کرونا در ایران
۵۰اقتصاددانان حکومتی طی نامهای به آخوند روحانی نگرانی خود را از وخامت اوضاع اقتصادی بهویژه در دوره واردات ویروس کرونا و کشتار مردم ایران و بخشی از تولیدگران، ابراز کرده و هشدار دادند که «امکان شکلگیری هستههای ناآرام و ناخشنود در حاشیه شهرها که نیمه دوم سال ۹۹و سال ۱۴۰۰را به دورهای پر بحران تبدیل خواهد کرد».
آنان برای این چشمانداز قریبالوقوع از افزایش رکود، کاهش تولید و سقوط رشد اقتصادی و جبرا افزایش میلیونی فقرایی که بدون هیچ حمایتی رها شدهاند و همچنین افزایش کسری بودجه و بالا رفتن نرخ تورم، شاهد آوردهاند و توصیه اکیدشان بهخصوص در همین فصل بهار سال ۹۹، پرداخت یک میلیون تومان وام برای خرید مایحتاج زندگی اقشار تهیدست جامعه دست کم برای دو نوبت است. والا باید منتظر جنگ و نبرد بیامان ارتش گرسنگان و بیکاران و مردم از هر امکانی تهی شده با پاسداران ولایت و مزدوران در کف خیابانهای شهرها و حاشیههای مستعد خیزش و قیام بود.
آنان برای جلوگیری از این حوادث در آینده نزدیک، خواستار« پرداختهای بلاعوض برای «کمک به اقشار آسیبدیده و سه دهک پایین» شدهاند». واز این سیاستها بهعنوان «بسته اقدامات عاجل (تا خرداد ۹۹)» نام بردهاند.
هزینه جلوگیری از ناآرامی از کجا تأمین شود؟!
در رژیم ضدتولید و رفاه و پیشرفت، برای هزینههای ضروری به منظور رودررویی با خواسته حداقل مردم ساقط شده از هستی آبرومندانه، تنها راهکاری که به ذهن اقتصاددانان حکومتیاش میرسد، نه فشار آوردن به ولیفقیه ارتجاع برای باز کردن در گاو صندوق های نهفته در پستوی بیت و یا کم کردن مخارج نیروهای نیابتی در لبنان و سوریه و عراق و یمن و یا استفاده از بخشی از ثروت هنگفت سپاه پاسداران و یا حتی شل کردن در کیسههای تلانبار شده در آستان قدس رضوی و نهادهای مالی در دست روحانیت دولتی، بلکه مجدداً و برای بار چندین بار «انتشار اوراق دولتی و مالیات بر درآمدها» پیشنهاد شده است که میبایست مبلغ ۴۰هزار میلیارد تومان را تأمین کند تا حداقل معیشت مردم فراهم شود و از افزایش بیکاری و تشدید رکود جلوگیری گردد.
اقتصاد ایران پیش و پس از ورود کرونا
این دیگر نیاز به بحث و استدلال ندارد که سقوط اقتصاد در دستگاه رژیم آخوندی همه سران و کارگزارانش را دچار دلهره و نگرانیهای طاقتفرسایی نموده بود. رادیو فرانسه، عنوان مصاحبه سعید لیلاز، از اقتصاددانان رژیم آخوندی را «سعید لیلاز نسبت به خطر فروپاشی ایران هشدار داد» انتخاب کرده بود. او در این باره میگوید: «مشکل ایران، این است که جمعیت ایران بهطور همزمان در حال پیر شدن و فقیر شدن است و این بزرگترین خطری است که میتواند یک کشور را تهدید بکند. بدترین و وحشیانهترین تجلی توأمان فقر و پیری ایران را میتوان در وضعیت صندوق های بازنشستگی دید. او گفته است که دولتها در جمهوری اسلامی ایران به صندوق های بازنشستگی همواره به چشم حیاط خلوت خود نگاه کردهاند به این معنا که به آسانی به منابع آنها دست اندازی نمودهاند. او دست اندازی دولتهای جمهوری اسلامی به منابع صندوقهای بازنشستگی را نتیجه فقدان دموکراسی و تصدی و دخالت دولت در اقتصاد دانست و گفت: ملت ایران در چهار دهه گذشته بهترین فرصتها را برای پیشرفت و توسعه از دست داد، در حالی که هم پول در کشور بود و هم جمعیت کشور جوان بود».(۱۴فروردین ۹۹)
حال وخامت اقتصاد رژیم را پس از هجوم ویروس کرونا به اندوخته ناچیز نظام بهداشتی و درمانی کشور میتوان دید. در این وضعیت وخیم، پزشکان و کادر درمانی شریف با کمترین امکانات به جنگ ویروسی رفتهاند که سپاه پاسداران با هواپیمایی ماهان آن را وارد ایران کرد.
رخدادهای دردناک
وضعیت تا آنجا وخیم است که مرکز پژوهشهای مجلس ارتجاع اعلام کرد: «عملکرد دستگاههای متولی در حمایت اجتماعی از اقشار نیازمند، ماهیتی تأخیری، پسینی و منفعلانه داشتهاند. اقدامات صورتگرفته از یکسو تابع سیاست اجتماعی مشخص و روشنی نبوده است و از سوی دیگر اقدامات ماهیتی تأخیری، پسینی و منفعلانه داشتهاند، مضاف بر این، ضعف نهادهای هماهنگکننده و نظارتی، منجر به موازیکاری، عدم هدفمندی و ناپایداری حمایتهای اجتماعی شده است. تداوم این وضعیت باعث میشود اقشار ضعیف و در معرض آسیب در مواجهه با این ویروس تابآوری کمتری داشته و رخدادهای دردناک دیگری را بههمراه داشته باشد...»(خبرگزاری حکومتی تسنیم۱۶فروردین۹۹)
واقعیت این است که مهرههای حکومتی هر بار با تعبیری و عبارتی به سرنوشت شومی که در انتظار نظام است هشدار میدهند. رخدادهای خطرناک یکی دیگر از این تعبیرات است.
ثروت و دارایی مردم ایران کجا خرج میشود؟
پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان در این وانفسای مرگ زای رژیم چنان بند را آب داده است که حتی اصلاحطلبان قلابی نیز به وحشت افتادهاند و میگویند مگر حواست به وضعیت مملکت نیست؟
اظهارات پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، درباره پرداخت حقوق ماهیانه لشکر فاطمیون در سوریه به دستور قاسم سلیمانی از داراییهای این بنیاد، اعتراض برخی از رسانههای ایران را برانگیخت.
روزنامه حکومتی شرق، نزدیک به اصلاحطلبان، در روز یکشنبه ۱۷فروردین ۹۹این سخنان فتاح را «بسیار عجیب» خواند و نوشت: «به نظر میرسد رئیس بنیاد مستضعفان از هوشمندی لازم برای حضور در یک برنامه تلویزیونی برخوردار نیست».
این روزنامه ادامه داد که این سخنان «اگر چه واکنشهای زیادی در برخی رسانهها بهدنبال داشت، اما با سکوت حامیان اصولگرای داخلیاش روبهرو شد».
گفتنی است که پرویز فتاح در یک برنامه تلویزیونی گفته است: «من در بنیاد تعاون سپاه بودم، حاج قاسم آمده بود به من گفت که حقوق فاطمیون [نیروهای افغان که برای جمهوری اسلامی در سوریه میجنگند] را ندارم بدهم، در سوریه کمک کن. اینها برادران افغان ما هستند و دست نیاز به امثال ما دراز میکرد».
این تنها یک نمونه است که در یک مصاحبهٔ تلویزیونی بهگونهای ناخواسته از دهان کارگزاران رژیم بیرون میپرد. خامنهای در حالی که با خاصه خرجی بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی ۲۰۰میلیون یورو به بودجه سپاه قدس افزود اما تا بهحال برای مقابله با پاندومی کرونا، یک دلار از اموال و داراییهای بیت خود هزینه نکرده است.
در بررسی تاریخ ایران میتوان نمونههایی از فاصله بسیار زیاد شاهان با درد و رنج مردم دوران خود سراغ گرفت که با نهایت بیرحمی نسبت به مصیبتهای خلق ستمزده روزگار خود مشغول شکمبارگیها و تفریحات سادیستیکی خود و عوامل بیمقدارشان بودهاند اما در قرن بیست و یکم و با حضور میلیاردها چشم و گوش هوشیار چطور حاکمان مستبدی پیدا میشوند که نابودی حرث و نسل مردم را میببینند و اینگونه به دجالگری و خون ریزی در داخل و خارج میهن ادامه میدهند و به هیچ پرنسیب و قواعد شناخته شده پای بند نیستند. گوش آنها حتی نصیحتهای آنچنانی اقتصاددانان خودشان را نیز نمیشنود که گفتند:
«امکان شکلگیری هستههای ناآرام و ناخشنود در حاشیه شهرها که نیمه دوم سال ۹۹و سال ۱۴۰۰را به دورهای پر بحران تبدیل خواهد کرد».
این خصلت مشترک دیکتاتورها در پایان عمرشان است.