بخش دوّم طوفان ژئوپولتیک و ناقوس مرگ دیکتاتور
"ما از خط منحنی نمی توانیم خط راست بدست آوریم. ما نمی توانیم در جامعه ای نادرست به زندگی درست دست یابیم. همواره از نو برگزیده می شویم" سیمون دوبوار
در بخش اوّل مقاله "طوفان ژئوپولیتیک و بهم خوردن تعادل استراتژیک رژیم" که هفته گذشته در سایت "همبستگی ملی" درج شد، اینگونه بحث شد که:
"با سست شدن پایه های قدرت رژیم در منطقه و بهم خوردن تعادل رژیم در عمق استراتژی خود، عواقب آن بطور اتودینامیک به درون جامعه سرایت خواهد کرد. در واقع در تعریف شرط و مبنا، پدیده داخلی و خارجی در هم آمیخته شده است و عوامل ذهنی و عینی در ایران به نقطه تلاقی رسیده است. بهترین بینه همانا قیام مردم جان به لب رسیده در ایران است که در پی رشد ناگهانی قیمت بنزین توسط هیئت حاکمه نظام، واقعیت بی ثباتی صحنه سیاسی ایران را ترسیم کرده است. شورش مردم شیعه مذهب علیه ایلغار آخوندی در منطقه، همچون تئوری" دامینو" در اروپای شرقی، به داخل کشور کشانده شده است. به یقین زلزله ژئوپلتیک که استخوانهای ولایت فقیه در منطقه را شکست، اکنون پیش قراول تحول عظیم در میهن اسیرمان است."
انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در نگاه جامعه شناسان هرگونه جنبش اجتماعی تودهای که به فرایندهای عمده اصلاح یا دگرگونی اجتماعی بینجامد، انقلاب نامیده میشود. (ویکیپدیا- انقلاب)
تیماشف انقلاب را به عنوان رویدادی "برجامانده" می بیند که هنگامی به آن متوسل می شوند که سایر راههای فایق آمدن بر تنش به بن بست رسیده اند. (۱)
نارضایتی حاصل از محرومیت ناشی از فاصله طبقاتی میان اقشار کم درآمد و نخبگان حاکم؛ که محصول بلافصل فساد و اختناق است، عامل محرکی شد تا مردم به اقدام علیه ظلم روی آوردند. به هر نسبت که سطح نارضایتی بالا باشد، احتمال اعمال خشونت در اعتراضات مردمی نیز بیشتر است. اما انگیزه نارضایتی و یا میزان خشونت در اعتراضات هر قدر هم که شدید باشد، تحقق اهداف قیام تابع کار جمعی در ابعاد سازمانی و تشکیلاتی است. البته باید گفت که سرکوب و کشتار مردم جان به لب آمده توسط نیروهای امنیتی، نه تنها باعث کاهش نارضایتی نمیشود، بلکه برعکس موجب افزایش آن شده و راه را برای قیام و انقلابی تمام عیار هموار می کند.
مسیر شکل گیری انباشت نارضایتی و انفجار خشم خلق که به قیام و شورش علیه ظلم کشیده می شود، در سه مرحله قابل تبیین است:
الف: محرومیت نزولی، که در آن "انتظارات ارزشی" ثابت می مانند (مانند قیمت کالاها و شرایط زندگی ای که مردم خود را مستحق آن می دانند و در راه آن تلاش می کنند.)، اما توانایی ها (شرایطی که مردم فکر می کنند عملا توانایی کسب و حفظ آن را دارند) روبه کاهش می گذارند. بطور مثال، در ایران قدرت خرید مردم کاسته شده ولی رژیم نیز بدلیل فساد و ماهیت ارتجاعی، به نیاز ملت بی توجه ماند و قیمت کالاهای مورد نیاز مردم را بالا برد.
ب: محرومیت ناشی از بلند پروازی، در هنگامی که توانایی ها ثابت می مانند اما انتظارات توده های ستم کشیده و محروم افزایش می یابند. در ایران رژیم در پی قرار داد برجام وعده هایی به ملت داد که پوچ و تهی بود. به عبارتی دادن امید کاذب به ملت، انتظار تحول در زندگیشان را بالا برد.
ج: محرومیت صعودی در جایی که انتظارات در خطی همراه با توانایی ها افزایش می یابند و پس از آن توانایی ها کاهش می یابند. بطور مثال: در استبداد دینی، از رفسنجانی که سردار سازندگی بود، تا خاتمی که مدره و فریبکار بود تا احمدی نژاد پوپولیست و روحانی روباه صفت، به مردم ایران با خالی بندی و فریبکاری زندگی عالی و ایرانی آباد و آزاد را وعده دادند، ولی در عمل فریبکاری و دروغ گویی آنها جز ترویج فساد، هیچ دستاوردی برای مردم ایران در بر نداشت.
در جامعه ای که ظلم و فساد در طیف حاکمیت نهادینه شده باشد، شرایطی به وجود می آید که محرومیت های انباشت شده، پتانسیل راه یابی به قهر و قیام را هموار می کند. از دید کارشناسی، سه نوع تعریف از خشونت سیاسی ارائه شده است، شامل:
آشوب: خشونت سیاسی نسبتا خود جوش و غیر سازمان یافته همراه با مشارکت مردمی قابل ملاحظه، شامل اعتصابات سیاسی خوشونت بار، درگیری های سیاسی و شورشهای محلی.
توطئه: خشونت سیاسی بسیار سازمان یافته همراه با مشارکت محدود که شامل جنگهای پارتیزانی در مقیاس کوچک، ترور سیاسی و کودتا است.
جنگ درون کشوری: خشونت سیاسی بسیار سازمان یافته، همراه با مشارکت مردمی گسترده که بمنظور سرنگونی رژیم طراحی شده و همراه با خشونت گسترده باشد، شامل جنگهای پارتیزانی در مقیاس وسیع و انقلابها است.
در شرایطی که توده های تحت سلطه نظامی توتالیتر و تمامیت خواه مدام سرخورده و تحقیر شوند، راه حل، شورش و خشونت سیاسی است که مسیر خروج از بن بستها را هموار می سازد.
قیام مردم شجاع ایران در بیش از۱۹۱ شهر ایران علیه ظلم و فساد نظام ولایت فقیه بهترین گواه شکل گرفتن پتانسیل انقلاب در تخریب بن بستهای موجود است.
نویسنده این سطور در کتاب خود بنام " کابوس سرنگونی" که تابستان ۱۳۹۸ منتشر شد تأکید کرده است که:
"جامعه ایران در چشم انداز نه چندان دور آبستن تحولاتی خواهد شد که به شورش تهی دستان منتهی خواهد شد. نسل جوان نقش مؤثر در گستره و عمق حوادث بازی می کنند. وقتی بین انتظارات مردم و خواسته هایی که برآورده می شود، فاصله زیادی وجود داشته باشد، انقلاب روی می دهد". ( کابوس سرنگونی، منشور وارسته، صفحه ۱۹۰).
خیزش ملتی تحت اسارت در قضیه گرانی بنزین توسط هیئت حاکمه رژیم، که ظرف دو روز به قهر ملت در آتش زدن سَمبلهای فساد و گرانی شکل گرفت، گویای این حقیقت است که انقلاب خشم خلق اجتناب ناپذیر است. انقلابی که محصول پروسه مبارزه برای کسب آزادی بیش از سه دهه است که اصالت دارد و ناشی از گرانی بنزین نیست، بلکه پیام آور تعارض آشتی ناپذیر توده های تحت ستم و استبداد دینی است.
جنایت علیه بشریت و سرکوب ملت بدستور خامنه ای هرگز از حافظه مردم پاک نخواهد شد و مشروعیت نظام در طیف طبقات زحمتکش و محروم ایران را برای همیشه محو و نابود کرد. دیگر نه امکان جبران است و نه مردم ایران با فدیه هزار و پانصد شهید شقاوت رژیم را فراموش خواهند کرد. قیام پائیز امسال یک تب تند نبود که زود فرو کش کند. این قیام حاصل چهار دهه مبارزه و انباشت مطالبات مردم از آخوندهای اشغالگر است که حاکمیت ملت را غصب کرده اند. این قیام اکنون به مراحل تکامل خود در روند مبارزه حق طلبانه و در راستای تحقق سرنگونی نظام بدست ارتش آزادی قرار گرفته است. بی شک در تاریخ معاصر ایران جرقه افزایش قیمت بنزین، به مثابه جوشش قهرآمیز ملت علیه ارتجاع دینی به ثبت رسید.
"اعتراضات ایرانیان که در همه مناطق از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق این کشور بطور یکصدا اتفاق افتاد، ضربات محکمی بر پیکر فرسوده رژیم وارد کرد. آثار این ضربات بر چهره رژیم باقی خواهد ماند اگر چه مقامات رژیم تلاش میکنند که حقایق و واقعیتها و تاثیرات آن را پنهان کنند. مقامات ایران خوب میدانند که رژیم با پیکر بیمار و پرتاول و عفونی خود دیگر چنان ضعیف شده که تاب تحمل ضربات بیشتری ندارد." (مصطفی فحص، "جمهوری اسلامی؛ مرد بیمار خاورمیانه"، العربیه ۴ دسامبر ۲۰۱۹). سونامی فقر و نا امیدی به آینده در جامعه ایران فراگیر شده است. بنا به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس رژیم، ۵۷ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند. این اقرار خود رژیم حامی به اصطلاح مستضعفین، که پدیده دهشتناکی است، از بستر های مهم در قیام آبان ۱۳۹۸ می باشد.
داوود حشمتی در سایت حکومتی امتداد نوشت: "تفاوت اعتراضات ۹۸ با سایر اعتراضات در اینجاست که هم به لحاظ سنی و هم به لحاظ طبقات اجتماعی به سمت پایین حرکت کرده است".
این روزنامه نگار نوشت: "براساس آمار رسمی بیش از ۷۰ درصد دستگیر شدگان از میان جوانان زیر ۳۰ سال هستند. این مساله باتوجه به موقعیت مکانی اعتراضات، تحلیل روشنی در زمینه تغییر سنی جنبشهای اعتراضی در ایران را به دست می دهد. اگر در اعتراضات گذشته افرادی با سنهای میانسال درگیر بودند، اینجا شاهد ریزش سن اعتراضات هستیم. از سوی دیگر پراکندگی مکانی اعتراضات نشان دهنده این است که این جنبش در مناطق محروم و حاشیه نشین شهرهای بزرگ به ویژه تهران صورت گرفته است. بنابراین یکی دیگر از مهمترین وجوه تمایزهای این اعتراضات ریزش از طبقات بالای جامعه به طبقات پایین است". (زنگ خطر برای نظام، ایران پرس نیوز، ۲۶ آذر ۱۳۹۸)
محمد فاضلی، جامعهشناس و معاون پژوهشی سابق مرکز بررسیهای استراتژیک (از زیر مجموعههای نهاد ریاست جمهوری)، با بیان اینکه "بر اساس نظرسنجیهای علمی، اکثر مردم ناراضی هستند" تأکید کرد، گرچه آنها "میدانند که بیگانگان از اعتراضشان استفاده میکنند اما چاره دیگری ندارند".
این جامعهشناس به افزایش بیعدالتی در ایران اشاره کرد و گفت: "این وضعیت هر چه جلوتر برود، عریانتر و خشنتر شود، چشماندازی برای آینده باقی نمیگذارد و امید اجتماعی را از بین میبرد". (۸۵ درصد مردم ناراضی اند، ایران پرس نیوز ۲۵ آذر ۱۳۹۸)
ملت رنج کشیده ایران، دیگر فریب تبهکاری های رژیم در کانالیزه کردن نارضایتی عمومی در طیف اصلاح طلب را نمی خورند. با قیام "پائیز خونین۹۸"، نسخه های استعمار گونه، در فرم "نافرمانی مدنی" یا استحاله یا امید بستن ساده اندیشانه به سپاه جهل و جنایت در تکرار سناریوی کودتای ۲۸ مرداد، باطل و از دور خارج شد.
حجت الاسلام ذوالنوری رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت:
"در این حادثه اخیر ۷۲۵ بانک، ۹۰۰ پمپ بنزین نابود شد، ۳۰آمبولانس خسارت دید، ۸۰ فروشگاه زنجیره ای خاکستر شد". (سایت انتخاب-رژیم ۱۱/۹/۹۸)
"در قیام ۱۳۹۶ که ۱۶۰ شهر را به گفته مقامات رژیم ایران درنوردید، رژیم ایران در خیابانها بروی معترضین آتش نگشود و با بکارگیری شیوه های مخصوص به خودش، معترضین فعال را در خانه هایشان و یا در کوچه و خیابان دستگیر کرده و یا در زندانها میکشت و یا اجساد آنان را در خیابان رها میکرد. اما در این قیام (پائیز ۱۳۹۸) این اشتباه فاحش را – شاید به اجبار- مرتکب شد و بجز مسیر برگرفتن سلاح برای جوانان شورشی مسیر دیگری را باقی نگذاشت." (موسی افشار، رژیم ایران اشتباهی فاحش و شکستی استراتژیک، العربیه ۶ دسامبر ۲۰۱۹)
خشم برخاسته از سرخوردگی در جامعه، نیرویی انگیزشی است که انسان ها را مهّیای پرخاشگری- جدا از جنبه های ابزاری_آن می نماید. در صورتیکه استبداد دینی، بدلیل ناتوانی در برآورد نیازهای اقتصادی اتباع کشور بخصوص نسل جوانِ دختران قهرمان، مصمم است تا با سرکوب و کشتار مانع خیزش نسل سرخورده شود، این تصور که با مهار و اختناق، استبداد ولایت فقیه بیمه می شود، با استناد به تجارب تاریخی با شکست مواجه خواهد شد.
چالمرز جانسون نظریه پرداز علوم سیاسی از دانشگاه برکلی در آمریکا در کتاب "تحول انقلابی" بحث می کند که:
«عدم تعادل، میان نظام ارزشی و نظام تقسیم کار، شرط لازم برای وقوع انقلاب است» و عدم تعادل، به اصطلاح، همان «فقدان اعتبار» است؛ یعنی اگر تعادل میان نظام ارزشی و نظام تقسیم کار، از بین برود، و دولت، به هر علت، از اعمال زور، ناتوان گردد اینجا شرط لازم دیگری به نام «رکود قدرت»، به «فقدان اعتبار» اضافه میشود و باز این دو، به تنهایی، موجب بروز انقلاب نمیگردند، هرچند که هر دو، شرط لازم انقلابند. در نهایت، اگر فقدان اعتبار مذکور و رکود قدرت، با چیزی به نام «عامل شتابزا» { کانونهای شورشی} همراه گردند، آنگاه، انقلاب رخ میدهد.
حاصل، آنکه در شرایط عدم تعادل و فقدان اعتبار، هرگاه، عاملی باعث شود که حاکمان، انحصار خود را در برابر خشونت از دست بدهند، (ریزش و فرسایش در سپاه و بسیج)، بروز انقلاب، حتمی خواهد بود. در واقع، دو شرط اساسی و لازم برای انقلاب، یعنی «فقدان اعتبار» و «رکود قدرت»، با شرط کافی دیگری به نام «عامل شتابزا»، علت اصلی وقوع انقلاب میباشند». (۲)
نظام استبداد ولایت فقیه از فردای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مشروعیت خود را با کشتار جوانان میهن که در تظاهرات مسالمت آمیز به دستور خمینی قتل عام شدند، از دست داد که این در واقع همان "فقدان اعتبار" است. ۳۸ سال بعد خلف او؛ خامنه ای (که نامش در ردیف قاتلین مردم ایران برای همیشه تاریخ ثبت شده است)، فرمان قتل عام مردم مستأصل و ناراضی که گناهی جز بیان خشم خود از رژیم نداشتند را صادر کرد. بیش از هزار و پانصد جوان از هر قشری را سپاه پاسداران و بسیج ضد مردمی و نیروهای لباس شخصی رژیم به گلوله بستند و بدین ترتیب دریای خون میان خلق ایران و حاکمان مستبد ایجاد گردید. بدین ترتیب فصل جدیدی در مبارزه ملت ایران برای رهایی از ظلم آخوندها و کسب آزادی در تاریخ معاصر ایران گشوده شد.
خبرگزاری رویتر، روز یکشنبه دوم دی۱۳۹۸، در گزارشی اختصاصی از قول «سه منبع نزدیک به حلقه نزدیکان» رهبر حکومت ایران و «یک مقام چهارم» نوشت که علی خامنهای که چند روز پس از آغاز اعتراضات آبان «بیقرار شده بود» با جمع کردن مقامات ارشد امنیتی و دولتی خود، دستور داد: «هر کاری که لازم است برای متوقف کردن آن انجام دهید.»
یکی از این منابع به رویترز گفته است که علی خامنهای در این جلسه که روز یکشنبه ۲۶ آبان (۱۷ نوامبر) برگزار شده اظهار کرده است که «جمهوری اسلامی در خطر است. برای پایان دادن به آن، هر کاری لازم باشد انجام دهید. دستور من این است.»
رژیم با کشتار مردم بی سلاح، قدرت نمایی کاذب خود را به رخ می کشد و در یک عمل غیر قابل تصور، ولی فقیه در یک واکنش ترس آلوده، به صحنه آمده و با وقاحت از خونهایی که ریخته ابراز تأسف می کند. او با به سخره گرفتن سطح شعور مردم ایران، از جنایت خود برائت جسته و وعده داده که «قربانیانی که در جریان تظاهرات اعتراضی به هر نحو جان خود را از دست دادهاند موضوع پرداخت دیه و دلجویی از خانوادههای آنان پیشنهاد» شده است. (رادیو فردا ۳آذر ۱۳۹۸). خامنه ای جنایتکار، با نقاب رأفت ارباب در پیغام به تیول خودش، که ماهیت شقاوت نظام ارباب-رعیتی او را نشان می دهد، گویا فراموش کرده است که در اولین واکنش خود، اعتراضها به افزایش قیمت بنزین را "کار اشرار، کینهورزان و انسانهای ناباب" دانسته بود.