از دخمههای صیدنایا تا سلولهای اوین
جهان در برابر جنایات هولناک بشار اسد در زندانهای سوریه شوکه شده است. تصاویر متعدد از زندانهای وحشتناک او، جایی که زندانیان سالها در زیرزمینها رها شدهاند، بهشدت افکار عمومی را جریحهدار کرده است. سلولهای کثیف و تاریک، راهروهای تو در تو، دخمههای مخوف، یادگارها و تاریخنوشتههای زندانیان فراموششده بر روی دیوارهای نمور، زندانیان نحیف و رو به موت، آنان که دچار اختلال حواس شدهاند و... داستانهای دردناک و غمانگیزی را روایت میکنند که نشاندهندهٔ سالها رنج و عذاب است. سالها دوری از پدر، مادر، خانواده، اقوام، محله، شهر و هر گونه تمدن و انسانیت.
در عصر پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات، پیدا شدن کودکانی که در این سیاهچالهها بهدنیا آمده و هرگز دنیای بیرون، پرنده، درخت، خانه، خیابان و مدرسه را ندیدهاند، حقیقتی دردناک و ننگین برای بشریت معاصر است. دیدن بیگناهانی که پس از دههها حبس کشیدن اینک در مییابند که نزدیکترین اقوامشان از دنیا رفته و اکنون تنها مزار عزیزانشان منتظر آنهاست، واقعیتی تلخ و سخت است که نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت.
هیچ انسانی نمیتواند با دیدن این صحنهها بیتفاوت بماند. آخر چگونه یک انسان میتواند سرنوشت میلیونها نفر را اینچنین بازیچهٔ چند روز حاکمیت خود قرار دهد؟ آخر چگونه میتوان سالها زمزمههای وجدان را نشنیده گرفت و آخرین ذرات شرف انسانی را در وجود خود کشت و نابود کرد؟! اینچنین هیولایی، اینچنین غولی خدا کی آفرید؟!
این هقهقی که میشنوی...
اکنون جهان از اخبار زندانهای سوریه از خواب غفلت پریده و با گوشههایی از جنایات دیکتاتوری آشنا شده که خودش یکی از نوچهها و دستپروردگان ولایت فقیه بوده است.
حداقل در ۱۰ – ۱۵ سال اخیر، عاملی که باعث تداوم دیکتاتوری اسد و استمرار این ظلم وحشی شده، حمایت خامنهای و قساوت بیحد و حصری است که قاسم سلیمانی در سرکوب مخالفان اسد کرد. در واقع جهان باید این صحنهها را در همان سال ۲۰۱۳ میدید و این زندانها همان سال باید ویران میشد اما خامنهای نگذاشت و با بمب شیمیایی و کشت و کشتار و سکوت حقارتبار مماشاتگران غربی، اسد را نگه داشت. کما اینکه ناظران حقوقبشری سوری اکنون از دست داشتن سپاه در اعدامها و کنترل زندانهای این کشور میگویند.
بههرحال این مال اسد و سوریه بود که بخشی از آن در مقابل دیدگان جهانیان قرار گرفته است اما از دیکتاتوری خامنهای چه باید گفت و از کجای این شب تیره باید حکایت کرد؟!
از ایران و از زندانها و بازداشتهای مخفی در خاک اشغالشدهٔ خودمان چه خبر؟!
از کشتارهای دههٔ شصت چند کلیپ و فیلم بیرون آمده است؟ اصلاً آمار دقیق اعدامهای دهه شصت چه تعدادی بوده است؟
از قتلعام سی هزار جوان آگاه و فداکار خودمان چهقدر جهان معاصر آگاه شده و چند نفر از عاملان آن پای میز محاکمه رفتهاند؟!
از شکنجهها و بلاهایی که بر سر خواهران ما در زندانها آمد، از خانههای مسکونی، از قفسهایی که بهترین عزیزان ما را با هدف دیوانه کردن در آنها محبوس کردند، چند فیلم یا حداقل چند تصویر افشا شده و بیرون آمده است؟ چه کسی میداند که چند نفر از آنها راهی امینآبادها شدند؟
از نوگلها و میلیشیایی که با فتوای جنایتکارانهٔ خمینی مورد تعرض قرار گرفتند، از قساوت باور نکردنی مزدوران رژیم که روز بعد برای خانوادههای شهدا گل و شیرینی بردند، از پدران و مادرانی که با شنیدن خبر در جا سکته کردند، کدام خبرگزاریها انعکاسی دادند و با چند خانواده مصاحبه کردند؟!
وقتی در زیر آتش سیگار و شکنجههای فراوان و در برابر سؤالات بازجو که اطلاعات میخواست، صدای خسخس سینهٔ حمیرا اشراق اینگونه شنیده شد که: «ای آزادی در راه تو بگذشتم از زندانها، ای آزادی ره پیمودم در غوغای توفانها...» کدام ضبط صوتی این طنین شکوهمند را که پس از ۴۳ سال هنوز قلب را میلرزاند، ثبت کرد؟
از سلولهای اوین و دخمههای گوهردشت، از صف اعدامیها، از راهروی مرگ، از سولهٔ بزرگ اعدامها که زندانیان خودشان قبل از طناب جلاد صندلیها را پرتاب میکردند، از خروش و شعارهای ثریا ابوالفتحی با طفل بهدنیا نیامدهاش در آخرین لحظه قبل از اعدام، از جنایات امثال لاجوردی در سلاخی نوجوانان و مادران و خواهران و کارهایی که نمیتوان از آن گفت و نوشت، از وحشیگری امثال شاهرخ و سرمست در شیراز که با لودر به جان مجاهدین زنده میافتادند چند عکس و تصویر داریم؟!
از شهدای قیامهای اخیر چه خبر؟!
از کسانی که در رودخانهها غرق و سر به نیست شدند؟ چرا صورت آیدا رستمی پزشک شجاع اکباتان له و خرد شده بود؟ چرا دستهایش بهشکل فجیعی شکسته بود؟ چرا چشمش را تخلیه کرده بودند؟! علت مرگ یلدا آقافضلی چه بود؟! درون سپاه چه بر نیکا گذاشت و متجاوزان چه کسانی بودند و الآن چه میکنند؟! و...
روزگاری اشرف شهیدان گفته بود جهان خبردار نشد که بر مردم ما چه گذشت. این بیخبری چهل سال است که ادامه دارد.
امشب دلم شکسته نیای مانده از نواست
دارد حکایتی که لبالب ز غصههاست
بر شورهزار سینه بهجز نقش آه نیست
توفان ز دیده خواه که با آب آشناست
عالم خبر نشد که چه بر ما گذشته است
این هق هقی که میشنوی گریه خداست...
(شعری از آقای جمشید پیمان)
با سرنگونی دیکتاتوری در سوریه، علاوه بر افشای جنایات اسد، دوباره صورت مسأله حقوقبشر در ایران بر روی میز جامعهٔ جهانی میآید. این بار موضوع حقوقبشر با فروپاشی عمق استراتژیک خامنهای و مچاله شدن رژیم آخوندی در محدودهٔ مرزهای خودش روی موضوع سرنگونی افتاده و دیگر نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. روز حساب نزدیک است.
دور نیست با فتح زندانهای ایران به دست پرتوان شورشگران، یکایک پروندههای جنایات رژیم گشوده خواهد شد.