زوزههای علمالهدی
«ولیفقیه خودمختار کوچک» و «حاکم ولایت خراسان»، القابیست که مردم به وی دادهاند. اما دلیل شهرهشدن وی، وقاحت بیحد وحصر و خوی ددمنشی و ضدانسانیاش است. این روزها ولی، این آخوند وحشی آنچنان از ضربات مهلکی که مردم و مقاومت ایران بر پیکرهٔ ولایت وارد کردهاند، به خود میپیچد که بهنظر میآید موظف شده که به جای شخص ولینعمت در گلماندهاش هم ناله کند!
توهم هزاران هزار «ستون پنجم»
اگر این روزها سخنان ماچه پلیدکی، مانند زینب ابوطالبی در تلویزیون حکومتی، خبرساز شده، ولی ریشهٔ آن جریان فکری را باید در امثال علمالهدی یافت. وقتی یک «مجری» تلویزیون این حق را دارد که به کرور کرور ایرانی که سراپای این نظام فاسد را نمیخواهند، بگوید «جمع کنید از ایران بروید»؛ روشن است که حاکم خودمختار خراسان چه حیطهای برای خودش قائل است!
وی بهمثابه خلف راستین استاد جنایتکارش، یعنی خمینی ملعون، در۲۴دی۹۸یک حکم عمومی صادر کرد که جمیع مزدوران آتش به اختیار خامنهای را به جان جوانان و مردم ایران بیاندازد. جریان از این قرار بود که تصاویر جوانان آگاه ایرانی که فریب شعارهای پوچ و دروغین «استکبارستیزی» آخوندها را نخورده و از روی پرچم آمریکا راه نرفتند، در سراسر جهان بازتاب پیدا کرد. این موضوع به آخوند درندهخوی ولایی گران آمد و در سخناناش «همه»ی کسانی را که حاضر به عبور از روی پرچم آمریکا نشدند «ستون پنجم دشمن» خواند! امری که یادآور فتوای ضدبشری خمینی ملعون است که در فرمان بهقتلعام همهٔ زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نوشت «هر کس در هر مرحله» حاضر به تمکین نظام ولایت نیست و بر مواضع شرفش ایستاده، حکمش اعدام است. در ادامه هم برای محکمکاری اضافه کرد: «سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید.»!
اما واقعیت؛ این سخنان نه از روی قدرت، بلکه در منتهای ضعف و درماندگی بیان شده است. چنین ترهاتی در حضیض ذلت این نظام، که ریزشهای پیدرپی و توقفناپذیر از سراپای ساختار ولایی حکومت در جریان است، نشان دهندهٔ منتهای ناتوانی این جماعت دژخیم و ضدبشری است.
«سفیر باید تکهتکه شود»!
«شاهکار»های این آخوند جنایتپیشه بسا بیشتر از حوصلهٔ این مقال است. اما برای اینکه بدانیم با چه بربریتی روبهرو هستیم، خوب است به رویکرد «دیپلماتیک!» وی هم نگاهی بیاندازیم. رژیم برخلاف همهٔ عرفهای بینالمللی اقدام به دستگیری سفیر انگلستان کرد که از نزدیک شاهد اعتراضات و شعارهای ضدحکومتی دانشجویان بوده است. اقدام به دستگیری به خودی خود برخلاف عرف و قوانین بینالمللی است. اما کار به همینجا ختم نمیشود و علمالهدی باز ماهیت ضدبشری خودش را بارز میکند و میگوید: «سفیر انگلیس باید تکهتکه شود!» و ادامه میدهد که انگلستان باید سپاسگزار ولایتمداران آدمخوار هم باشد که نگذاشته است به دست مزدوران حاج قاسم بیفتد تا «تکه بزرگ او گوشش باشد»!
همنشینی ظریف و علمالهدی
وقتی میگوییم در این نظام «اصلاحطلب و اصولگرا» سر و ته یک کرباس پوسیده هستند، جای شک و شبهه ندارد. از لجنزار سبز که در سودای «دوران طلایی امام» هستند، تا همین علمالهدی و شیخ بنفش، در عملکرد ضدبشری بهمثابه کپی برابر اصل عمل میکنند. بیاد بیاوریم مصاحبهٔ خشمگینانهٔ جواد ظریف در ۳۱مرداد۹۸با رسانهها را که در برابر خروش اشرفنشانها در سوئد، صحبت از «زنده زنده خوردن» مجاهدین توسط مردم عراق میکرد. عراقیانی که این روزها نشان دادهاند که تنفر و دشمنیشان نسبت به خامنهای و اعوان و انصارش ته به کجاست.
نقطهٔ دقیق سوزش
واقعیت این است که بازی نخوردن و راه نرفتن مردم ایران از روی پرچم آمریکا، نه اولین بار است و نه اینقدر حساس که باعث انفجار و جیغ بنفش علمالهدی شده است. موضوع سوزش را باید در جای دیگری جستجو کرد. در شکست نظام ولایت در تلاش برای بازگرداندن آب رفته اعتماد مردم به جوی لجن گرفته ولایت.
آنها با گرداندن لاشه پاسدار سلیمانی در شهرهای ایران دنبال این بودند که نشان دهند نظام ولایت با اقبال عمومی روبهروست که با فاجعهٔ کرمان و کشته شدن نزدیک به ۷۸نفر از مردم بهدلیل هدایت مردم به کوچه باریک جهت برجسته کردن جمعیت پته دجالیتش را روی آب ریخت.
قدم بعد «انتقام سخت!» بود که با جنجال تمامعیار رسانهیی انجام شد. ادعای مسخرهٔ انهدام ۲۰هدف با ۱۵موشک حتی صدای آشخوران ولایی را هم در آورد. سپس پاسدار حاجیزاده اعلام کرد که اصلاً ۱۳موشک بوده و از همین تعداد موشک هم فقط ۶موشک به محوطهٔ پایگاه عین الاسد اصابت کرده که هیچ تلفاتی هم بر جای نگذاشت! و به بیان سخنگوی مجاهدین، کوه عاقبت سوسک زایید! اما از این سو، سپاه هراسان و جنایتکار خامنهای با شلیک ۲موشک پدافندی به هواپیمای مسافربری، ۱۷۶ انسان بیگناه را به کام مرگ فرستاد. اقدامی که رژیم تمام تلاشش را کرد تا از زیر بار آن شانه خالی کند، اما آنقدر سند و مدرک و فیلم و شاهد زنده بود که به ناگزیر زبان به اعتراف گشود.
در واکنشها و اعتراضات مردمی به این اقدام سپاه، اولین سوژه، عکسهای متعدد پاسدار قاسم سلیمانی بود که رژیم در و دیوارهای شهر را با آن پر کرده بود. بلافاصله فیلمهای شعار دادن مردم و دانشجویان شریف ایرانی علیه شخص خامنهای و سپاه در سراسر جهان بهسر تیتر اخبار تبدیل شد و هر چه که رژیم در این چند روزه رشته بود، پنبه شد! این همان نقطهٔ سوزش امثال علمالهدیست که اکنون هم سمبل قدرت سپاه جهل و جنایتشان را تکهتکه تحویل گرفتند و هم عکسهای وی توسط مردم ایران به همان سرنوشت دچار شده است.
ترکیدن حباب «۷میلیونی»
نعرههای دردآلود و جیغ بنفش علمالهدی و پاچهگیری جدید وی از مردم ایران و حکمهای جدیدی که میدهد، در واقع بهخاطر از کف دادن همهٔ آن چیزی بود که بهزعم خود طی لاشه گردانی سلیمانی و شلیک به پایگاهی آمریکایی به دست آورده بود.
رژیم با شارلاتانیسم و روشهای شناختهشده خودش، هر کسی را توانست با زور و تهدید و تطمیع و ناله و گلایه به مراسم جنازه گردانی سلیمانی کشید. سپس این حضور را ضریبهای نجومی زد و آنرا تاییدیهٔ مردمی نظام دانست. اما بادکنک غیرواقعی و حبابهای موقتی دجالیت و شارلاتانیزم و دجالیت و جمعیت سازی نظام با پاره کردن عکسهای قاسم سلیمانی توسط مردم و جوانان شورشی ایران، آنچنان از هم درید که صدای آن به گوش جهان رسید و آخوندها را رسواتر از پیش کرد. علمالهدی نیز ناخواسته همین را برجسته کرد که «از آن۷میلیون، دههزار نفر نبودند که جلوی این قضیه را بگیرند؟!»
به آخوند علمالهدی و همپالگیهایش باید گفت حتماً کسی و کسانی هستند که جلوی قضیه را بگیرند ولی آن قضیه نظام جهل و جنایت ولایت فقیه است که همان کسان که ملت ایرانند اراده کردهاند که بند از بند آن بگسلند.
این تازه از نتایج سحر است...