۱۴۰۳ آذر ۲۱, چهارشنبه

شوک سقوط بشار اسد در حاکمیت و پیامدهای آن

                     شوک سقوط بشار اسد در حاکمیت و پیامدهای آن

سرنگونی شتابان بشار اسد، دیکتاتور خون‌ریز سوریه، زلزله‌ای سیاسی بود که دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران را با چالشی جدی روبه‌رو کرد.

واکنش‌های متشنج و پراضطراب نمایندگان مجلس ارتجاع و اظهارات مقام‌ها و روزنامه‌های حکومتی، نشان از آشفتگی و بی‌برنامگی این نظام در برابر یکی از بزرگ‌ترین تحولات منطقه‌یی سال‌های اخیر دارد. سقوط بشار اسد برای حکومت ایران، تنها یک شکست ژئوپلیتیکی نبود؛ بلکه ضربه‌ای عمیق به گفتمان دجالگرانهٔ صدور انقلاب و عمق راهبردی و در یک‌کلام «هلال شیعی»! بود که این حکومت سالیان برای آن از کیسه مردم ایران سرمایه‌گذاری کرده بود.

واکنش‌های متناقض نمایندگان در مجلس ارتجاع

اظهارات نمایندگان مجلس ارتجاع در جلسهٔ ۱۸آذر نشان‌دهنده شوک گسترده‌یی است که سقوط بشار اسد به رژیم وارد کرده است. بسیاری از نمایندگان به صراحت از بی‌خبری خود از تحولات سوریه شکایت داشتند. آخوند حمید رسایی، با نگرانی خواستار حضور مقام‌های وزارت‌خارجه و فرماندهان نظامی برای توضیح در مورد این تحولات شد. او تأکید کرد که اکثر نمایندگان از جزئیات مسائل بی‌اطلاع هستند و این بی‌اطلاعی را «ظلم به مجلس و مردم»! دانست.

هم‌چنین، «صباغیان» از هزینه‌های فراوانی که حکومت ایران برای حمایت از رژیم اسد کرده، سخن گفت و خواستار توضیح مقام‌های امنیتی و اطلاعاتی شد. «ابراهیمی» نیز خواهان برگزاری جلسه‌یی غیرعلنی برای بررسی این تحولات شد. این بی‌خبری نمایندگان از مسائل کلان منطقه‌ای، نه تنها ضعف ساختاری در سیاست‌گذاری رژیم را نشان می‌دهد، بلکه از نبود شفافیت میان جناح‌های مختلف حاکمیت پرده برمی‌دارد.

سقوط اسد؛ سقوط عمق استراتژیک

از منظر ژئوپلیتیکی، سقوط بشار اسد به‌مثابه فرو ریختن یکی از ستونهای اصلی نفوذ منطقه‌یی رژیم ایران است. رژیم همواره از سوریه به‌عنوان حلقه‌ای استراتژیک برای تأمین منافع خود در خاورمیانه و پشتیبانی از گروه‌های نیابتی‌اش مانند حزب‌الله استفاده کرده است. محمدعلی ابطحی، معاون دولت خاتمی، سقوط بشار اسد را «اتفاقی تعیین‌کننده»! در خاورمیانه توصیف کرد و گفت که این تحول، ارتباطات محور به‌اصطلاح «مقاومت» را قطع خواهد کرد.

از سوی دیگر، فلاحت‌پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس، با لحنی گزنده اظهار داشت که سقوط اسد به‌معنای پایان هزینه‌های بی‌حساب ایران در سوریه است. او با کنایه‌ای سنگین گفت که دیگر «کسی حق ندارد دلارهای ملت را برای حفظ تارهای عنکبوت هزینه کند»!

عباس عراقچی آن را «غافلگیرکننده و غیرمنتظره «! خواند:

«سیستم‌های اطلاعاتی امنیتی در کشور (ایران) و سوریه از تحرکات در ادلب اطلاع داشتند و همه اطلاعات به دولت و ارتش سوریه منتقل شده بود. آنچه غافلگیرکننده بود یکی ناتوانی ارتش سوریه در مقابله با این حرکت بود و دوم سرعت تحولات. این غیرمنتظره بود و نه فقط برای ایران بلکه برای همه.» (انتخاب. ۱۸آذر ۱۴۰۳)

این اعتراف‌ها بیانگر عمیق‌تر شدن شکاف درون حکومت نسبت به استراتژی دجالگرانه صدور انقلاب [بخوانید تروریسم] و جنگ‌افروزی منطقه‌یی رژیم به نام «آزاد‌سازی قدس» یا «دفاع از زینبیه» است.

واکنش رسانه‌های حکومتی؛ اذعان به شکست

روزنامه‌های حکومتی نیز سقوط اسد را نشانه‌ای از شکست استراتژیک رژیم دانسته‌اند. روزنامه ستاره صبح (۱۸آذر ۱۴۰۳) با اشاره به سرنگونی مجسمه‌های خاندان اسد در سوریه، نوشت: «آنچه ایران در سال‌های گذشته در سوریه بافته بود، با پیروزی مخالفان بشار اسد پنبه خواهد شد». این روزنامه اعتراف کرد که ورود نظامی ایران به سوریه برای حمایت از اسد و دیگر نیروهای نیابتی، اشتباهی پرهزینه بوده است که اکنون شرایط را به ضرر ایران رقم زده است.

مهدی مطهری‌نیا، یک کارشناس رژیم می‌گوید:

«نظم جدید خاورمیانه در تناسبی با نظم نوین بین‌المللی در گسترده جهانی، ترسیم می‌شود که یکی از نشانه‌های آن وضعیت جدید سوریه خواهد بود. اگر محور مقاوت را به‌صورت اندام انسان تصور کنیم، می‌توانیم بگوییم که لبنان و فلسطین بازوها و پاهای آن هستند، ستون فقرات در سوریه قرار دارد، سینه فراخ آن در عراق است و مغز آن در تهران رشد کرده است.»

او می‌افزاید:

این داستان در همین‌جا به پایان نمی‌رسد و حتماً دامنه وسیع‌تری را دربر خواهد گرفت چرا که اولویت آمریکا رسیدن به نظم نوینی در شرق و جنوب‌شرقی آسیا خواهد بود. این برنامه تا آنجا ادامه خواهد داشت.» (آرمان ملی. ۱۸آذر ۱۴۰۳)

بی‌برنامگی و آشفتگی در سیاست خارجی رژیم

اظهارات پراکنده نمایندگان مجلس و مقام‌های حکومتی به‌خوبی نشان می‌دهد که حاکمیت آخوندی برای مواجهه با این بحران بزرگ، هیچ برنامه مشخصی ندارد. در حالی که سردمداران رژیم همواره سوریه را سنگر اول و «محور مقاومت» معرفی می‌کردند، سقوط افسانه‌بافی حول «پیروزی در جبهه مقاومت» را که یکی از پایه‌های تبلیغات جنگ‌افروزانهٔ رژیم بود، از بین برد.

پیامدهای داخلی سقوط اسد برای رژیم

سرنگونی اسد، به‌جز پیامدهای منطقه‌ای، پیام روشنی نیز برای مردم ایران دارد. نظامی که میلیاردها دلار از ثروت کشور را صرف حمایت از دیکتاتوری خون‌ریز سوریه کرده بود، اکنون باید پاسخگوی این شکست باشد. اعتراض نمایندگان مجلس به عدم اطلاع‌رسانی درباره تحولات سوریه، تنها نوک کوه یخ نارضایتی عمومی از سیاست‌های خارجی پرهزینه رژیم است. سقوط اسد، برای مردم ایران که از فساد، سرکوب و بحرانهای اقتصادی به جان آمده‌اند، سرنگونی ولایت خامنه‌ای را بیش‌از‌پیش در دستور کار قرار می‌دهد.

فرصت‌های طلایی برای قیام و سرنگونی

سقوط شتابان بشار اسد، ضربه‌ای جدی به رژیم ایران بود که نشان داد استراتژی‌های منطقه‌یی آن به بن‌بست رسیده‌اند. این تحول، بی‌برنامگی و آشفتگی سیاست خارجی رژیم را عیان کرد و شکاف‌های عمیقی را در ساختار حاکمیت آشکار ساخت. در حالی که نظام تلاش می‌کند از این بحران عبور کند، مردم ایران و مقاومت سازمان‌یافته باید این فرصت را برای پیشبرد مبارزات خود علیه دیکتاتوری مذهبی غنیمت بشمارند. کانون‌های شورشی و جوانان قیام‌آفرین، با بهره‌گیری از این تحولات، می‌توانند خیزش‌های مردمی را تقویت کرده و نارضایتی عمومی را به قیامی فراگیر تبدیل کنند.