۱۳۹۹ تیر ۴, چهارشنبه

سینا دشتی: جنگ روانى رژیم علیه مجاهدین


سینا دشتی: جنگ روانى رژیم علیه مجاهدین



یکى از تجربیات سالیان اخیر این بوده که تقریبا حدود دو ماه قبل از سى خرداد موج جنگ روانى وزارت اطلاعات رژیم علیه مجاهدین سیر صعودى به خود میگیرد تا تبلیغات و فعالیتهاى سیاسى مجاهدین و مقاومت در آستانه ى سى خرداد را تحت شعاع قرار بدهد.


بعد از سى خرداد هم افراد بکار گرفته شده از طرف علوى، به واکانس میروند و دیگر بار به حد سابق ابراز وجود ماهانگى بر میگردند تا به نوبت در ایام مختلف وارد شوند و از بدتر بودن مجاهدین و رهبرى شان و تشکیلاتشان از هر حکومت موجود در تاریخ ایران چه در گذشته و حال و آینده صحبت بکنند و خلائق را از دنباله روى کردن از رهبرى مسعود و مریم رجوى بر حذر دارند! آخر این اعضاى سابق، این خانواده هاى دلسوز که در پشت حصار اشرف قول بریدن گلوى مجاهدین را میدادند، یک چیز هاى میدانند که هزاران عضو و هوادار مجاهدین در نزدیک چهل سال مبارزه علیه رژیم آخوندى نمیدانند! در این میان جنگ سیاسى هم ژست هاى حقوق بشرى و بچه دوستى و تنفر از خشونت و جزم گرائى تا بخواهید فراوان است و در دروغ گوئى و توهین کلامى و زشتگوئى قلمى هیچ حد و مرزى ندارند. فکر میکنند توهین هر چه شنیعتر، تاثیر گذارتر، این را شاید از خدمتگزاران اخرین شهریار شان یاد گرفته اند و شاید در تدریس هاى جنگ روانى وزارت اطلاعات دوره دیده اند، هیچ انسان معقول و مبادى اداب اجتماعى و عرف رفتار هاى معمولى به ذهنش نمیزند که همقطاران سابق را به مجموعه اى از رذالت هاى قلمى و هتاکى بیشرمانه توصیف بکند، اینها از مختصات کسانى است که در مسیر طولانى مبارزه، انتخاب فعال کرده اند که به دشمن به طور ارگانیک متصل شده و جیره خوار بشوند. فعالیتهایشان سازماندهى میشود، تقسیم مسئولیت میکنند و بنا به منابع امنیتى اروپا مهمترین بخش فعالیت رژیم ولایت فقیه علیه مخالفین ایرانى را تشکیل میدهند. وابستگى افرادى مثل خدابنده و مصداقى با سرویس هاى امنیتى رژیم، یک واقعیت صحنه است، از جانب نیروهاى بسیار متفاوت و با نظرات بسیار مختلف سیاسى مورد تاکید قرار گرفته است. ما در دنیاى واقعیات بسیار خونینى هستیم که فضاى سیاسى ایران در چهل سال گذشته را از بسیارى از کشورها متفاوت میکند. دلیل اول و اصلى آن عقب ماندگى تاریخى نظام ارتجاعى حاکم بر این کشور است که واماندگى تاریخى خود را با ظرفیت بسیار بالائى از کشتار سیاسى جبران کرده است. خصلت مذهبى فاشیسم حاکم او را مقدر کرده که در جنگ سیاسى علیه مخالفین خود به درجاتى از دجالیت، دروغگوئى، تهمت و شیطان سازى دست بزند که در تاریخ ایران بى سابقه است . شاید بارز ترین نمونه ى این مجموعه اى قدرت مطلق حکومتى براى توطئه بافى علیه مجاهدین و نفى مطلق حقوق اعضا و هواداران مجاهدین در دفاع از خودشان، بمب گذارى در سى خرداد در آرامگاه امام رضا در مشهد رخ داد ! جنایتى عظیم که رژیم آخوندى با وقاحت بیسابقه، به مجاهدین منتسب کرد و چند نفر را جلوى مردم کوى و گذار، را کشت و علیرغم دانش عمومى در این موارد، باز هم سطح سقوط جدیدى از رذالت را در نمایش عام گذاشت.
در مورد مجاهدین باید به این نکته انگشت گذاشت که این جنگ هاى تبلیغاتى رژیم فقط یک دعواى لفظى نبوده و زمینه ساز سرکوب و کشتار بیشتر بوده و میباشد.
تمام هم و غم وزارت اطلاعات هم همین است که مجاهدین از میارزه با رژیم در ایران، کم بکنند، از درخواست شورش و قیام کم بکنند و به لاطائلات وزارت اطلاعات وارد بحث حقوقى بشوند ! در ضمن مجاهدین به تمامى این گله مزدوران وزارت اطلاعات فراخوان داده اند که اگر اپسیلونى از حقیقت در لجن هاى بالا آورده اتهامات قتل و شکنجه ى اعضاى مجاهدین وجود دارد، بروند و شکایت بکنند! این افراد با بلندگو شدن براى جنگ روانى علیه مجاهدین و تشکیلات و رهبرى آنها، به مزدوران وزارت اطلاعات تبدیل شده اند! قصد انها هیچ وقت پالایش مبارزاتى نبوده و نیست بلکه انها سه سه بار غلط خوردم نامه امضاء کرده و از خمینى و شاه و آغا محمد خان قاجار هم معذرت خواسته که اصلا و ابدا دیگر دنبال مبارزه نباشند! من شخصا هیچ انتقادى به لاشخور بیصفتى مثل اسماعیل یغمائى ندارم ! او بخشى از قواى رژیم ولایت فقیه در جنگ با مجاهدین و مردم ایران است! او سمبل خودفروشى و حقارت تاریخى یک عقب افتاده ى اجتماعى از تحولات تاریخ است که با تمام وجود تلاش میکند همه را به لجنى که در ان فرو رفته، بیالاید تا در کثافت خیانت تنها نباشد ! او عنصر در هم شکسته و سقوط کرده اى است که در انتهاى خط زندگى اش به خیانت رسیده و در این مسیر از هیچ هرزه گوئى و شکنجه ى روانى رو گردان نیست. این کلام بیانگر یک توصیف بالینى از اوست و نه قضاوت فردى!
نه در تاریخ ایران و نه در جهان نمونه ى خاصى نیست، از این قبیل در هم شکستگان زیاد بوده اند، فرقش این است که یغمائى بدون شلاق و شکنجه و خطر جان برید، او از مبارزه ى که توان آن را نداشت برید و در مسیر تمکین فردیت عقب افتاده و مملو از عقده هاى جنسى یک قربانى نظام فئودالى، به روى هر عنصر ترقیخواهى پنجه میکشد و از این لحاظ از خمینى و از شاه فئودال صفت هم معذرت میخواهد.
بحث را مثله کردن، از تاریخ آن محروم کردن و با شارلاتانیسم سیاسى به مسائل حقوقى و بازى با واژه هاى حقوقى نزول دادن کسى را نمیفریبد!
بگو با که دوستى تا بگویم که کیستى!