فلج شدن ایران در سایهٔ ویرانی زیرساختها
«چند سالی است که ایران میخواهد در صنعت برق هاب منطقه شود، موضوعی که در دولت سیزدهم محقق شده و اکنون ایران بالاترین تراز مبادلات برق در خاورمیانه را دارد... ایران با ۵.۵ تراوات ساعت برق صادرات و ۳ تراوات ساعت برق واردات بالاترین میزان تراز تجاری برق را در منطقه به خود اختصاص داده و دارای تراز تجاری مثبت ۲.۵ است که با سایر کشورهای همسایه فاصله زیادی دارد».
دروغ شاخداری که در بالا خواندید، نه مربوط به گذشتههای دور، که در همین ۱۲ فروردین امسال از قول یک مسئول حکومتی در دولت رئیسی جلاد، در رسانهٔ ایسنا منتشر شده است، اما هنوز به فصل زمستان نرسیده تق آن در آمده است. صد و هشتاد درجه برعکس آن، مردم ایران چند روزی است که علاوه بر قطعی برق با مشکلات دیگری همچون قطعی گاز، افزایش آلودگی هوا، سرمای هوا، گرد و غبار و... مواجهند. مشکلاتی که بهشکل بحرانهای لاعلاج در آمده و وضعیت بسیاری از شهرها و استانهای ایران را بهحالت فلج و نیمه تعطیل در آورده است.
تعطیلی بهدلیل قطعی برق و گاز
وابستگی زندگی امروز به برق، اختلال در تأمین آن را به بحران جدی تبدیل کرده است. قطعی برق سرآغاز دومینوی مشکلات دیگری نیز شده است. «در زندگی امروزه که اغلب مردم در آپارتمانها زندگی میکنند و تأمین آب شرب به پمپهای آپارتمانی و تأمین گرمایش، اغلب به پکیج وابسته است، با قطعی برق، هم شاهد قطعی آب و هم شاهد قطع سیستمهای گرمایشی هستیم، در واقع فقط برق در خانهها قطع نمیشود، بلکه به همراه برق، آب، گرمایش و حتی تلفن و اینترنت هم قطع میشود. آسانسورها و درهای برقی پارکینگها هم از کار میافتند» (تسنیم، ۲۷ آذر ۱۴۰۳).
بحران به اینجا ختم نمیشود. قطعی گاز در بسیاری از نقاط کشور به چالش دیگری تبدیل شده است. قطعی گاز در دومین کشور غنی جهان از نظر داشتن ذخایر هنگفت گازی، زندگی مردم در بسیاری شهرهای ایران را عذابآور کرده است: «گاز در برخی نقاط تهران قطع شد»، در کرمان «سه روز است که گاز شهرکهای صنعتی قطع است و گاز مجموعههای فولادی را نیز قطع کردهاند»، «قطع گاز بیش از ۹۵۰ ساختمان اداری» در کرمانشاه و...
تعطیلی بهدلیل آلودگی هوا و سرمای شدید
در کشوری که تمام زیرساختهای آن نابود یا فرسوده شده است عجیب نیست که حتی «سرمای هوا» هم خودش عاملی برای فلج کردن کشور شود. این عامل در کنار آلودگی هوا، مزید بر کمبود یا قطعی گاز و برق شده و ادارات و مدارس بیشتر استانهای کشور را به تعطیلی کشانده است:
«سرما و آلودگی هوا و کمبود گاز و برق و حتی آب به طرز بیسابقهای در کشور اتفاق افتاده است. امروز وضع بهگونهیی شده که دیگر این موضوعات مسأله نیستند بلکه هر کدام به بحران تبدیل شدهاند. بحران اگر مهار نشود به بحران دیگری میانجامد. روز گذشته ادارات و مدارس ۲۳ استان کشور بهدلیل سرما، کمبود برق و گاز و آلودگی هوا تعطیل شدهاند. به نظر میرسد در روزهای آینده نیز چنین وضعی ادامه خواهد داشت» (ستاره صبح، ۲۷ آذر ۱۴۰۳)
تعطیلی بهدلیل گرد و غبار
گرد و غبار یکی دیگر از معضلات زیستمحیطی است که سالهاست علاوه بر ایجاد مشکلات بهداشتی مانند بیماریهای تنفسی و قلبی بر وضعیت اجتماعی، اقتصادی مردم نیز اثرات منفی داشته و اینک باعث تعطیلی بخشهایی از کشور شده است.
در برخی از روزهای اخیر، مدارس و دانشگاهها در استان هرمزگان، بهدلیل باد شدید و گرد و خاک تعطیل شدند. این بحران در مناطقی مانند بندرعباس، قشم، میناب، رودان، بندر خمیر و جاسک شدت بیشتری داشته است.
روز یکشنبه ۲۵ آذر، در خوزستان میزان گرد و غبار به ۶۶ برابر حد مجاز در هویزه و ۲۵ برابر حد مجاز در اهواز رسید.
وقاحت پزشکیان: مردم مراعات کنند!
در مواجهه با این بحرانها، پزشکیان با برخوردهای پوپولیستی و نمایشی همواره خطابش رو به مردم است. او توپ بحرانها را به زمین مردمی میاندازد که هیچیک از سررشتههای امور به دست آنها نیست و در هیچ تصمیمگیری کلان در کشور نقشی ندارند. پزشکیان با طلبکاری از مردم میگوید: «این منطقی نیست که حدود سه برابر کشورهای اروپایی در کشور ما برق مصرف میشود»، پس در نتیجه راهکار بحرانها را نیز در نهایت بر دوش خود مردم میاندازد و آنها هستند که باید «در خانه از لباس گرم استفاده» کنند، «بهجای چهارتا چراغ، یک چراغ روشن» کنند، دمای خانه را دو درجه کم کنند و...
اما او لام تا کام از این نمیگوید که چرا حاکمیت چپاولگر آخوندی بهجای رفع مشکلات داخلی، فقط طی دههٔ نود حداقل ۵۰ میلیارد دلار از ثروت مردم ایران را خرج نگهداشتن دیکتاتوری اسد کرد.
آیا مگر یکی از بزرگترین برقخواران این کشور مراکز بزرگ رمزارز سپاه پاسداران نیست؟ پس چرا کسی جلویش را نمیگیرد؟
آخر این ریخت و پاشها در لبنان از شیره جان محرومترین لایههای مردم ما برای چیست و چگونه است و چه کسی پاسخگوست؟!
اگر در این مملکت پول نیست چرا بودجهٔ نیروهای سرکوبگر نظامی را سه برابر میکنند؟
متأسفانه پس از ۴۵ سال حکمرانی مطلقه و با وجود منابع عظیم نفت، گاز و سایر ثروتهای طبیعی، ایران اشغالشده قادر به حل ابتداییترین مشکلات مانند تأمین برق و گاز نیست. ریشهٔ اصلی این بحرانها را باید در ساختار نظام ولایت فقیه جستجو کرد که اولویتهای خود را به جای توسعهٔ داخلی، صرف سرکوب، فساد و دخالتهای خارجی کرده است. مردم ایران هم این را خوب میدانند به همین دلیل وقتی برق قطع میشود شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهند؛ در هر فرصتی بر سر مسئولان حکومتی فریاد میزنند؛ خشمگینانه در خیابان لاستیک روشن میکنند و سعی میکنند اعتراضات خود را به قیام تبدیل کنند.