۱۳۹۹ آذر ۲۳, یکشنبه

شبکه‌های عنکبوتی و اژدهای بودجه



             اژدهای هفت سر فساد سپاه     یادآوری اصل موضوع در ایران

صورت مسألهٔ سیاسی ایران در عهد سلطهٔ حاکمیت ولایت فقیه، همواره اولویت آزادی است و صورت مسألهٔ اجتماعی ایران، نبرد طبقاتی با این اختاپوس چنگ انداخته بر سرمایه و داریی ایران و بر زندگی مردمان. از این رو هر موضوع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را در ایران کنونی باید از این دو منظر نگریست و درک نمود.

                                  فراگیر شدن شبکه‌های عنکبوتی

خبرهای تودرتوی وضعیت سرپناه و زندگی و معیشت در حاشیهٔ شهرهای ایران، یکی از عناصر همین صورت مسأله‌ها هستند. خبرهایی که مدام خواننده را راهنمایی می‌کنند که با خواندن هر خبر، به پله‌یی پایین‌تر برود تا به پایین‌ترین سطح زندگی و سقوط آن برسد. یکی از این خبرهای تکراری که سال به سال وضعیت بدتری را نسبت به قبل گزارش می‌دهد، خبر بافت‌های فرسوده و حاشیه‌نشینی در تهران و شهرهای دیگر است.

بافت‌های فرسوده، تارها و شبکه‌های عنکبوتی شده‌اند که دارند کل شهرهای ایران را فرامی‌گیرند. در حاکمیت آخوندها هر سال که می‌گذرد، مساحت بافت‌های فرسوده و حاشیه‌نشینی گسترش می‌یابد و جمعیت حاشیه‌نشین بیشتر می‌شود. در واقع این سطح و امنیت زندگی است که سال به سال افت و پله‌پله سقوط می‌کند. از این رو ما فقط شاهد صعود اعداد و ارقام بافت‌های فرسوده و حاشیه‌نشینی در رسانه‌های حکومتی هستیم؛ بدون این‌که سیاستی یاری‌دهنده و بودجه‌یی درمان‌کننده به این معضل ورم‌کردهٔ اجتماعی توجه داشته باشد.

فریاد زندگی از گلوی اعداد و ارقام

در این رابطه نخست به چند قسمت از یک گزارش جدید توجه کنید.

خبرگزاری ایرنا، ۱۷آذر ۹۹ تیتر زده است:

«٢٥میلیون نفر از جمعیت ایران در بافت‌های فرسوده و حاشیه شهرها زندگی می‌کنند».

این خبرگزاری در توضیح این تیتر آورده است:

«علی‌بخش رستمی مدیر کل ارزیابی عملکرد و حقوق شهروندی وزارت راه و شهرسازی می‌گوید: دست کم ٣٠درصد جمعیت ایران در بافت‌های فرسوده زندگی می‌کنند».

ایرنا در ادامهٔ این گزارش، از قول مهدی عبوری معاون وزیر راه و شهرسازی می‌نویسد:

«۴۸هزار هکتار بافت ناکارآمد، فرسوده و سکونت‌گاه حاشیه‌نشین‌ها در کشور وجود دارد».

در همین گزارش کاوه حاجی‌علی‌اکبری مدیرعامل سازمان نوسازی شهرداری تهران توضیح می‌دهد که:

«١٥درصد از جمعیت ٩میلیون نفری کلان‌شهر تهران در بافت‌های فرسوده، خطرناک و ناایمن به‌سر می‌برند».

با این اعداد و ارقام از وضعیت بافت‌های فرسوده و حاشیه‌نشینی، به‌راستی اگر زلزله‌ی با حداقل ریشتر در تهرانی که روی خط زلزله است رخ دهد، این بافت‌های فرسوده با جمعیت میلیونیِ حاشیه‌نشین‌، چه خواهند کرد؟

حاشیه‌ها در کام اژدهای فقر و سیل

همان‌طور که اشاره شد، در جمهوری اسلامی آخوندی سطح و امنیت زندگی مردم مدام رو به پایین و در مسیر سقوط است. از آمار و ارقامی که خبرگزاری رسمی رژیم ارائه می‌کند، می‌توان آثار اجتماعی و فرهنگی و روانیِ چنین وضعیتی را پیش‌بینی نمود. وقتی اصل زندگی که سرپناه، اقتصاد، معیشت و بهداشت است در نظر نظام آخوندی هیچ ارج و قربی ندارد، دیگر چه انتظاری می‌توان دربارهٔ اموراتی چون تأمین امنیت روانی و رسیدگی‌های آموزشی، ورزشی و فرهنگی داشت؟ خبرگزاری ایرنا در این زمینه‌ها چنین گزارش می‌دهد:

«ساکنان این بافتها با بحرانهای بیکاری و معیشت، محرومیت از خدمات شهری و بهداشتی روبه‌رو هستند. سرانهٔ فضاهای آموزشی، تفریحی، ورزشی و پزشکی در این محلات بسیار اندک است».

یادآوری می‌شود که نظام آخوندی به‌دلیل تخصیص اصل بودجهٔ سالانه برای حفظ نظام و دستگاه پروپاگاندش، قدم از قدم برای کم کردن از رنج حاشیه‌نشینی مردم برنمی‌دارد و هزینه‌یی درخور را از بودجهٔ دولت به آن اختصاص نمی‌دهد. این‌چنین است که مردمان ساکن در این مناطق را در کام اژدهای فقر و حوادثی مثل سیل و زلزله رها کرده است.

سال‌های پله‌پله سقوط

ضروری است چنین وضعیتی را با وضعیت مشابه در سال‌های قبل مقایسه کنیم تا تصویر کامل‌تری از بی‌کفایتی، بی‌عملی، چپاولگری همراه با اولویت‌های سال به سال برخی بودجه‌ها در حاکمیت ولایت فقیه داشته باشیم.

از گزارش خبرگزاری ایرنا به‌تاریخ ۱۷آذر ۹۹ نقل کردیم که: «٢٥میلیون نفر از جمعیت ایران در بافت‌های فرسوده و حاشیه شهرها زندگی می‌کنند». یعنی بنا بر همین گزارش «٣٠درصد جمعیت ایران در بافت‌های فرسوده زندگی می‌کنند».

اکنون به آمارهای نظیر این گزارش در سال‌های ۹۶ و ۹۷ دقت کنید:

ــ عنوان گزارش سایت مشرق نیوز، ۱۷دی ۹۶: «سکونت ۲۰میلیون ایرانی در بافت فرسوده».

ــ گزارش سایت باشگاه خبرنگاران جوان در ۲آذر ۹۶: «۲۰درصد از جمعیت شهری در محددهٔ بافت‌های فرسوده ساکن هستند».

ــ گزارش سایت مانیتور حقوق‌بشر ایران، ۲۰تیر ۹۷: «بنا به آمارهای رسمی، بیش از ۱۹میلیون نفر حاشیه‌نشین در ایران وجود دارد».

با مقایسهٔ گزارشها و آمارهای حکومتی در سال۹۹ و سال‌های ۹۶ و ۹۷، مشاهده می‌شود که از ۳سال گذشته تاکنون ۵میلیون نفر به حاشیه‌نشینان ایران اضافه شده‌اند. نسبت این افزودگی به ۳سال پیش هم ۱۰درصد بیشتر است.

چنان‌چه این مقایسه‌های آماری را دربارهٔ شهرهای بزرگی مثل تهران، مشهد، همدان و... ادامه دهیم، باز مشاهده خواهیم کرد که در سه سال گذشته در این شهرها نیز مساحت بافت‌های فرسوده بیشتر و جمعیت حاشیه‌نشین انبوه‌تر شده است.

دو سر از اژدهای هفت‌سر

بنا بر صورت مسأله‌های سیاسی و اجتماعی که در بند اول مقاله اشاره شد، علت بحرانی‌تر و وخیم‌تر شدن بافت‌های فرسوده و وضعیت حاشیه‌نشینی در ایران نسبت به سالیان قبل واضح است؛ و آن چیزی نیست جز اولویت‌های نظام آخوندی که خودش را در تخصیص بودجهٔ هر سال دولت نشان می‌دهد. کافیست فقط به دو سر از اژدهای هفت‌سر و ارتباط مستقیم‌شان با بحران بافت فرسوده و حاشیه‌نشینی اشاره شود.

الف ـ بودجهٔ سپاه پاسداران: در بودجهٔ سال ۱۳۹۹ برای سپاه پاسداران ۲۴هزار و ۳۳۵میلیارد تومان در نظر گرفته شده بود. در بودجهٔ سال ۱۴۰۰ سهم سپاه به ۳۸ هزار و ۵۶۴ میلیارد تومان رسیده است. یعنی ۱۴ هزار و ۲۲۹میلیارد تومان معادل ۵۸درصد بیشتر از سال قبل است.

بنابراین این مقایسه ضروری است که:

۱ ـ بودجهٔ سپاه پاسداران ۸۰ برابر بودجهٔ استان مرکزی با ۳۳شهر و روستاهای آن است.

۲ ـ با بودجهٔ سپاه پاسداران می‌توان ۲۰۰هزار خانه برای بی‌خانمانها و حاشیه‌نشین‌ها ساخت.

۳ ـ با بودجهٔ سپاه پاسداران می‌توان برای ۷۷میلیون ایرانی واکسن کرونا تهیه کرد.

نتیجه‌گیری: وقتی بودجهٔ سپاه پاسداران ۸۰برابر بودجهٔ استان مرکزی با ۳۳شهر است، کافیست با یک‌هشتادم آن مشکل حاشیه‌نشینی را در تهران حل کرد.

ب ـ بودجهٔ نهادها و بنیادهای مذهبی به‌نقل از سایت سحام نیوز، ۱۷آذر ۹۹:

«ــ دانشگاه اهل بیت از زیرمجموعه‌های مجمع جهانی اهل بیت: ۱۷میلیارد تومان.

ــ مرکز خدمات حوزه‌های علمیه: ۱۰۰۰میلیارد تومان.

 شورای عالی حوزه‌های علمیه: ۶۵۱میلیارد تومان. (دو برابر بودجه سازمان غذا و دارو و پنج برابر بودجه وزارت علوم).

ــ جامعه‌المصطفی‌العالمیه: معادل بودجه آموزش و پرورش.

ــ سازمان تبلیغات اسلامی: دو برابر بودجه کتابخانه ملی.

بودجه برخی از این نهادها تا ۱۵۰درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. در شرایطی که بودجه سازمان آموزش و پرورش یه یک‌سوم تقلیل یافته است».

سمت و هدف بودجه = آدرس بافت فرسوده و حاشیه‌نشینی

نتیجه‌گیری: سمت‌وسوی اصلی بودجهٔ دولت در نظام آخوندی متوجه دستگاه سرکوب و یک دستگاه عریض و طویل پروپاگاند با کلاهک مذهبی و دجالگری است. در اختصاص این بودجه‌ها طبق همین نمونه‌یی که نشان داده شد، سازمان غذا و دارو، آموزش و پرورش و وزارت علوم در قبال نهادهای مبتذل مذهبی و ارتجاعی هیچ جایگاهی ندارند. در این بودجه‌بندی، معلمان و دبیران و استادان دانشگاهها قربانی حوزه‌های جهل و جنایت و دستگاه پروپاگاند دولتی هستند.

مشاهده می‌شود که پاسخ را باید همواره در چگونگی دخل و خرج ایران جست. نشان داده شد که لااقل با یک‌دهم بودجهٔ یکی از این نهادهایی که نام برده شد، می‌توان مشکل حاشیه‌نشینی و معضل مسکن را در ایران حل کرد. ولی اولویت‌های جمهوری اسلامی همان موضوعاتی هستند که برایشان بودجه‌های کلان‌ میلیاردی اختصاص می‌دهد و نه ترمیم بافت‌های فرسوده و ریشه‌کنی حاشیه‌نشینی. راه‌کار حکومت آخوندی برای حل بحران حاشیه‌نشینی، اعزام لودر و جرثقال و نیروی انتظامی و طرح‌های انهدام کاشانه و هستی مردم بی‌نوا با جنایت است تا به‌این طریق اصل موضوع و تضاد را از تابلو حکومت پاک کند. درست هم‌چون پاک کردن موضوع زندانی سیاسی و عقیدتی از تابلو نظام آخوندی که ادعا می‌کند در ایران زندانی سیاسی نداریم؛ در ایران زندانی عقیدتی نداریم!

درمان = پاسخ به‌صورت مسألهٔ ایران

مشاهده می‌شود که دست بر هر موضوعی در ایران اشغال‌شده و آخوندزده گذاشته می‌شود، راه به همان صورت مسألهٔ سیاسی و اجتماعی یعنی ضرورت آزادی و نبرد طبقاتی می‌برد. این است تضاد اصلی ایران کنونی که تا این صورت مسأله برطرف نگردند، هیچ دردی درمان نخواهد شد. این درد را فقط با نمونه‌های اندکی از اولویت‌های بودجهٔ سال۱۴۰۰ نشان دادیم. جمهوری اسلامی با شبکه‌های عنکبوتی حاشیه‌نشینی و اژدهای بودجه، به جان زندگی و سرپناه و شئون زندگی مردم افتاده است. درمان چنین وضعیتی هم چیزی جز نفی حاکمیت گسترش دهندگان شبکه‌های عنکبوتی و تنظیم کنندگان اژدهای بودجه نیست.