نه به زندان نه به اعدام 25/8/95 : « زنداني سياسي علي معزي از بند ۴ سالن ۱۲ زندان رجايي شهر در نامه اي مي نويسد: يا مرگ يا رهايي
بسم الله الرحمن الرحيم. اخيراً در سردشت دوازده نفر به حبس و جريمه محکوم شدند، به جرم اينکه غيرت به خرج داده بودند و سال گذشته در حمايت از مقتولِ مظلوم خانم فريناز خسرواني که براي رهايي از تعرض يک مأمور اطلاعاتي خود را از پنجره به پايين پرتاب کرده بود اعتراض کرده بودند.
در اين سرزمين ستم ديدگان مجرمند، دادخواهي جرم است. دادخواهي مادر ريحانه جباري و پدرِ سعيد زينالي جرم است، دادخواهي خانواده بهکيش، خانواده ستار بهشتي و جعفر کاظمي جرم است، زنداني سياسي مريم اکبري منفرد مجرم است، جرمش اين است که سه برادر و يک خواهرش اعدام شدهاند. جرم بعدياش اين است که چرا دادخواهي ميکند کساني هم که از او حمايت کنند مجرم اند. دادخواهي قربانيان معصومِ سعيد طوسي جرم است و بايد تهديد شوند. فرزند آيتالله منتظري بهخاطر ارائه فايل صوتي پدرش مجرم است و بايد دادگاهي شود. کمک کردن به خانوادههاي زندانيان سياسي که نان آورشان در زندان است جرم است و حبس دارد. از اهل تسنن و اقليتهاي مذهبي و عقيدتي گرفته تا معلمان و کارگراني که جرمشان گرسنگي است، همه مجرمند. بايد شلاق بخورند و زندان بروند.
اما رژيم و وابستگانش مصونيت دارند تا هر بلايي خواستند سر مردم بياورند. از 67 و خاوران و پورمحمدي گرفته تا قتله کشتارهاي زنجيرهيي و زهرا کاظمي و کهريزک و تا امثال طوسي و مرتضوي و قاتلان ستار هم در امن و امانند. ظلمه و قتله مصونيت دارند، اما مظلومين و مقتولين مجرمند. يعني صد رحمت به کاپيتولاسيون قديم. اساساً هر گونه بلند کردن صدا عليه دزدي و فساد و جناياتي که حتي عمله حکومتي خودشان هم به آن اعتراف داشته باشند جرم است. شما بايد همه انواع دزدي و فساد و جنايت را طبيعي و عادي قلمداد کنيد وگرنه مجرميد. حتي هر نوع NGO يا انجمن خيريه مستقل هم جرم است و بايد زير سلطه دزدان حکومتي باشند. هر گونه خرج دادن غيرت و شرف و انسانيت و احساس وظيفه جرم است. در سيستمي قرار گرفتهايم که جاي منکر و معروف عوض شده و ارزشها را وارونه کرده است. تا آدمها را عوض کند. اين سيستم آدم سالم را ميبلعد و فاسد تحويل ميدهد. در اين نظام هر نوع پاسخ به نداي وجداني و فطرت انساني جرم است. تن ندادن به ذلت جرم است. در جامعهاي که نگذارند انسان ويژگيهاي انساني خود را بارز کند و عملي سازد چه اصلي جز افسردگي و سرخوردگي و اعتياد و... بهدست ميآيد؟ در حاکميت چنين سيستمي بايد با تمامي انرژي و ايمان خود مقاومت کني تا ته مانده انسانيت خود را حفظ کني و مسخ نشوي. در چنين شرايط خفهکنندهاي حق دارد آن زنداني سياسي که تا سرحد مرگ اعتصابغذا کند. حق دارد آن زنداني سياسي که حتي در معرض نابينا شدن و يا سکته قلبي قرار دارد تن به لباس تحقير و دست بند و پا بند ندهد اگر چه از معالجه محروم بماند. براي شخص خودش نيست ميخواهد شعله رهايي را روشن نگه دارد. وقتي شرف و غيرت و انسانيت تا حد خفگي در تنگنا و تهديد قرار ميگيرد بايد جوشيد و خروشيد که ”يا مرگ يا رهايي ”فقال لهم الله موتوا ثم احياهم... (بقره 343): پس خداوند به آن مردمي که ميترسيدند گفت تن به مرگ دهيد سپس زندهشان کرد از جانفشاني در راه آزاي است که حيات واقعي سر ميزند. اي جهانيان بشنويد ما را و در يابيد ما را که در اين ستم سرا که ايرانش نامند مشتي حرام لقمه ي حرام خواره ي حرام باره حرام کار بر سر کارند که همه چيز مردم را به گروگان گرفتهاند و اين طايفه از کشته ستانند غرامت. وقتي داعش سر ميبرد و ميسوزاند و منفجر ميکند همه ميفهمند که چه اتفاقي افتاده اما در اينجا ما با نوع پيشرفتهاي از شکنجه رواني نامريي روبهرو هستيم که در ابعاد يک ملت انسانيت انسانها را نشانه رفته تا به قرباني و مظلوم بقبولانند که مجرم است. زنداني سياسي علي معزي. زندان گوهردشت آبان 95 ».