فيس بوك شعله پاكروان ۱۵/۸/۹۵ : « امروز ريحان 29ساله شد.. تولدت مبارك
آن كه كشتستم پي مادون من مي نداند كي نخسبد خون من
سالگرد پروانگي ريحان را ناتمام گذاشتند. مأموران حاضر در بهشت زهرا درحالي كه هيچ ”معذور ”هم نبودند، هجوم آوردند و مراسم را به هم زدند و گرفتند و بردند و.. عزيزاني كه يك سينه سخن داشتند و چه حرفهايي كه بايد گفته مي شد ونشد. راستي چرا؟
وقتي كه جاي قاتلان و متجاوزان به حقوق مردم و بي گناهان و ستمديدگان و قتل عام شدگان عوض شود و اينها به جاي آنان سر به دار شوند، خوب همين است ديگر. امثال مرتضي سربندي و همپالكي هايش مي شوند مظلوم، ريحانه ها هم ظالم و مستوجب مجازات. هركس كه هم شكوه يي بكند، بايد خودش حساب پس بدهد كه چرا شكوه كرده و افشا كرده و ”اشاعه ”داده است
آن كه كشتستم پي مادون من مي نداند كي نخسبد خون من
سالگرد پروانگي ريحان را ناتمام گذاشتند. مأموران حاضر در بهشت زهرا درحالي كه هيچ ”معذور ”هم نبودند، هجوم آوردند و مراسم را به هم زدند و گرفتند و بردند و.. عزيزاني كه يك سينه سخن داشتند و چه حرفهايي كه بايد گفته مي شد ونشد. راستي چرا؟
وقتي كه جاي قاتلان و متجاوزان به حقوق مردم و بي گناهان و ستمديدگان و قتل عام شدگان عوض شود و اينها به جاي آنان سر به دار شوند، خوب همين است ديگر. امثال مرتضي سربندي و همپالكي هايش مي شوند مظلوم، ريحانه ها هم ظالم و مستوجب مجازات. هركس كه هم شكوه يي بكند، بايد خودش حساب پس بدهد كه چرا شكوه كرده و افشا كرده و ”اشاعه ”داده است
بگذريم. آن روز، حرفهاي ناگفته زيادي در انتظار بيان، بر لبهاي مهمانان خشكيده بود. امروز در فضايي از شادي و سرور از تولد انساني كه نگذاشتند بيست و هفتمين بهار زندگيش را ببيند، بخشي از ناگفته هاي آن روز بر زبان ها جاري شد.
در بيست و نهمين سالروز به دنيا آمدن ريحان، من و ما، جشني كوچك برپا كرديم، دوستان مادرانه، نداي زنان ايران و كانون صنفي معلمان به خانه مان آمدند. عزيزاني همراه جعفر عظيم زاده و خانواده اش هم آمده بودند. آنان كه سخن مي گفتند، با واژه هايي سرشار از عشق و محبت به يادم آوردند 29سال پيش، نوزاد دختري به دنيا آوردم ....درد را اما آنها كه او را به زندان انداختند و سر به دارش كردند به جانم ريختند. هر چه دوران كودكي ريحان آرام و بي درسر بود. از نوزده سالگي به مركز حادثه ها پرتاب شد. هر چه بيشتر درد كشيد مقاومتر شد. متفكرتر و مهربانتر.
ميهمانان شروع به سخن كردند، هركس صحبتي كرد و من بيش از پيش به عمق نفوذ كلام ريحان كه در نامه هايش موج ميزند پي بردم. بي شك چيزي كه در قلبم موج ميزد نشان از پيوستن جويبارهاي كوچك آگاهي بود. در سرنوشت ريحان نشانه هاي بديعي از رنج ديده ميشود كه او را به عمق دردهاي اجتماعي بخصوص مطالبات زنان پيوند زده است. به قول يكي از حاضران، ريحان ميتوانست نقطه سياه ديگري از انبوه سياهي هاي پنهان جامعه باشد. اما او انتخاب ديگري كرد و با همدردي و تاثير مثبت بر روي هم بندان سيه روزش و مخالفت با شرايط تحميلي از سوي سيستم، تبديل شد به شمعي فروزان در تاريج مبارزات زنان در ميهنمان.
تاكيد مهمانانم به اينكه ريحان، تنها، دختر من نيست و در قلب بسياري از ايرانيان خانه كرده، مرا به اين نكته آگاه كرد كه هويت هر انسان با انتخاب آگاهانه و مبارزه با شرايط تحميل شده غيرانساني شكل ميگيرد. آنچه يك فرد را تعريف ميكند عملكرد او در فاصله بين تولد تا مرگ است. مهم نيست در چه محيطي با چه شرايط فرهنگي زندگي ميكني. مهم اين است كه ميخواهي چه باشي و چگونه هستي خود را تعريف كني. از كجا آمدن اهميتي ندارد، به كجا رفتنت مهم است.
....خود را مادري ميدانم كه هر لحظه از فرزندش چيزي مي آموزد. من به ريحان آموختم كلمات را چگونه به زبان اورد. يادش دادم چگونه قدم به قدم راه برود. در بيماري ها تيمارش كردم. برايش لالايي خواندم تا بخوابد. اما او به من آموخت چگونه از آموخته هايم استفاده كنم. چگونه به دنبال گوهر انساني بگردم؛ در وجود خودم و ديگران. چگونه بينديشم و چگونه به افكارم جامه عمل بپوشانم. ريحانه به من آموخت كه چگونه بايستم. چگونه باورهايم را به بوته آزمايش بگذارم. چگونه همچون شعله يي فروزان و سوزان زندگي را پاس بدارم. اكنون نميدانم آنچه مينويسم حرفهاي من است يا ريحان؟ . آنچه ميبينم يا ميشنوم، راهي كه ميروم، تصميمي كه ميگيرم مربوط به من است يا ريحان؟ . ما يكي شده ايم. من در او حلول يافته ام يا بهتر بگويم او در من. عشق، روح مرا به جان او پيوند زده است. پيوندي ناگسستني. اين پيوند چنان است كه جعفر ناخوداگاه مرا ريحان صدا زد.. اين ”ناخودآگاه ”صدا زدن را بازهم ديده ام. و وجودم غرق سرور مي شود. اكنون اين ريحان است كه در من ميجوشد. ....
بر من است امروز و فردا بر وي است خون چون من كس چنين ضايع كي است
اينگونه است كه بيش از پيش گفته ي ريحان را درك ميكنم كه: با هر تولد رسالتي بر دوش انسان گذاشته ميشود.
اكنون نميدانم كه امروز تولد ريحان بود يا مادرش. مادري كه قلبش را به قلب هزاران زن ديگر پيوند زده. زناني كه پاره هاي تنشان را در گورهاي بي نام و نشان جستجو كرده و هر شب در خيالشان به طلوع اختري تابناك در آسمان اين سرزمين ميانديشند.
وه كه چه پرستاره است آسمان غمزده ميهنم.
پ. ن- امشب شمعهاي روشن را با آرزوهاي خوب براي جوانانمان فوت كرديم و كيك را قسمت كرديم. با چهره هاي خندان و دلهاي پر خون. با دندانهاي فشرده بر جگرهاي خسته. با اميد اينكه هيچ مادري به درد هجران و فقدان پاره تنش مبتلا نشود».
ضميمه 2
رويتر - زنان رزمنده كرد با مسلسل و آواز با داعش ميجنگند
سايت راديو فردا ۱۵/۸/۹۵ : « زيرنويس عكس- زنان كُرد بخشي ازيگان مسلح بزرگتري متشكل از حدود ششصد رزمنده اند
خبرگزاري رويترز پنجشنبه در گزارشي با عنوان زنان رزمنده كرد با مسلسل و آواز با گروه حكومت اسلامي ميجنگند نوشته است، وقتي شبه نظاميهاي گروه موسوم حكومت اسلامي (داعش) به طرف زنان رزمنده كُرد ايراني در موضعي در شمال عراق خمپاره شليك كردند، زنان نخست با آوازخواني از بلندگوها واكنش نشان دادند، سپس با مسلسل آتش گشودند. يكي از حدود دويست پيشمرگه زن كه زندگيشان در ايران را كنار نهادند تا به نبرد داعش بروند، ماني نصرالله پور ۲۱ ساله است كه ميگويد ميخواستند آنها را عصباني كنند و به داعش بگويند كه نمي ترسند.
گزارش خبرگزاري رويترز افزوده است، يك فرمانده گفت، هنگاميكه آواز خواندن آغاز گشت، داعش عمدا يگان زنان را با بيست خمپاره هدف گرفت. اين گزارش اشاره دارد، زنان كُرد بخشي از يگان مسلح بزرگتري متشكل از حدود ششصد رزمنده اند كه با حزب آزادي كردستان همسوست. جنگجويان زن با همرزمان مرد صد در صد برابر و همه به زنان جنگجو سرفرازند.
رويترز ادامه داده است، اين گروه به طيفي از نيروهاي عراقي و كُرد پيوسته است كه از پشتيباني ائتلاف به رهبري آمريكا در عمليات آزادسازي موصل برخوردارند. ماني نصرالله پور به رويترز ميگويد براي نگهداري خاكشان ميجنگند، چه در كردستان ايران يا عراق و اينكه تفاوتي نميكند نبردشان با داعش باشد يا گروه ديگري كه خاكشان را اشغال كند.
بگزارش رويترز آوين ويسي كه در پيكار آزادسازي روستاي فضيليه با مسلسلي سنگين در دست به آن نبرد شتافت و كوچه بكوچه با داعش جنگيد ميگويد آنها از زنان مي ترسند. وي مي افزايد، درست است كه داعش خطرناك است اما از آنها نميترسند.
اين گزارش ادامه داده است تاكنون در عمليات يك پيكارجوي زن از گروه كشته شده است.
بنوشته رويترز، مانند پيشمرگههاي ديگر، آوين ويسي .... كه ۳۲ سال دارد و يك پرچم كُرد را بر گونه اش رنگ آميزي كرده ميگويد در تلويزيون كه ديد داعش، زنان را شكنجه ميدهد، خونش بجوش آمد و بر آن شد بجنگشان برود.
خبرگزاري رويترز گزارش ميدهد، بعد از ظهر پنجشنبه، زنان جنگجو بر خاكريزي صف بسته بودند، جنگ افزارهايشان خط مقدم با داعش، حدود هفتصد متر آن طرف تر را نشانه گرفته بودند؛ زني كه اسلحهاي به شانهاش بسته بود راه ميرفت و رديفي از راكتهاي به غنيمت گرفته شده داعش ديده ميشد. در اين گزارش آمده است، با آگاهي از جنايات داعش عليه زنان، ماني نصرالله پور ميگويد جنگاوران زن پيمان بسته اند كه هرگز به اسارت نيافتند و هميشه گلولهاي آماده براي خود دارند.
خبرگزاري رويترز مي افزايد، او و ديگران اميدوارند دستشان به شبه نظاميهاي گروه حكومت اسلامي برسد.
بنا بر اين گزارش هجير بهمني ميگويد جنگجويان زن با همرزمان مرد صد در صد برابرند و اينكه به زنان جنگجو سرفرازند.
ماني نصرالله پور ميگويد، اينجا مردان براي زنان آشپزي ميكنند.
در گزارش خبرگزاري رويترز آمده است كه پيكارجويان زن، شش هفته آموزشهايي چون نشانه گيري و تك تيراندازي ميبينند ».