔ ایران هیچ اهمیتی ندارد. لذا خودشان هم غرق در تالی فاسد اصل ولایت فقیه، دولت در دولت‌اند و چون کرم‌زاری در هم می‌لولند. حاصل اجتماعی و فرهنگی‌اش اما برخلاف دهه‌های پیشین، سکوت و مماشات جامعه در دههٔ ۸۰ و ۹۰ نیست؛ بلکه «شهروند عاصی» و عبور کرده از «رأی و اصلاحات» دروغین و فریب‌کارانه است:

«تلاش دولت پنهان به ظهور و بروز پدیده‌یی به نام شهروندان عاصی انجامیده که از صندوق‌های رأی و اصلاحات ناامید شده‌اند و هر لحظه ممکن است به خیابان‌ها سرازیر شوند».(همان)

این «ممکن است به خیابان بریزند» یک پندار و آدرس ناآشنا نیست؛ بلکه یک پیشینه‌ای در درخت تمدن اجتماعی و فرهنگی ایران دارد که در همین چند ماه پیش شاخ و برگ‌های تازه زده است. ریشه دواندن این درخت هنوز ارکان نظام آخوندی را در لرزش و بی‌تعادلی نگه داشته و عنقریب ممکن است «دامن کل سیستم و کلیت نظام سیاسی را با بحران مواجه کند»:

«مردم از وضعیت موجود به‌شدت ناراضی‌اند. احتمال دارد اعتراضات آبان تکرار شود. عصیان و سرکشی اجتماعی و سیاسی (همان‌طور که در دی ۹۶ و آبان ۹۸ دیدیم) منحصر به رئیس‌جمهور نمی‌ماند و دامن کل سیستم را نیز می‌گیرد و کلیت نظام سیاسی را با بحران مواجه می‌کند».(همان)

تعیین تکلیف تمام جبهه‌ها در آلبوم ایران‌زمین
اکنون پس از چهار دهه تمام پل‌های پوپولیستی و مردم‌گرایی مبتذل توأم با دجالیت مذهبی حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی فرو ریخته‌اند. این نظام فقط دغدغه و بحران موجودیت دارد. پس در آلبوم ایران‌زمین همه‌چیز بین تمدن تاریخی و اجتماعی و فرهنگی یک جامعه با حاکمیت فاسد سیاسی تعیین‌تکلیف شده است. چنین تعیین‌تکلیفی از قیام آبان ۹۸ به بعد «زنگ خطر جدی را برای نظام به‌صدا درآورده» و «حکومت جمهوری اسلامی و رهبران روحانی را هدف گرفته» است:

«اعتراضات مردمی دی ۹۶ و آبان ۹۸ زنگ خطر را به‌طور جدی برای نظام به‌صدا درآورد... این اعتراضات به‌نظر من فقط عبور از جریانهای سیاسی نبود، بلکه اعتراض به‌کل سیستم سیاسی هم بود‌. اعتراضات، حکومت جمهوری اسلامی و رهبران روحانی را هدف گرفت».(همان)

اعتراف به سوختن یک دستگاه پمپاژ پروپاگاند
یکی از تنگناهای پرپیچ و خمی که پس از قیام آبان ۹۸ حتی یک روز هم دامن نظام آخوندی را رها نکرده، وسعت جنایت حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی و بسیج تبلیغاتی و دروغ‌پراکنی برای پوشاندن و انکار آن بوده است. دامنهٔ جنایت و کیفیت سبعانهٔ آن آن‌قدر گسترده و عمیق بود که حتی بیش از ۲۵۰ اصول‌گرای هم‌باند خامنه‌ای در ۱۲دی ۹۸ به وی نامه سرگشاده نوشتند و خواستند که این قضایا روشن شود. اگر چه هنوز در سایهٔ سانسور سازماندهی‌شدهٔ حکومتی، ابعاد این جنایات روشن نشده، ولی حجم اعتراضات مردمی و حماسه‌های نسل برانداز علاوه بر سوزاندن یک دستگاه پمپاژ دروغ و نهادینه شده در خمیر دجال‌گری، خودی‌های نظام را هم به این نتیجه رساند که این دستگاه پمپاژ را به پشیزی نگیرند. حماسهٔ نسل برانداز و گستردگی اعتراضات آبان ۹۸، آن‌چنان شگفت‌انگیز بوده و اصالت مردمی و میهنی داشته است که پس از ۷ماه، کارگزاری مثل مصطفی تاج‌زاده مجبور می‌شود تبلیغات نظام را طنزی بیش نداند و به‌خاطر جنگ و منافع باندی هم شده، واقعیت جنایات حاکمیت و دولت متبوع خود را اعتراف کند:

«نیروهای امنیتی، سپاه پاسداران و بسیج با استفاده از سلاحهای جنگی در نقاط مختلف کشور به سوی معترضان به‌صورت مستقیم و هدفمند تیراندازی مستقیم کرده‌اند. عفو بین‌الملل در گزارشی که مبتنی بر تحقیقات چند ماهه است ذکر می‌کند که به جز چهار مورد، همه قربانیان بر اثر اصابت گلوله‌های نیروهای امنیتی ــ از جمله اعضای سپاه پاسداران و بسیج و مأموران نیروی انتظامی ــ جان‌باخته‌اند؛ گلوله‌های مرگبار این نیروها اغلب به سمت سر یا بالاتنه قربانیان شلیک شده، و این نشان می‌دهد که هدف آنان شلیک به قصد کشتن بوده است. در موردی هم‌چون ماهشهر، نیروهای سپاه پاسداران با استفاده از سلاحهای نیمه‌سنگین جنگی، هم‌چون دوشکا و تیربار، معترضان را هدف قرار دادند. برخی گزارشها نشان می‌دهد که معترضان به سمت نیزار حاشیه شهرک چمران گریخته و در آنجا با رگبار سنگین نیروهای امنیتی مواجه شدند».(همان)

یک آمار یا شمشیر انشقاق نظام؟
عرصهٔ دیگری که دامن نظام آخوندی را تا آخرین روز سرنگونی‌اش رها نخواهد کرد، آمار واقعی تعداد جان‌باختگان قیام آبان ۹۸ است. این عرصه، نبرد روزمره و مداوم مادران ایران‌زمین با تمامیت جنایت نهادینه شده در اصل ولایت فقیه و شخص ولی‌فقیه است. نظام آخوندی بیش از ۶ماه از ارائهٔ آمار واقعی طفره رفت. در نهایت هم با سوءاستفاده از شرایط بحران کرونا، با یک درصدگیری دجالگرانه برای کشته‌شدگان با شلیک‌های مختلف، آمار ۲۵۵کشته را اعلام نمود. آماری که حتی در روزنامه‌های حکومتی هم مایهٔ طنز سیاسی شد و اکثریت قاطع کنشگران ایرانی آن را ادامهٔ جنایت جمهوری اسلامی اعلام نمودند.

در این مورد هم شاهدیم که آثار آن قیام بزرگ، چگونه نظام آخوندی را متشتت و چندگانه و دچار انشقاق کرده است. اکنون کارگزار رژیم مصطفی تاج‌زاده با یک دهن‌کجی به وزیر کشور، به منابع غیرحکومتی دربارهٔ آمار جان‌باختگان قیام آبان ۹۸ استناد می‌کند:

«خبرگزاریها و سازمانهای حقوق‌بشری خارج از کشور، بر اساس تحقیقات و منابع خود، تعداد کشته‌ها را از چند صد نفر تا ۱۵۰۰نفر اعلام کردند. این در حالی است که مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران از اعلام کردن تعداد کشته‌شدگان سر باز می‌زنند. در مورد بازداشت شدگان نیز، آمار دقیقی در دسترس نیست».(همان)

۱۲ برادران آبان‌سرشت و قیام‌سیرت
اعترافات ناگزیر این کارگزار حکومتی نسبت به بازتاب ساختارشکن قیام بزرگ آبان ۹۸ در درون جمهوری اسلامی ــ که طبعاً در یک جنگ و دعوای باندی ابراز می‌شود ــ نخست گویای ابعاد اجتماعی و نفوذ وسیع مردمی آن قیام و سپس وقوع اجتناب‌ناپذیر و تکرار مهیب‌تر آن است. وقوعی که نه فقط «عبور از جریانهای سیاسی حکومت، بلکه جمهوری اسلامی و رهبران روحانی را هدف» خواهد گرفت. به بیانی دیگر روزگار جمهوری اسلامی آخوندی از این به بعد به‌طور مداوم در کمین ۱۲ برادران آبان‌سرشت و قیام‌سیرت سپری خواهد گشت.