خامنهای طی سالیان متمادی هزینهٔ دهها میلیارد دلاری و نیروی دهها هزار نفری خرج نگهداری یک دیکتاتورِ محافظ عمق استراتژیک نظام کرد. همهٔ اینها طی یک هفته فرو ریخت؛ و بلافاصله جهتگیریِ استراتژیک سیاسی در منطقه علیه حکومت ملایان سمت یافت.
حیرت و تعجب پشتبند این سقوط این است که چطور ممکن است چهارده ماه پیش، پیشبینی شده باشد که «نخستین بازندهٔ استراتژیک» حملهٔ حماس به اسراییل، خامنهای است، و آنچه رخ داد، درست منطبق بر آن پیشبینی باشد؟
ما بهعنوان ایرانیانی که باید اصلیترین درس از این سقوط شتابان را در راستای منافع ملی کشورمان دریابیم، به درک علت درستیِ این پیشبینی فراخوانده میشویم. ضرورت درکی که از قضا پس از این سقوط، به روند استراتژیک تغییر در ایرانزمین ربط مستقیم دارد.
ربط مستقیم به تغییر بزرگ و تاریخی در ایران یعنی پاسخ به «راهحل ایران» برای نجات از سلطهٔ دیکتاتوری ولایت فقیهی. در این برهه با تجربههای قیامهای داخلی و بزرگترین ضربه به سیاست منطقهایِ رژیم آخوندی، راهحل نجات ایران چیست؟
آن پیشبینی که چهارده ماه پیش توسط رهبری مقاومت مسعود رجوی با شاخص» نخستین بازندهٔ استراتژیک جنگافروزی در منطقه» عنوان شد، گویای تاریخچهای از مراحل اعلام راهحل ایران طی چهلوپنج سال گذشته است.
راهحل نجات از ارتجاع قرون وسطاییِ آخوندی با زعامت خمینی و سپس خامنهای، نخست از تقدم آزادی بر سلطهٔ مذهبی توسط مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۸ شروع شد. بهدنبال آن، تعیین ارتجاع آخوندی بهعنوان تضاد اصلی ادامه یافت. در جنگ ضدمیهنیِ خمینیساخته، با سیاست صلح شورای ملی مقاومت ایران پیش رفت. در اصلاحاتبازیهای قلابی طی دههٔ ۷۰، با سیاست نفی کل حاکمیت آخوندی و باندها و جناحهای آن ادامه یافت. در قیامهای دو دههٔ اخیر که میانهبازان و اصلاحاتیهای درون و بیرون نظام، «خشونتپرهیزی» را علیه قیامکنندگان و بهنفع حاکمیت تبلیغ میکردند، راهحل شورای ملی مقاومت ایران قاطعیت و نبرد همهجانبه برای سرنگونیِ حاکمیت آخوندی با شاخص نفی دیکتاتوریهای شاهی و شیخی بوده است.
از نظر ساختاری هم که به این راهحلها بنگریم، میبینیم آن مسیری درست، علمی، اصولی و منطبق با منافع ملی ایران بوده است که توانسته پیکر تشکیلاتیِ ارائهدهنده و پشتیبانیکنندهٔ راهحل نجات ایران را حفاظت و استمرار بخشد،
تواناییاش را مضاعف نماید،
اعتبار بینالمللی کسب کند
و چشمانداز واقعیِ تغییر بزرگ در ایران را با معیار نفی هر گونه دیکتاتوری، به قیامکنندگان و جامعهٔ ایران بنمایاند.
پرتو روشنگر بر چهلوپنج سال گذشته ــ خاصه بر قیامهای دو دههٔ اخیر ــ این است که شناخت ماهیت دیکتاتوری سیاسی ــ مذهبی ولایت فقیهی، تضمین مبارزه هوشمندانهٔ شورای ملی مقاومت ایران با محوریت مجاهدین خلق بوده است. یک هوشیاری ملی و تاریخی بوده که در هیچ مقطعی از پیچیدگیهای مبارزهیی سرسخت در چهلوپنج سال گذشته، مغلوب فریبکاریهای سیاسی و دجالانهٔ داخلی و مماشات بینالمللی نشده است.
بهیاد بیاوریم سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ را که خمینی چه ترکتازیها با اقتدار مطلق مذهبی و سیاسی میکرد، ولی مجاهدین و طیفی از افراد و گروههای سیاسی ــ که بعداً شورای ملی مقاومت ایران را تشکیل دادند ــ بر ماهیت قرونوسطایی خمینی و تضاد اصلی بودن آن تأکید کردند. همین هوشیاری در شناخت ماهیت ضدبشریِ خمینی و وارثانش و پرداخت بهای این شناخت، تضمین تداوم پیچیدهترین، بغرنجترین و طولانیترین مقاومت سازمانیافته در تاریخ معاصر ایران شده است.
در ماجراهای فلسطین، سوریه، لبنان، یمن و عراق که خمینی و خامنهای تفرقه و جنایت را در آنها پیش بردند، سیاست ملی و اصولی و هوشیارانهٔ مجاهدین در راستای تأمین منافع ملی ایران، علیه حاکمیت ملایان بوده است. سیاستی که سالیان طولانی تأکید کرده است صدور ارتجاع و تروریسم به منطقه، روزگاری گریبان ارتجاع را سخت خواهد گرفت و مکافاتش به رژیم آخوندی بازمیگردد. در ماجرای یکسال گذشته هم که با شلیک موشکهای حماس شروع شد و خامنهای با دمش گردو میشکست، شورای ملی مقاومت با مواضع مسؤل آن بارها تأکید کرد «بازندهٔ اصلی و استراتژیک خامنهای است».
در دو سه ماه گذشته، همهٔ خطوط این سیاست اثبات شد. طی چند روز گذشته هم آخرین نمونه در سوریه آشکار گشت.
بنابراین راهحل شورای ملی مقاومت ایران همواره مبتنی بر شناخت ماهیت ایدئولوژیک و تاریخیِ دیکتاتوری آخوندی بوده است. راهحلی که هماکنون در ضرورت «سازماندهی» قیامها، «قاطعیت» برخورد با آمران و عاملان حکومت و «گسترش کانونهای شورشی» و قیامآفرین در سراسر ایران متجلی میشود.
بیانیهٔ ویژه و فوقالعادهٔ شورای ملی مقاومت ایران دربارهٔ سقوط دیکتاتور سوریه، بیان جامع شرایط کنونی ایران و راهحل ملی، مردمی و اصولی برای نجات میهن از حاکمیت بازندهٔ «عمق استراتژیک» میباشد.