اقتصاد ایران در دوران استیلای عمامهداران ریایی با چالشهای ساختاری و پیچیدهای مواجه بوده است که پیامدهای آن در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی قابل مشاهده است. «مسعود نیلی»، در مقالهیی با عنوان «خطر سرمازدگی حکمرانان» تلاش کرده است به سردمداران و کارگزاران نظام ولایت فقیه در بارهٔ بحرانهای گوناگون در عرصههای روابط خارجی، اقتصاد و چالشهای اجتماعی اندرز و هشدار دهد و به آنان بفهماند که «خطا در تشخیص موقعیت میتواند هزینههای جبرانناپذیر تاریخی ایجاد کند»!
بهنظر میرسد اینبار کار از انذار و هشدار گذشته باشد؛ زیرا او مینویسد:
«طی چند ماه اخیر، تعدد و تنوع مشکلات بزرگ بهشدت افزایش پیدا کرده و از مرحله نگرانی عبور کردهایم. آنچه درباره وقوع آن در آینده هشدار داده میشد، در زمان حال محقق شده و ابعاد آسیبزای خود را نمایان ساخته است.» (جهان صنعت. ۸ دی ۱۴۰۳)
«خواب ناشی از سرمازدگی»
وضعیت حاکمیت به اندازهای بحرانی و در آستانهٔ سقوط است که از دید این اقتصاددان «لرزه بر اندام انسان میاندازد و خواب از چشم میرباید»! او حکمرانان نظام ولایت فقیه را به کوهنوردانی تشبیه میکند که دچار سرمازدگی و به خواب رفتگی ناشی از آن شدهاند.
«شاید سیاستمداران ما شبیه به کوهنوردانی شدهاند که در سرمای کوهستان، گرفتار سرمازدگی شدهاند و در پی آن، به خواب رفتهاند. این یادداشت هر چند بسیار تلخ نوشته شده است، اما امیدوارم تلخی آن، نیشتری باشد که این افراد را از خواب سرمازدگی بیدار کند» (همان منبع)
اصلاح یا انقلاب؟
اندرزها و هشدارهای مسعود نیلی و دیگر اقتصاددانان حکومتی ممکن است حاوی برخی انتقادهای تند و تیز علیه نظام ولایت فقیه باشد، اما در نهایت، در خدمت اصلاح یک نظام ضدتاریخی و واپسگرا و محتوم به سرنگونی است. راهحل بحرانهای ایران تنها در براندازی ساختار حکومت نهفته است، نه اصلاحات جزیی آن
خانه از پایبست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است.
با در نظر گرفتن این موضوع مروری بر هشدارهای این اقتصاددان نهتنها تأییدی بر ناکارآمدی ساختار فاشیسم دینی است، بلکه تأکیدی بر ضرورت براندازی نظام حکمرانی کنونی تلقی میشود.
این هشدارهای کارشناسانه را میتوان در محورهای زیر دستهبندی کرد:
چالشهای خارجی: تلاطمهای بینالمللی و اثرات آن
۱. چشمانداز تشدید تحریمها در دوران ترامپ
انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا میتواند موجب تشدید محدودیتهای جدید بر صادرات نفت فاشیسم دینی شود. این مسأله بهطور مستقیم بازار ارز، بودجه، تولید، و تورم را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین، فعال شدن مکانیزم ماشه از سوی کشورهای اروپایی، فراتر از یک احتمال است.
۲. جنگافروزیهای منطقهیی و اصرار بر تداوم صدور تروریسم
ادامهٔ سیاست جنگافروزانه و اصرار بر صدور تروریسم میتواند به گسترش درگیریهای نظامی و تمرکز بر سر مار بنیادگرایی بیانجامد.
۳- تأثیر پیروزی انقلاب سوریه
با پیروزی انقلاب در سوریه و کمرشکنشدن استراتژیک نظام ولایت فقیه هر نوع ماجراجویی جنگی نه تنها به نفع فاشیسم دینی نیست بلکه بیشازپیش اقتصاد ورشکستهٔ ایران را به سمت هزینههای نظامی سوق میدهد و به انهدام کامل میکشاند.
بحرانهای داخلی: اقتصاد ناتراز و محیطزیستی تخریبشده
۱. ناترازی انرژی
با وجود رتبههای بالای ایران در ذخایر نفت و گاز، بحران انرژی به تعطیلی گسترده فعالیتهای اقتصادی و اداری منجر شده است. این وضعیت نشانهای از فساد ساختاری، ناکارآمدی مدیریتی و نبود برنامهریزی بلندمدت در بهرهبرداری از منابع طبیعی است.
۲. آلودگی هوا و فرو نشست خاک
آلودگی هوا، ناشی از مصرف بیرویه منابع و نبود صنعتیشدن پایدار، به سلامتی شهروندان آسیب جدی وارد کرده است. همچنین، فرو نشست خاک بهعنوان تهدیدی جدی برای زیرساختهای کشور، آینده سرزمینی ایران را به خطر انداخته است.
۳. کسری بودجه و نظام بانکی بیمار
ابعاد کسری بودجه و ناترازی نظام بانکی کشور هشداردهنده است. دولت در ارائه خدمات عمومی و سرمایهگذاریهای زیربنایی ناتوان است، ورشکستگی نظام بازنشستگی نیز وضعیت را پیچیدهتر کرده است. این وضعیت بهطور مستقیم بر نرخ ارز و تورم اثر گذاشته و بیثباتی اقتصادی را تشدید کرده است.
مسائل اجتماعی: گسترش فقر و کاهش سرمایه اجتماعی
۱. افزایش جمعیت زیر خط فقر
افزایش ۱۰ میلیونی جمعیت زیر خط فقر، پیامدهایی همچون رشد اعتیاد، طلاق، و جرایم اجتماعی را بهدنبال داشته است. این وضعیت نشاندهنده ضعف ساختاری در توزیع عادلانه منابع و مدیریت اقتصادی است.
۲. فساد و کاهش سرمایه اجتماعی
فساد گسترده در میان مقامات و بنگاههای اقتصادی رانتی، سرمایه اجتماعی نظام حکمرانی را به پایینترین سطح تاریخی خود رسانده است. این شرایط اعتماد عمومی به حاکمیت بهشدت تضعیف کرده و جامعه را به سمت شورشگری سوق داده است.
«پیمایشهای انجام شده از نگرشهای ایرانیان نشان میدهد که وضعیت سرمایه اجتماعی نظام حکمرانی در حضیض تاریخی خود قرار دارد» (همان).
۳. گسستهای فرهنگی و اجتماعی
گسست میان نسل جوان و نظام حکمرانی، بهویژه در موضوعاتی مانند فیلترینگ، نشاندهنده عدم درک صحیح از تحولات اجتماعی و فرهنگی است. این وضعیت، مانند آتش زیر خاکستر، ظرفیت بالقوهای برای بروز بحرانهای اجتماعی فراهم کرده است.
جزایر جداگانه در حکمرانی
مسعود نیلی معتقد است که ساختار تصمیمگیری در نظام ولایت فقیه بهگونهیی است که مسائل اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی بهصورت جزایر جداگانه مدیریت میشود.
او در مورد وضعیت قاراشمیش و بحرانزدهٔ نظام و تشتت درونی آن مینویسد:
«پررونقترین بازار در کشور ما، همچنان، بازار دعواهای سیاسی و مشغول شدن به تخریب ظرفیتهای درونیِ نظام سیاسی و نابودسازی مقدار ناچیز باقی مانده از سرمایه اجتماعی نظام تصمیمگیری است. کافی است کسی بررسی کند و ببیند در میانه این همه مشکلات هولانگیز، مشغله اصلی سیاستمداران مؤثر ما چه بوده است. گروهی، همه تلاش خود را صرف ترغیب تصمیمگیرندگان به افتادن در عرصه درگیریهای نظامی میکنند. گروهی دیگر، بهطور خستگیناپذیر در تلاش برای برکناری فلان مقام مسئول و استعفای فلان مقام دیگر مسئول هستند و عدهیی دلواپسِ تأخیر در ابلاغ قانون حجاباند. از سوی دیگر، در سطوح بالای دولت، هنوز راجع به رشد ۸درصد و اجرای برنامه هفتم صحبت میشود و مجلس شورای اسلامی با جدیت و صرف وقت در حال بررسی بودجهیی است که احتمال محقق شدن فروض اصلی آن بسیار پایین است، گویی هر نهادی سعی میکند خود را از مسائل اصلی دور نگه داشته و به مسائل دست چندم مشغول کند.» (همان)
تصویری که از این مجموعه اعتراف در ذهن نقش میبندد، این است که دیگر زمان آن نیست که «سیاستمداران از خواب سرمازدگی بیدار شده و با درک واقعی از عمق بحرانها، برای نجات کشور برنامهیی عملی و جامع تدوین کنند»! جملهٔ درست آن است که بگوییم: «لحظه به خواب رفتن در حالت سرمازدگی، مرگ قطعی را در پی خواهد داشت».
شمارش معکوس این مرگ از هماکنون آغاز شده است.