بازیهای رایانهای با استخوانهای مدفون
اظهارات علی خامنهای در مورد ۲۴ هزار کشته جنگ ضدمیهنی در استان اصفهان و تأکید او بر نوستالوژی این جنگ، نموداری از بحران و ریزش و در یککلام بیانگیزگی در بین نیروهای سرکوبگر نظام عطف به وضعیت کنونی و نیز تحولات و احتمالات آینده است. این سخنان که مربوط به ۲۱آبان است در ۸ آذر ۱۴۰۳ در سایت او درج شده است. نگاهی به آن از این منظر ضروری است.
اسطورهسازیهای پوشالی
خامنهای در این سخنرانی با سوءاستفاده از نام استان اصفهان تلاش کرده است تا این استان را بهعنوان کانونی برای باز تولید وفاداری به نظام و حفظ قدرت بسیج اجتماعی آن معرفی کند؛ امری که هیچ سنخیتی با فضای انفجاری جامعه و تنفر عمومی مردم اصفهان و دیگر استانهای ایران از او و نظام پابهگور ولایت فقیه ندارد.
خلیفهٔ ارتجاع از روایت نخنمای جنگ و اسطورهسازیهای پوشالی استفاده میکند تا بهلحاظ ذهنی، عناصر ترسخوردهٔ نظامش را برای شرایط بحرانی و دشوار آماده نماید. کاربرد دجالگرانهٔ تعابیری مانند «مجاهد فی سبیلالله» و تأکید بر استمرار فرهنگ مرگ و مرگآفرینی، در خدمت ایجاد انگیزه و کشش در نیروهای بیانگیزهٔ نظام است. او اعتراف کرد که این اسطورهسازیهای پوشالی و نوستالوژی جنگ ضدمیهنی در خدمت حفظ نظام است:
«اگر چنانچه این فداکاریها نبود، جمهوری اسلامی امکان حیات و ادامهٔ حیات پیدا نمیکرد. اگر هم یک چیزی به اسم جمهوری اسلامی میماند، امکان حفظ اصول و مبانی برایش وجود نداشت؛ یک صورت بیمعنایی میشد، مثل بعضی از جاهای دیگر. در دورههای مختلف، از اول انقلاب، از مبارزات انقلابی تا پیروزی انقلاب، تا مسائل گوناگون اوایل انقلاب، تا دوران دفاع مقدس و بعد از آن تا امروز، در قضایای مختلف، این جوانان بودند که با جانفشانی خودشان توانستند نظام را حفظ کنند، قوام بدهند، دوام بدهند و انشاءالله بعد از این هم همین خواهد بود» (سایت خامنهای. ۸ آذر ۱۴۰۳).
اعتراف به کساد بودن بازار تبلیغات جنگافروزانه
یک نکته قابل توجه در این سخنرانی، اعتراف خامنهای به کساد بودن بازار تبلیغات جنگافروزانه و هزینههای میلیونی برای کتابنویسیهای کلیشهیی و فیلمهای حکومتی است: «آنچه من سفارش میکنم، در درجهٔ اول این است که این کارهایی را که شما در این بزرگداشتها انجام میدهید، جوری انجام بدهید که اثربخش باشد. صرف ساختن کتاب کافی نیست، صرف ساختن فیلم کافی نیست؛ ممکن است یک فیلمی را زحمت بکشند بسازند، بیننده هم نداشته باشد، کسی نگاه نکند. فیلمی که کارگردانیِ خوب نداشته باشد، ساخت خوب نداشته باشد، مضمون خوب نداشته باشد، شیرین و زیبا نباشد، خب زحمت کشیدید، پول خرج کردید، کسی هم به این فیلم نگاه نمیکند!» (همان منبع)
القای آمادگی جنگی با بازیهای رایانهیی!
خامنهای از پاسداران و ارتشیها میخواهد که «بنشینند شرح حوادث و سرگذشت دوران جنگ تحمیلیشان یا احیاناً قبل و بعد آن را بیان کنند، به چه وسیله؟ به شکل بازیهای رایانهای» بعد به آنها میگوید: «امروز در دنیا بازیهای رایانهای یکی از ابزارهای انتقال پیام است؛ یعنی فقط بازی نیست. افراد با فکر مینشینند طراحی میکنند بازی جنگ بین ایران و خودشان را، و جوری طراحی میکنند که وقتی جوان آمریکایی، نوجوان آمریکایی نشست پای رایانه و این بازی را تماشا کرد، احساس قدرت بکند، احساس توانایی بکند، امیدوار بشود که ما در این مبارزه پیروز خواهیم شد»! (همان منبع)
پیشنهاد استفاده از بازیهای رایانهیی و فناوریهای نوین و جذاب به جای ابزارهای کلاسیک مانند کتاب و فیلم نشاندهندهٔ به ته کفگیر خوردن اقدامات پیشین برای جذب جوانان به ماجراجوییهای جنگی است. توسل به رایانه و بازی رایانهیی از دید او حداقل این حسن را دارد که دونکیشوتهای نظام میتوانند در این قبیل بازیهای مجازی خود را پیروز میدان احساس کنند!
«مشکلات»! نظام
این سخنرانی را میتوان بخشی از تلاشهای مذبوحانهٔ ولیفقیه فرتوت برای روحیهبخشی به شاکلهٔ نظام تلقی کرد. استفاده از باز تولید حوادث و تاریخچهٔ جنگ ضدمیهنی و اسطورهسازی پوشالی از کشتهشدگان آن -همانطور که اشاره شد- در خدمت حفظ نظام در برابر چالشها و بحرانهای مرگبار داخلی و خارجی است. خامنهای این چالشها و بحرانها را در کلمهٔ «مشکلات»! خلاصه میکند:
«اگر این کارها انجام بگیرد و این روایت حوادث بزرگ گذشته بهدرستی و با هوشمندی انجام بگیرد، خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد و کارها پیش خواهد رفت»! (همان)
بدیهی است همانطور که کارناوالهای استخوانچرخانی نتوانست گرهی از «مشکلات» نظام حل کند، این بار بهکارگیری استخوانهای مدفون جنگ ضدمیهنی در بازیهای رایانهیی نیز نخواهد توانست نکوهیدهترین حاکمیت ضدخلقی تاریخ ایران را از سرنگونی محتوم باز دارد.