۱۳۹۵ آبان ۲۰, پنجشنبه

هادی محسنی:‌ دیوار سکوت، سقوط دیوار


شامگاه نهم نوامبر 1989 برابر با 18 آبان 1378 دیوار برلین سقوط کرد و بعبارتی فروریخت. سالها هموطنان دو طرف دیوار برای رسیدن بهمدگر خون دادند و جان. اما این خونها و جانها و پرداخت بهای سنگین به نسبت آن دوران منجر به تظاهرات در دو طرف دیوار و نهایتا سقوط دیواری شد که نماد استبداد و ستون جنگ سردی بود که مماشاتگران دوران هم ازجمله بانیان آن بودند.دیوار سکوت مماشاتگران را مردم بجان آمده شکستند و سقوط دیوار برلین را بر آنان تحمیل کردند.


سال 1961 وقتی سنگ بنای دیوار برلین گذاشته می شد شاید کمتر به روز سقوط همان دیوار فکر می شد. دیوار سکوت در آن دوره قطورتر از خود دیوار بود که سازشکاران داخلی و بین المللی آخر سر نتوانستند ماله های سیمان کشی و چسبهای ناچسب را برای همیشه در دستان خود نگه دارند.
مشاور ارشد دادستان کل رژیم،آخوندی بنام " نکو نام" برخلاف معنای اسم فامیلش به زشتی تمام گفت: " کسانی در سالهای 61، 62 و 67 اعدام شدند که حاضر به توبه نشدند. او در ادامه این زشتگویی خمینی گونه اش گفت: " آنها که اعدام شدند در فازهای برگشت از توبه نبودند".( رسانه های حکومتی ایران 6 شهریور 95)
و وقتی ملای ولایتمدار " نکو نام" گفت: اعدام شدگان سالهای 61, 62 و 67 " حاضر به توبه" نشدند و اعدام شدند کسی فکر نمی کرد دادخواهی آزادیخواهان اعدام شده روزی طوفنده تر از سایر خواسته های مبارزاتی شروع خواهد شد. این هم آغاز پایان تصور آنانی خواهد شد که در قبال هزاران هزار اعدامی دیوار سکوت را ساختند و همیشه خواستند بر قطر این دیوار خیانت بیفزایند.شاید هرگز نخواهند فهمید و فکر نمیکنند این, شروعی برای سقوط دیوار استبداد حکومت ولایی ملایان خواهد بود.
اما سقوط دیوار استبداد ولایت فقیه مورد دلخواه مماشاتگران داخلی و خارجی و کلیت رژیم ایران نیست. دلیل اصلی اش هم,مبارزه در راستای آرمان آزادی است که از بیش از صد سال پیش, بویژه از سال 60 تا کنون برای تحقق این آرمان همچنان از پیکر مقاومت ایران زمین, خون جاری و سار ی است. خمینی بنزین تنور اعدام را مدام زیاد می کرد و در عوض فرزندان آزادیخواه و مجاهد ایران زمین فریاد آزادی سر می داد. هر دو طرف بر خواسته خود اصرار داشت. یکطرف بکمک سازندگان دیوار سکوت همچنان می کشت و طرف دیگر بکمک اراده و ایمان بر آرمان آزادی اصرار و پایداری می کرد. طرف رژیم جمهوری اسلامی و لابیهای خائنش فکر می کردند که ادامه کشتار, پایان آرمان آزادیخواهی و استحکام دیوار اختناق است اما پایداری شگفت انگیز طرف مقابل تابلوی دیگری خلق کرد که اکنون شعله های آتش آزادی در درون حمهوری ولایی ایران ساختمان جنایتشان را از یکپارچگی به چندپارگی تبدیل کرده است بطوریکه هر یک از مقامات و مسئولان جنایت و خیانت رژیم تمامی کارکردهای خودشان را زیر سئوال می برند.
فرمانده سابق سپاه جهل و جنایت, یکی از خونبارترین جعبه های سیاه حکومتشان را ولو اندک باز کرده و می گوید که می خواهد درباره " جعبه سیاه" جنگ عراق و ایران سخن بگوید و ادامه می دهد:" بعد از خرمشهرباید وارد خاک عراق نمی شدیم...".
باز گشایی اندک این " جعبه سیاه", اعتراف بر خیانت پیشگی خمینی خون آشام و تمامی اذناب داخلی و بین المللیش است. دهها هزار کسانی که توبه نکردند و حتی حاضر نشدند کلمه " منافق" را بجای مجاهد خلق بر زبان آورند, اینان را وادار کردند که یکی از جعبه های سیاه حکومت ننگین شان را باز نمایند. و لازم به یاداوری است که به اعتراف سران سپاه جهل و جنایت ولایت فقیه از جمله پاسدار شمعخانی, اولین بار این مجاهدین بودند که گفتند بعد از خرمشهر جنگ نباید ادامه می یافت.
نوار صوتی آقای منتظری و آغاز بازگشایی جعبه سیاه خیانت و جنایت, بزرگترین علامت پیروزی نسلی هست که همچنان بر آرمان آزادی اصرار می ورزند.
حماسه پایداری مقاومت سراسری و زندانیان از سال 60 تا سال 67 و از همان سال تا حالا که ملای بدکردار " نکو نام " آنان را کسانی معرفی می کند که توبه نکردند و بر چوبه های دار , برای تحقق آرمان آزادی بوسه زدند , بواقع دیوار سکوت را آتش زدند و از خاکستر خونین این دیوار, بحرانهای علاج ناپذیر اجنماعی , اقتصادی, فرهنگی و سیاسی وارد سختمان سست پایه ولایت فقیه گردید. بهمین دلیل رژیم, غرق در بحران سراسری است و اکنون جنبش داد خواهی شعله های این بحرانها را بیشتر و بیشتر ساخته و تمامیت حکومت ولایت فقیه را در بن بست سراسری قرار داده است.
رئیس سازمان مدیریت بحران کشور گفت: باور به بحران بسیار کم و دور از ذهن است و فکر می‌کنیم هیچگاه به سراغ ما نمی‌آید در حالی که هر لحظه به آن نزدیکتر می شویم و غافل از اینکه به فکر چاره‌ای باشیم. ( خبرگزاری حکومتی ایلنا 5 مهر 95)
بدین ترتیب جنبش دادخواهی مقاومت ایران روند یک انقلاب مردمی را طی می کند. جنبشی که از یک طرف بر احقاق حقوق اولیه مردم ایران اصرار می ورزد. از طرف دیگر این دادخواهی بر شعار محوری سازمان ملل و تمامی کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر متکی است.
 در شکسته شدن دیوار برلین تمامی مماشاتگران و سازندگان آن دیوار ابراز رضایت کردند. دلیل مهم این " رضایت" وارد بحران کردن بیشتر قطب رقیب بود اما حالا برای شکسته شدن دیوار و سرنوشت سکوتشان در برابر ایلغار خمینی و وارثانش دو انتخاب پیش رو دارند:

الف- فاصله خودشان را از بنیادگرایی وحشی حکومت ایران نشان دهند.
ب- یا با بنیادگرایی و کشتار داعشی ولایت فقیه ایران همسو شوند که با دیوار افکار عمومی مردم خودشان و آزادیخواهان جهان مواجه خواهند شد.
در نگاه به کلیه اخبار و رخدادها و بقول معروف هزینه, فایده این انتخاب به نظر نمی آید که همسویی با بنیادگرایی رژیم ایران را در این شرایط , براحتی دوران قبل انتخاب نمایند. چون دوران عوض شده و معادلات داخل رژیم , منطقه و از همه مهمتر مقاومت سازمانیافته ایران وارد ریل جدیدی شده است که تماما به ضرر رژیم پیش می رود. از علائم اشکار این ضرر رژیم هم کافیست به بن بست رژیم ایران در مسئله برجام اتمی, بحران برجامهای دیگر مثل منطقه ای و ... اشاره نمائیم. از همه اینها مهمتر شکست رژیم در پروژه نابودی تشکیلات ارتش آزادیبخش ملی ایران و هجرت کبیر تمامی رزمندگان از عراق به مکانهای امن دیگر است.
در این مسیر نقش تاریخی مقاومت ایران شفافتر میشود که بدون اغراق 2 رسالت بزرگ در تاریخ مبارزاتی ایران را به سرانجام برساند:
یک- دیوار سکوت در به انحراف کشاندن جنبش ایران را برای همیشه سوراخ سوراخ نماید . تا همدستی مماشاتگران با استبداد حاکم به حداقل ممکن برسد.
دو- دیوار استبداد ولایت فقیه را برای همیشه به سقوط بکشاند.
بنابراین شکسته شدن دیوار سکوت در قبال اعدامها و نقض فاحش حقوق بشر از طرف تمامیت رژیم ایران, سقوط دیوار استبداد حکومت ولایی ایران را در چشم انداز جدی قرار می دهد.