پازلهایی که. خامنهای کامل میکند
در ۲سال اخیر هر بار که خامنهای به صحنه آمده است تا به نبرد پایدار مجاهدین با نظام قرونوسطایی ولایت فقیه در برابر نیروهایش اعتراف ناگزیر کند، بخشی از پردههای کتمان عمدی سالیان پیش را کنار میزند.
آنها که در ۴۰سال گذشته از چند و چون نبرد بیتوقف مجاهدین با تمامیت نظام آخوندی و همسویان و لابیهایش مطلعاند، بهخوبی آگاهاند که دستگاه تبلیغاتی ملایان بهدستور و فرموده، باید همهٔ صداهایی را که به مجاهدین ربط پیدا میکند، سانسور نمایند. رفسنجانی در نمایش جمعهٔ مرداد سال ۶۸ در سالگرد عملیات فروغ جاویدان با صراحت گفت: «از مطبوعات و رادیو و تلویزیون میخواهم که حتی از بدیهای اینها ننویسند و نگویند تا فراموش شوند» (نقل به مضمون).
خامنهای روز ۱۳ آبان ۹۹، در ادامه و استمرار پروپاگاندای ۴۰ سالهٔ فرافکنی علیه مجاهدین، مثل همیشه تلاش کرد «۱۷ هزار قربانی ترور» را سپر جنایات رژیمش جلوه دهد و مجاهدین را با ادبیات دجالگرانهاش حامی کاریکاتور شهروند فرانسوی قلمداد کند.
شخص خامنهای و دستگاه تبلیغاتی آخوندی در این سالیان هرگز به زمینه و علت مبارزه مسلحانهٔ مجاهدین با ارتجاع خمینی و خامنهای نپرداخته و نمیپردازند؛ چرا که در صورت رفتن سراغ این زمینه و علت، فقط و فقط دوونیم سال جنایت فرموده از جانب خمینی علیه مجاهدین و آزادیهای دموکراتیک را باید اعتراف کنند. همان سالهایی که مجاهدین با شکیبایی و انضباط هوشیارانهشان، فقط فعالیت مسالمتآمیز و روشنگرانه میکردند، ولی تا قبل از ۳۰ خرداد ۶۰، حدود ۷۰ کشته و بیش از ۱۰۰۰ زندانی سیاسی و گروگان در زندانهای خمینی داشتند. در تمام این دوونیم سال بین ۵۸ تا خرداد ۶۰ این خمینی و اراذل و اوباش لمپن و چماقدار سپاهی و کمیتهچیِ هدایت شده توسط خودش و بهشتی بودند که جنایت پشت جنایت و ترور پشت ترور علیه مجاهدین پیش میبردند؛ ولی مجاهدین فقط شکایت قانونی، پیگیری حقوقی و افشاگری و روشنگری مسالمتآمیز داشتند. خمینی در آن دوونیم سال، آنچنان جنایت علیه آزادی و دمکراسی مرتکب شد که اکنون خامنهای و دستگاه تبلیغاتیاش جرأت نمیکنند پشت پردهٔ ۳۰ خرداد ۶۰ و علت مبارزه مسلحانهٔ مجاهدین را بگویند و بنویسند. در تمام گفتارها، نوشتهها و رسانهها و سایتهای حکومتی این بخش مهم تاریخچهٔ مبارزه مسالمتآمیز مجاهدین، سانسور عمدی و دروغگویی شده و هرگز سراغ اصل و جزئیات رویدادها و مواضع طرفین نمیروند.
دربارهٔ تبلیغات دجالگرانهٔ «۱۷ هزار قربانی ترور» هم مجاهدین اعلام رسمی کردند که حاضرند دربارهٔ تمامی پروندههای فاز سیاسی و آنچه که رژیم آخوندی «پرونده ترور» نام داده، در دادگاههای بینالمللی حضور یابند و همهٔ اسناد و مدارک را با جزئیات ارائه کنند تا همگان ببینند و دریابند که هیچ شهروند معمولی مورد هدف مبارزهٔ مجاهدین با ارتجاع آخوندی نبوده است.
بنابراین باید دقت نمود که در دو سه سال اخیر چه اتفاقاتی در تعادلقوای بین قیامآفرینان و مجاهدین در برابر ارتجاع آخوندی رخ داده است که فقط خامنهای باید به صحنه بیاید و به این مسألهٔ خطیر نظام بپردازد. مسأله آنقدر بزرگ است و صدای مجاهدین آنقدر در جامعهٔ ایران شنیده شده است که دیگر در پرده و سکوت و کتمان ۳۰ساله نمیگنجد.
صورت مسأله البته اکنون آشکار شده است؛ مجاهدین از تمامی دامچالههای سیاسی، سیاهچالههای امنیتی و قتلعام شدنها عبور سرفرازانه کردهاند که در برابر غرور ملی و تاریخیِ مبارزه برای آزادی مردم و میهنشان، افتخار طولانیترین پایداری و شکیباترین و فروتنانهترین وفاداری را رقم زدهاند. در کاکل این مسیر پایداری پرشکوه برای آزادی، هجرت بزرگ سالهای ۹۴ و ۹۵ را پیش بردند که تمام کارتهای ارتجاعی ــ استعماری را برای نابودی طولانیترین جنبش متشکل مشتاق آزادی و دمکراسی سوزاندند.
از سال ۹۵ به این سو، مجاهدین با تشکیلاتی که گنجینهای برای مردم و میهنشان در مسیر رسیدن به سپیدهدم خجستهٔ آزادی است، توانستهاند بهیمن شبکه جهانی اینترنت رابطه فعالتر با جامعه و مردمشان بر قرار کنند و تحولات سیاسی و اجتماعی را به سود مطالبات مردم و قیامآفرینان و علیه ارتجاع و همسویان و لابیهایش پیش ببرند؛ تا جایی که بسیاری ابتکارات را در این مبارزه رقم زدهاند.
اکنون مجاهدین با اصالت مبارزاتی و تاریخیشان به نیروی حاضر و مهیا در تمامی پهنههای سیاسی و اجتماعی ایران بدل شدهاند.
اکنون خامنهای خوبِ خوب دریافته است که با حضور مجاهدین، دیگر نمیتواند پوشالهای دستساز خودش را تحت عناوین رنگین سیاسی و اپوزیسیون قلابی در جلو مردم ایران به نمایش بگذارد. خامنهای خوب حالیاش شده است که در جبهه اپوزیسیون نظام، سره از ناسره جدا شده است.
اکنون خامنهای حتی نمیتواند با برگ اصلاحاتچیهای قلابی درون نظامش هم کوچکترین مانوری صورت دهد.
اکنون خامنهای با تمام حواس پنجگانهاش حس میکند که از پس ۴دهه تجربه مردم ایران در عرصههای گوناگون صنفی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی با این رژیم، در نهایت هر ایرانی به ۳۰خرداد مجاهدین با نظام آخوندها میرسد.
بنابراین با حضور مجاهدین و استواریشان بر آزادی و دوریشان از بازیهای اپوزیسیوننمایی دلخواه خامنهای، صحنهٔ سیاسی و اجتماعی ایران دارد با شتاب به جانب طرح هر چه بیشتر صورت مسألهٔ واقعیاش سیر میکند.
صحنه و موضوع اصلی چنین است که خامنهای از ۲سال پیش به این سو مدام دارد هماورد نظامش را آدرس میدهد. بنابراین خامنهای با هر گفتاری که مجبور میشود پای مجاهدین را وسط بکشد، دارد پازل صورتمسألهٔ اصلی بین قیامآفرینان، اقشار نافی نظام و مجاهدین با ارتجاع قرونوسطایی ولایت فقیهی را کامل میکند.
خامنهای خوبِ خوب دریافته است که اکنون دههٔ شصتیها، هفتادیها، هشتادیها و نودیها دارند همدیگر را در ضرورت آزادی پیدا میکنند و درد مشترک و آرزوی مشترک ایران را که دفع دیو جمهوری اسلامی آخوندی و آوردن فرشتهٔ آزادی باشد، محقق میکنند.
اینهایند دلایل سریالهای اعتراف ناگزیر خامنهای دربارهٔ مجاهدین هستند که روز ۱۳ آبان ۹۹ تلاش کرد آشکارتر از گذشته این دلایل را نشانی بدهد و پازلهایش را در بارهٔ مجاهدین کامل کند.