سخن روز
سهشنبه ۹آذر، پاسدار قالیباف در صحن مجلس و در حالی که رسانههای رژیم صحبتهای او را زنده بازتاب میدادند، دربارهٔ وضعیت داخلی نظام ولایت گفت: «بسیاری از افراد به اطاعت از خامنهای باور دارند ولی ترس و ضعف نفس و شجاع نبودن آنها، باعث میشود که نتوانند در عمل مطیع وی بمانند».
اما چرا پاسدار چماقبهدست که اکنون بر کرسی یکی از سه قوه نظام آخوندی تکیه زده، باید چنین اعترافی را دربارهٔ وضعیت نیروهای رژیم، آن هم در علن بکند؟
بحرانی نهادینه و تعمق یابنده
پاسدار قالیباف خوب میفهمد که چه میگوید و بیشک با ملاحظهکاری و احتیاط و کوچک کردن بسیار، چنین اعترافی کرده است. روشن است ابعاد «ضعف نفس» و «ترس» در پیکرهٔ نظام بسیار بالا گرفته است؛ تا جایی که هشدار نسبت به وارفتگی و ریزش و ترس و خستگی، از گوشه و کنار رژیم هم به گوش میرسد. دختر قاسم سلیمانی در نامه به بسیجیها مینویسد: «خامنهای خیلی تنهاست، خیلی تنها» (۷دی۹۹)؛ و ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی آخوندی میگوید: «مشکل نظام در بیماری هویتی آدمها و آسیبهای جریانشناسی درون حکومت است. عیب کار (در نظام) در «وادادگی و واماندگی» در پشت جبهه است» (مصاحبه با روزنامهٔ حکومتی رسالت-۶دی۹۹)؛ و آخوند امجد، از اساتید حوزهٔ علمیه قم خطاب به ولیفقیه نظام میگوید: «تمام این خونها و کشتههایی که شده، از سال۸۸ به بعد شما مسئولش هستید آقای خامنهای!»، آنگاه اساس و پایه ولایت مطلقهٔ فقیه را زیر علامت سؤال میبرد که: «آقای خامنهای! تا از این استبداد رأی دست نکشید، کار خطرناک است!» (۲۶ آذر۹۹).
پس روشن است وقتی پاسدار قالیباف به «ترس» و «ضعف نفس» و «شجاع نبودن» نیروهای نظام اعتراف میکند، اشارهاش به پدیده و جریانی گسترده و رو به افزایش است که از درون، تمامیت نظام را تهدید میکند. یعنی خطر ریزش، بریدگی و وادادگی عناصر نگه دارندهٔ دیکتاتوری آخوندی و حتی شاخ شدن آنها در برابر عمود خیمهٔ نظام، یعنی شخص ولیفقیه.
دزدسالاری یا کلپتوکراسی
روشن است در نظام آخوندی پدیدههایی مانند «باور» و «اعتقاد» و «آرمان» جز مصرف در شعار و حرافی، معنایی ندارد. از طرفی در علم جامعهشناسی به رژیمهای دیکتاتوری مانند رژیم ولایتفقیه، که از مجموعهٔ باندهای مافیایی تشکیل شدهاند، رژیم «دزدسالار» یا «کلپتوکراسی» میگویند. رژیمهایی که عامهٔ مردم را قربانی سرمایه، ثروت و قدرت سیاسی باندهایی میکند که سران آنها طبقهٔ حاکمه را تشکیل دادهاند. حکومتهایی که با اختلاس، رانت و غارت مردم، پیاپی سرمایه میاندوزند و با سیستمی سرکوبگر، هر صدای مخالفی را سرکوب میکنند.
این ویژگیها در سراسر عمر ۴۱سالهٔ رژیم ولایت فقیه دیده میشود. حتی همین روزها که بحث بودجهٔ ۱۴۰۰ رژیم است، خودشان اعتراف میکنند: «این بودجه، بودجهٔ یک درصدیهاست. زندگی یک درصدیها روزبهروز غنیتر و انباشت سرمایهشان افزونتر میشود» (روزنامهٔ حکومتی کار و کارگر- ۷دی)؛ و «آیا این روزهای شلوغی راهروهای ورودی کمیسیونهای مجلس و لشکرکشی برای قبضه سهم بیشتر از پیکر بیجان و لرزان بودجه را دیدهاید؟ انگار گوشت قربانی یا غنیمت جنگی» تقسیم میکنند!» (عباسزاده-عضو مجلس ارتجاع-۷دی).
از سوی دیگر رژیمهای دزدسالار همواره برای نگهداشتن نیروهای مزدور که مأموریت سرکوب مردم را برعهده دارند، خرجهای کلان میکنند. کافیست به بودجههای کلان رژیم آخوندی برای نیروهای سرکوبگر سپاه و بسیج نگاه کنیم. کافیست به هلدینگهای عظیم زیر نظر بیت خامنهای نگاه کنیم که سپاه در تمامی آنها نقش هژمونیک دارد. کافیست به قرارگاه ضد خاتم سپاه نگاه کنیم که مانند اختاپوس بر روی اقتصاد ایران افتاده است.
از آن سو یکی از خطرها و تهدیدهای رژیمهای دزدسالار، تهکشیدن خزانه است. چرا که در این صورت نیروهای مزدور دیگر انگیزهای برای سرکوب مردم ندارند؛ در نتیجه جامعه هم که همواره زیر فشار سرکوب و غارت آنها بوده، فرصت شورش و واژگون کردن طبقهٔ حاکمهٔ دزدسالار را پیدا میکند.
علت شدتیابی بحران «ریزش» و «وادادگی» در نظام
اکنون نیز در شرایطی که رژیم آخوندی در بحران خفگی اقتصادی دست و پا میزند و سختترین تحریمهای تاریخ گلویش را میفشارد، در وضعیتی که رئیسجمهور نظام مینالد: «در سختترین شرایط یک قرن گذشته» بهسر میبریم (آخوند روحانی-۲۴ آذر۹۹)، در دورانی که «دولت روحانی میخواهد خزانهٔ خالی تحویل دولت بعدی بدهد» (سایت حکومتی تابناک-۲۴ آذر۹۹)؛ رژیم پول چندانی در بساط ندارد تا مانند گذشته دست و دلبازانه سهم همه را بپردازد، از این رو این عناصر هم که اعتقادشان به نظام و ولایت فقیه، به میزان سهمی است که از خوان یغمای سرمایههای مردم ایران به آنها داده میشود و نه چیزی دیگر، حالا که خفگی این سهم را تحتالشعاع قرار داده و چسب فساد و غارت کارآیی قبلی را ندارد، دیگر دینامیزم و انگیزهای برای ادامهٔ کار ندارند و خروجی این وضعیت نیز همان است که ازغدی اسمش را «وادادگی و واماندگی» میگذارد و قالیباف میگوید بسیاری در عمل مطیع ولایت فقیه نیستند.
چرا قالیباف وارد شد؟
ورود پاسدار قالیباف برای هشدار نسبت به خطر ریزش در نظام، نشان میدهد این بحران در نظام تا آنجا جدی شده که برای روشنکردن چراغهای هشدار، ورود رأس هرم قدرت را ضروری کرده است. روندی که البته در پی خود تبدیل به اعتراف به پوسیدگی نظام ولایت میشود؛ تا جایی که «وای که هشدار این «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل»، ما را پیر کرد و اما جدی گرفته نشد! خدا کند که مشام تمام هادیان و سرنشینان کشتی (نظام) بوی تند این خطر را احساس کنند» روزنامهٔ حکومتی آرمان-۹دی۹۹).