سخن روز
خامنهای در سخنرانی اخیرش از دولت روحانی حمایت کرد و کسانی را که حرف از تغییر دولت میزنند، مورد توبیخ و شماتت قرار داد. شاید در نگاه اولیه این حمایت اینگونه القا کند که حاکمیت آخوندی موفق به هم آوردن شقه و شکاف در رأس خود و یا لااقل کاستن از آن شده است. نگاهی عمیقتر اما آشکار میکند که با اوجگیری قیامها اکنون اختلاف در رأس رهبری نظام آخوندها بر سر نحوه برخود با بحرانهای گوناگون گریبانگیر رژیم با وضوح بیشتری خود را نشان میدهد.
اختلاف در رأس نظام بر سر نحوه مقابله با بحرانها
روز ۲۴مرداد روحانی طی سخنانی در جلسه هیأت دولت حرفهایی کاملاً خلاف حرفهای خامنهای در روز ۲۲مرداد زد که بیش از گذشته گسستگی در رأس حاکمیت آخوندی را برملا میکند.
اختلاف بر سر مذاکره با آمریکا:
خامنهای تأکید کرده بود که «مذاکره نخواهیم کرد». اما روحانی در جلسه هیأت دولت با اشاره به اینکه هماکنون در حال مذاکره با تمام دنیا هستیم؛ از آمریکا گله کرد چرا پل مذاکره را خراب کردی و گفت: «آمریکا خودش یک کاری کرده که شرایط مذاکره را از بین برده والا بود. ما که داشتیم مذاکره میکردیم با آمریکا. خودش برداشته تخریب کرده پل را... اگر راست میگویی بیا پل را دومرتبه درست کن».
آنچه که شکاف در رأس حاکمیت در مورد مذاکره با آمریکا را برجستهتر نمایان میکند این است که خامنهای در سخنرانیش اصل مذاکره با آمریکا را رد نکرد بلکه تأکید کرد که اکنون و در حال حاضر بهدلیل ضعف رژیم زمان مناسبی برای مذاکره با آمریکا نیست. ولی روحانی درست در نقطه مقابل خامنهای تأکید میکند که اگر آمریکا راه مذاکره را باز کند («پل را درست کند») باید مذاکره کرد. مرور سخنان خامنهای در این زمینه موضوع را روشنتر میکند. خامنهای گفت: «ما باید وقتی مذاکره کنیم، وقتی وارد این بازی خطرناک بشویم که فشار او، نتواند در ما تأثیر بگذارد... آنوقتی که جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فرهنگی، به آن اقتداری که ما در نظر گرفتهایم برسد، آنجا برود مذاکره کند؛ حرفی نیست. امروز چنین چیزی وجود ندارد؛ ما اگر چنانچه برویم مذاکره کنیم، قطعاً این مذاکره به ضرر ما تمام خواهد شد».
یعنی خامنهای خیلی صریح اعتراف کرد مخالفتش با مذاکره بهخاطر ضعف و تزلزل شدید رژیم است و نه یک مخالفت دائمی و مثلاً اصولی!
روحانی درست در مقابل میگوید آمریکا خودش مذاکره را قطع کرده و پل را خراب کرده و حرفش به آمریکا این است که دومرتبه پل را درست کن! اهلا و سهلاً!
یک جمله هم روحانی آخر سر به این شکل گفت: «اساس کار ما بر مذاکره است».
یک جمله قابلتوجه دیگرش این بود که گفت: «ما با همه دنیا در حال تعامل هستیم در حال مذاکره هستیم».
این درست است که در یک موضوع خطی و استراتژیک و مربوط به سیاست خارجی، اختیار دست خامنهای است و روحانی نمیتواند ساز دیگری بزند کما اینکه روحانی بارها در مورد مذاکرات برجام گفته که ما هر کاری کردیم زیر نظر خامنهای بوده است. خود خامنهای هم در این سخنرانی اخیرش برای اولین بار گفت که من اجازه مذاکره دادم و اشتباه کردم. با این وجود این چیزی از عمق شکاف در رأس نظام آخوندی بر سر یکی از مهمترین بحرانهای گریبانگیر رژیم یعنی مذاکره با آمریکا کم نمیکند.
اختلاف بر سر نمایش مبارزه با فساد:
خامنهای از بگیر و ببند نسبت به مفسدین اقتصادی حرف زد و در جواب نامه رئیس قوه قضاییه هم چراغ سبز اقدامات فراقانونی داد. اما روحانی میگوید مشکل اقتصادی با بگیر و ببند حل نمیشود. بلکه این کارها موجب نگرانی سرمایهگذارها و کسبه میشود در حالی که باید نگرانی آنها را برطرف بکنیم.
روحانی خودش سالها در رأس امور امنیتی و سرکوب بوده و بعد از ولیفقیه، بهتر از هر کس دیگر میداند که کار این رژیم حتی یک روز بدون بگیر و ببند و سرکوب پیش نمیرود. چنین فردی وقتی که ۲روز بعد از سخنرانی خامنهای به صحنه میآید و برخلاف ماهیت امنیتی خود از در مخالفتخوانی با نمایش ولیفقیه در مورد فساد وارد میشود تنها و تنها نشانه شکاف عمیق در رأس حاکمیتی است که هر جناح آن مجموعهیی از منافع دستجات و باندهای دزد و غارتگر را نمایندگی میکند.
ریشه اختلاف مواضع این دو چیست؟
در مورد اینکه بنبستی نیست و وضعیت نگرانکننده نیست و اصلاً اوضاع خیلی هم خوب است خامنهای و روحانی با هم اشتراک نظر دارند؛ اما در همین رابطه میبینید که سایر سردمداران و مهرههای رژیم و حتی کسی مثل جنتی که تا بهحال هیچ شکاف و زاویهیی بین او و خامنهای دیده نشده بود، حرف دیگری میزند و میگوید وضعیت نگرانکننده است!
یا علمالهدی در همین نمایش جمعه اخیر خطاب به دولت میگفت چرا کاری نمیکنید؟ میخواهید باز مردم به خیابانها بریزند؟
همین طور اعضای مجلس که هرگاه سخنرانی میکنند، از خطری که در کمین نظام است، حرف میزنند.
علت عمق اختلاف
در توضیح بیشتر این تشتت و به هم ریختگی باید گفت:
بعد از قیام دیماه و بهخصوص بعد از استمرار آن در سراسر کشور و بعد از قیام مردادماه که خامنهای هم بعد از هفتهها سکوت ناچار شد به آن اشاره کند، همه فعل و انفعالهای سیاسی و اجتماعی و مناسبات درونی رژیم را بایستی زیر چتر قیام و وحشتی که این قیام به سراپای رژیم مستولی کرده، دید و قرائت کرد. چه وقتی که جناحهای رقیب به یکدیگر حمله میکنند و چه هنگامی که سعی میکنند فتیله تضادها را پایین بکشند و مثل همین سخنرانی اخیر خامنهای از یکدیگر حمایت و تعریف و تمجید کنند.
به قول خودشان زنگهای براندازی به صدا درآمده و باز هم بهقول خودشان مجاهدین حوادث را در خیابانها رقم میزنند و بهقول خودشان در تهران هزاران نفر دارند و در هر شهر افراد از جان گذشتهیی دارند و بهقول خودشان فضای مجازی را تحت کنترل خودشان دارند و از قبل هم که در خارج از کشور هم سیاست خارجی رژیم را قفل کردهاند و باز بهقول خودشان سیاست آمریکا را هم گویا مجاهدین تعیین میکنند.
به این نمونهها که سایتهای حکومتی در روز ۲۴مرداد بهنقل از پاسدار علی زارعی نوشتهاند، نگاه کنید:
«در فضای مجازی سازمان مجاهدین خلق حاکمیت دارد. برای کسانی که با شگردهای این سازمان آشنا باشند این سخن به هیچ عنوان گزافه نیست بلکه عین واقعیت میباشد».
در یک مطلب که در رسانههای رژیم در تاریخ ۱۷مرداد درج شده، تحت عنوان «روند تکاملی اغتشاشات» از موج سواری تا موج سازی از مطالبات مردمی» آمده است: «سازمان مجاهدین این بار حاضر بهیراقتر از همیشه، در آشوبهای خیابانی ورود کرده است که نشان دهند متولی این آشوبها و عامل تحریک مردم آنها هستند».
روشن است که ترس و وحشت از مجاهدین و از مقاومت ایران چگونه بر سر رژیم سایه انداخته و باز بهقول خودشان آنها را قفل و فلج کرده است. در همین شرایط تحریمها و فشارهای خارجی هم به این هراس از فضای انفجاری جامعه اضافه میشود.
این در حالی است که هنوز تحریمها شروع نشده یا تازه شروع شده، اقتصاد سراپا فاسد این رژیم دارد از هم میپاشد!
بر مبنای همین «داده»ها میتوان نتیجه گرفت که این فشار همزمان از درون و از بیرون رژیم، طبیعی است که رژیم را در هم بپیچد و آنها را دچار تشتت و سردرگمی کند.
تشتت و شکافی که روزبهروز هم بیشتر و عمیقتر میشود و راه سرنگونی را هموار میسازد.
خامنهای در سخنرانی اخیرش از دولت روحانی حمایت کرد و کسانی را که حرف از تغییر دولت میزنند، مورد توبیخ و شماتت قرار داد. شاید در نگاه اولیه این حمایت اینگونه القا کند که حاکمیت آخوندی موفق به هم آوردن شقه و شکاف در رأس خود و یا لااقل کاستن از آن شده است. نگاهی عمیقتر اما آشکار میکند که با اوجگیری قیامها اکنون اختلاف در رأس رهبری نظام آخوندها بر سر نحوه برخود با بحرانهای گوناگون گریبانگیر رژیم با وضوح بیشتری خود را نشان میدهد.
اختلاف در رأس نظام بر سر نحوه مقابله با بحرانها
روز ۲۴مرداد روحانی طی سخنانی در جلسه هیأت دولت حرفهایی کاملاً خلاف حرفهای خامنهای در روز ۲۲مرداد زد که بیش از گذشته گسستگی در رأس حاکمیت آخوندی را برملا میکند.
اختلاف بر سر مذاکره با آمریکا:
خامنهای تأکید کرده بود که «مذاکره نخواهیم کرد». اما روحانی در جلسه هیأت دولت با اشاره به اینکه هماکنون در حال مذاکره با تمام دنیا هستیم؛ از آمریکا گله کرد چرا پل مذاکره را خراب کردی و گفت: «آمریکا خودش یک کاری کرده که شرایط مذاکره را از بین برده والا بود. ما که داشتیم مذاکره میکردیم با آمریکا. خودش برداشته تخریب کرده پل را... اگر راست میگویی بیا پل را دومرتبه درست کن».
آنچه که شکاف در رأس حاکمیت در مورد مذاکره با آمریکا را برجستهتر نمایان میکند این است که خامنهای در سخنرانیش اصل مذاکره با آمریکا را رد نکرد بلکه تأکید کرد که اکنون و در حال حاضر بهدلیل ضعف رژیم زمان مناسبی برای مذاکره با آمریکا نیست. ولی روحانی درست در نقطه مقابل خامنهای تأکید میکند که اگر آمریکا راه مذاکره را باز کند («پل را درست کند») باید مذاکره کرد. مرور سخنان خامنهای در این زمینه موضوع را روشنتر میکند. خامنهای گفت: «ما باید وقتی مذاکره کنیم، وقتی وارد این بازی خطرناک بشویم که فشار او، نتواند در ما تأثیر بگذارد... آنوقتی که جمهوری اسلامی از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فرهنگی، به آن اقتداری که ما در نظر گرفتهایم برسد، آنجا برود مذاکره کند؛ حرفی نیست. امروز چنین چیزی وجود ندارد؛ ما اگر چنانچه برویم مذاکره کنیم، قطعاً این مذاکره به ضرر ما تمام خواهد شد».
یعنی خامنهای خیلی صریح اعتراف کرد مخالفتش با مذاکره بهخاطر ضعف و تزلزل شدید رژیم است و نه یک مخالفت دائمی و مثلاً اصولی!
روحانی درست در مقابل میگوید آمریکا خودش مذاکره را قطع کرده و پل را خراب کرده و حرفش به آمریکا این است که دومرتبه پل را درست کن! اهلا و سهلاً!
یک جمله هم روحانی آخر سر به این شکل گفت: «اساس کار ما بر مذاکره است».
یک جمله قابلتوجه دیگرش این بود که گفت: «ما با همه دنیا در حال تعامل هستیم در حال مذاکره هستیم».
این درست است که در یک موضوع خطی و استراتژیک و مربوط به سیاست خارجی، اختیار دست خامنهای است و روحانی نمیتواند ساز دیگری بزند کما اینکه روحانی بارها در مورد مذاکرات برجام گفته که ما هر کاری کردیم زیر نظر خامنهای بوده است. خود خامنهای هم در این سخنرانی اخیرش برای اولین بار گفت که من اجازه مذاکره دادم و اشتباه کردم. با این وجود این چیزی از عمق شکاف در رأس نظام آخوندی بر سر یکی از مهمترین بحرانهای گریبانگیر رژیم یعنی مذاکره با آمریکا کم نمیکند.
اختلاف بر سر نمایش مبارزه با فساد:
خامنهای از بگیر و ببند نسبت به مفسدین اقتصادی حرف زد و در جواب نامه رئیس قوه قضاییه هم چراغ سبز اقدامات فراقانونی داد. اما روحانی میگوید مشکل اقتصادی با بگیر و ببند حل نمیشود. بلکه این کارها موجب نگرانی سرمایهگذارها و کسبه میشود در حالی که باید نگرانی آنها را برطرف بکنیم.
روحانی خودش سالها در رأس امور امنیتی و سرکوب بوده و بعد از ولیفقیه، بهتر از هر کس دیگر میداند که کار این رژیم حتی یک روز بدون بگیر و ببند و سرکوب پیش نمیرود. چنین فردی وقتی که ۲روز بعد از سخنرانی خامنهای به صحنه میآید و برخلاف ماهیت امنیتی خود از در مخالفتخوانی با نمایش ولیفقیه در مورد فساد وارد میشود تنها و تنها نشانه شکاف عمیق در رأس حاکمیتی است که هر جناح آن مجموعهیی از منافع دستجات و باندهای دزد و غارتگر را نمایندگی میکند.
ریشه اختلاف مواضع این دو چیست؟
در مورد اینکه بنبستی نیست و وضعیت نگرانکننده نیست و اصلاً اوضاع خیلی هم خوب است خامنهای و روحانی با هم اشتراک نظر دارند؛ اما در همین رابطه میبینید که سایر سردمداران و مهرههای رژیم و حتی کسی مثل جنتی که تا بهحال هیچ شکاف و زاویهیی بین او و خامنهای دیده نشده بود، حرف دیگری میزند و میگوید وضعیت نگرانکننده است!
یا علمالهدی در همین نمایش جمعه اخیر خطاب به دولت میگفت چرا کاری نمیکنید؟ میخواهید باز مردم به خیابانها بریزند؟
همین طور اعضای مجلس که هرگاه سخنرانی میکنند، از خطری که در کمین نظام است، حرف میزنند.
علت عمق اختلاف
در توضیح بیشتر این تشتت و به هم ریختگی باید گفت:
بعد از قیام دیماه و بهخصوص بعد از استمرار آن در سراسر کشور و بعد از قیام مردادماه که خامنهای هم بعد از هفتهها سکوت ناچار شد به آن اشاره کند، همه فعل و انفعالهای سیاسی و اجتماعی و مناسبات درونی رژیم را بایستی زیر چتر قیام و وحشتی که این قیام به سراپای رژیم مستولی کرده، دید و قرائت کرد. چه وقتی که جناحهای رقیب به یکدیگر حمله میکنند و چه هنگامی که سعی میکنند فتیله تضادها را پایین بکشند و مثل همین سخنرانی اخیر خامنهای از یکدیگر حمایت و تعریف و تمجید کنند.
به قول خودشان زنگهای براندازی به صدا درآمده و باز هم بهقول خودشان مجاهدین حوادث را در خیابانها رقم میزنند و بهقول خودشان در تهران هزاران نفر دارند و در هر شهر افراد از جان گذشتهیی دارند و بهقول خودشان فضای مجازی را تحت کنترل خودشان دارند و از قبل هم که در خارج از کشور هم سیاست خارجی رژیم را قفل کردهاند و باز بهقول خودشان سیاست آمریکا را هم گویا مجاهدین تعیین میکنند.
به این نمونهها که سایتهای حکومتی در روز ۲۴مرداد بهنقل از پاسدار علی زارعی نوشتهاند، نگاه کنید:
«در فضای مجازی سازمان مجاهدین خلق حاکمیت دارد. برای کسانی که با شگردهای این سازمان آشنا باشند این سخن به هیچ عنوان گزافه نیست بلکه عین واقعیت میباشد».
در یک مطلب که در رسانههای رژیم در تاریخ ۱۷مرداد درج شده، تحت عنوان «روند تکاملی اغتشاشات» از موج سواری تا موج سازی از مطالبات مردمی» آمده است: «سازمان مجاهدین این بار حاضر بهیراقتر از همیشه، در آشوبهای خیابانی ورود کرده است که نشان دهند متولی این آشوبها و عامل تحریک مردم آنها هستند».
روشن است که ترس و وحشت از مجاهدین و از مقاومت ایران چگونه بر سر رژیم سایه انداخته و باز بهقول خودشان آنها را قفل و فلج کرده است. در همین شرایط تحریمها و فشارهای خارجی هم به این هراس از فضای انفجاری جامعه اضافه میشود.
این در حالی است که هنوز تحریمها شروع نشده یا تازه شروع شده، اقتصاد سراپا فاسد این رژیم دارد از هم میپاشد!
بر مبنای همین «داده»ها میتوان نتیجه گرفت که این فشار همزمان از درون و از بیرون رژیم، طبیعی است که رژیم را در هم بپیچد و آنها را دچار تشتت و سردرگمی کند.
تشتت و شکافی که روزبهروز هم بیشتر و عمیقتر میشود و راه سرنگونی را هموار میسازد.