قاسم سلیمانی در آتش
پس از به هلاکت رسیدن پاسدار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی قدس سپاه پاسداران و کلان ضربهای که حاکمیت آخوندی در این رابطه دریافت کرد، سردمداران رژیم از یک طرف نسبت به آن آه و فغان سرداده، و در این رابطه نوحهسرایی کردند و از طرف دیگر وعده انتقام دادند.
سردمداران، رسانهها و مهرههای حکومتی از هر دو باند تلاش کردهاند از او چهره یک قهرمان ملی بسازند.!
البته او در خونریزی و سرکوب مردم ایران و منطقه و خسارتهای مصیبتباری که متوجه مردم ایران، لبنان، سوریه، عراق و یمن کرد، نامدارترین سرکرده سپاه پاسداران ضدخلقی است که از این بابت شایسته لقب قهرمانی خونریزی است.
در نقش او در سرکوب مردم ایران همین بس که در جریان سیل فروردینماه گذشته در هراس از خروش مردم منطقه خوزستان ولرستان، نیروهای مزدور حشدالشعبی به سرکردگی ابومهدی مهندس معدوم را به بهانه کمک به آسیب دیدگان سیل وارد این مناطق کرد.
این عمل ضدایرانی و ضدمردمی او آنچنان مورد نفرت مردم بود که نمایندگانی از مجلس ارتجاع هم از ترس خشم مردم، دعوت قاسم سلیمانی از ابومهدی مهندس و مزدوران حشدالشعبیاش را به باد انتقاد قرار گرفتند.
مورد دیگر شرکت دادن مزدوران برونمرزی نظام در سرکوب مردم است آنچنان که در جریان قیام سال ۸۸ گزارشات مردمی بسیاری از طرف هموطنان وجود داشت که عدهای از نفرات سرکوبکننده مردم، عربزبان بودند و فارسی نمیدانستند.
نقش او در سرکوب مردم سوریه، عراق، یمن و لبنان بهقول معروف اظهر من الشمس و نیاز به شرح و تفصیل بیشتر در این رابطه نیست.
بنابراین سوزوگداز سردمداران و مهرههای هر دو باند از بابت هلاکت چنین قهرمانی در جنایت و خونریزی بسیار قابل فهم و طبیعی است، زیرا از بابت معدوم شدن او حاکمیت ولایت فقیه و در راس آن علی خامنهای کلانضربهای استراتژیکی هم در داخل کشور و هم در عمق استراتژیک نوش جان کرد.
در باب اهیمت نقش او در پیشبرد امر سرکوب و جنگ، آخوند حسن روحانی در جریان دیدار با خانواده قاسم سلیمانی نقش او را چنین توصیف کرد: «جای خالی سردار سلیمانی بهراحتی پر نمیشود چرا که او نه تنها یک فرمانده جنگی و طراح عملیاتهای بزرگ بود بلکه یک سیاستمدار و استراتژیست بینظیر و با استعدادی بود».(سایت انتخاب ۱۴ دی ۹۸)
بسیار واضح است اوصافی که آخوند حسن روحانی برای این تروریست جنایتکار برشمرد، در چارچوب نقش او و نیروی تروریستی تحتامرش در زمینه سرکوب در داخل و صدور ارتجاع و تروریسم در خارج بهویژه در منطقه است.
بهخاطر چنین نقش جنایتکارانهای است که پس از هلاکت او مردم عراق و سوریه با برگزاری جشن و پایکوبی و پخش شیرینی خوشحالی خود را از هلاکت او ابراز داشتند، و مردم ایران هم اگرچه در فضای اختناق نتوانستند خوشحالی خود را علناً ابراز دارند، اما در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از این ضربه بزرگی که رژیم دریافت کرد با شور و نشاط استقبال کردند.
در مقابل این ضربه بزرگ سردمداران حاکمیت از جمله علی خامنهای به نیروهای روحیه باخته خود در داخل و خارج کشور وعده انتقام دادند.
خامنهای در پیامش نوشت: «انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثهٔ دیشب آلودند».
آخوند حسن روحانی در دیدار با خانواده قاسم سلیمانی گفت:« آمریکاییها نفهمیدند که چه خطای بزرگی را مرتکب شدند؛ آنها آثار این اقدام جنایتکارانه را نه فقط امروز بلکه در طول سالهای آینده هم خواهند دید».(سایت انتخاب ۱۴ دی ۹۸)
شواری امنیت ملی رژیم «انتقام سخت» مورد نظر خامنهای را موکول به «زمان و مکان مناسب» دانست.
وعده «انتقام سخت منتقمین» از جانب این نهاد پس از جلسهای با حضور خامنهای به «امت حزبالله»!داده شد.
اما این وعدهها نیز باعث بحران درونی در نظام شد و پاسدار حسین شریعتمداری در کیهان آنرا به چالش کشید و در این رابطه نوشت: «در بیانیه شورای عالی امنیت ملی نیز عبارت «این جنایتکاران با انتقام سخت منتقمین خون سردار سلیمانی در زمان و مکان مناسب روبهرو خواهند شد»! میتوانست نباشد چرا که جمله «زمان و مکان مناسب» در عرف دیپلماتیک رنگ و بوی قاطعیت ندارد!».
حسین شریعتمداری در ادامه اقدامات دولت روحانی در مورد مرگ سلیمانی را هم به باد حمله گرفت: «سخنگوی وزارتخارجه از دوبار احضار سفیر سوئیس خبر میدهد که بار دوم برای پاسخ به پیام آمریکا بوده است! این رفت و آمدها و پیام دادن و پیام گرفتنها نگرانکننده است و میتواند ترفند آمریکا برای به سردی کشاندن ماجرا و رهایی از انتقام سخت باشد!».(کیهان ۱۴ دی ۹۸)
در این میان آنچه که واقعیت دارد، دود و دم و هیاهو در زمینه گرفتن انتقام قتل سلیمانی نیست، بلکه واقعیت بحرانی است که دامنگیر حاکمیت شده است.
چنانچه از یک طرف سردمداران آن وعده انتقام و البته انتقامی بدون زمانبندی مشخص میدهند، از طرف دیگر رسانهها و مهرههای باند روحانی ضمن بکار بردن عناوین پوشالی برای قاسم سلیمانی، نتوانستهاند هراسشان را نسبت به عواقب بعدی هلاکت او ابراز نکنند.
روزنامه ستاره صبح یکی از روزنامههای باند روحانی نگران عواقب مصیبتبار رویارویی با آمریکا است و در مطلبی با عنوان «رویارویی ایران و آمریکا به کجا میانجامد؟ هشدار داده است که عکسالعمل به هلاکت قاسم سلیمانی «باید در قالب فرمول هزینه – فایده و با مدنظر قرار دادن جلب منفعت و دفع ضرر برای مردم ایران صورت گیرد». این روزنامه در ادامه با افسوس از برباد رفتن میز مذاکره رژیم یاد کرده و نوشته است: «تجزیه و تحلیل رفتار و حرکات کاخ سفید، وزارت خزانهداری، پنتاگون، کنگره و... نشاندهنده این واقعیت است که این کشور از فاز مذاکره، گفتگو، بده بستان با ایران عبور کرده و به فاز برخورد با جمهوری اسلامی ایران ورود پیدا کرده است، استراتژی که میتواند خطرناک و زمینهساز جنگ شود».(ستاره صبح ۱۴ دی ۹۸)
روزنامه جهان صنعت در مطلبی با عنوان «کشیدن ماشه جنگ در خاورمیانه»، بر افروخته شدن آتش جنگ و سرانجام به هلاکت رسیدن پاسدار سلیمانی را به گردن باند خامنهای انداخت: «برخی در نگرشهای تقلیلگرایانه سیاست و آرزومندانه در ارزیابیهای خود بر این باور بودند که ترامپ هیچگاه این فعل را انجام نخواهد داد و تنها یک بلوف است... بنابراین با توجه به آنچه در سفارت بغداد رخ داد و خاطره تسخیر سفارت آمریکا در ایران پس از انقلاب اسلامی را زنده کرد، ترامپ بهسرعت عکسالعمل نشان داد... آنچه ترامپ انجام داده، به هر تقدیر نمایانگر آغاز یک فصل جدید و بسیار خطرناک در خاورمیانه است که قابل پیشبینی هم بود. میتوان گفت آنچه هماکنون انجام شده کشیدن ماشه جنگ در خاورمیانه است که میتواند زمینههای متفاوت و پیامدهای مختلفی برای همگان دربر داشته باشد».(جهان صنعت ۱۴ دی ۹۸)
واضح است که پیآمد مورد نظر نویسندگان مقالات این ۲رسانه باند خامنهای بدشگونی است وگرنه دلیلی برای ابراز نگرانی قبل از «کشیده شدن ماشه» وجود ندارد.
اما آنچه که برای حکومت آخوندی بسیار خطرناکتر از هر موضوع دیگری است، دشمنی مردم ایران با آن و خطر قیام و شورشی است که از طریق مردم خصوصاً جوانان شورشی و کانونهای شورشی با حمایت مقاومت ایران در کمین نظام است.