ایرج مصداقی شناگر خوبی است. آنچنان که در سال ۶۷ در استخر پشت تصویر مصاحبه لاجوردی برای نشان دادن اوضاع مثلا آرام زندانها پس از کشتار ۶۷ "کرال سینه" میرفت و امروز هم در آبی که جمهوری اسلامی برای تخریب شخصی افراد ریخته است، به همان سبک شنا میکند.
او نویسنده خوبی است، آنچنان که سالها کسی نتوانست حتی حدس بزند تصویری که او از خودش در کتاب خاطرات زندانش در مقطعهای خاص زندان ارائه میدهد به شدت دستکاری و روتوش شده است. هرچند به مرور با شناخت واقعیتر از فرایند رفتاری او و روشنتر شدن برخی حقایق دیگر، خیلی بهتر میتوان متوجه شد که در مورد بعضی از مسائل زندان تا چه اندازه فریبکاری و تحریف کرده است. مواردی همچون روزهای اول دستگیری اش و دادن اطلاعات و رفتن چند باره با پاسداران برای شناسایی و شکار فعالان سازمان مجاهدین و یا اینکه چرا لاجوردی اول بار او را بالای سر جنازه موسی خیابانی میبرد و یا در جریان «قیامت» حاج داوود رحمانی در سال ۶۲ چه معامله پنهانی میکند که به بند عمومی برمیگردد در حالیکه بیشتر بچههای همبندش تا ماهها در تابوت میمانند (او در کتابش بدون ذکر تاریخ خروج از قیامت وارد بند عمومی میشود. مصداقی چرا مدت زمان ماندن در قیامت را بیان نمی کند درحالیکه تاریخ دقیق و جزییات همه چیز را میگوید چرا به خود که میرسد کلی گویی میکند.) و یا در جریان قتل عام ۶۷ که با زرنگی نجات خودش را به حساب هوشیاری و زیرکی اش می گذارد، گویا آنها که مرگ را انتخاب کردند ساده اندیش و یا احساساتی بوده اند.
مصداقی مفتش ماهری است آنچنان که از بازجویانش یاد گرفته چگونه با آسمان ریسمان بافتن افراد را تخریب کند. مصداقی اخیرا به سبک و سیاق اخبار ۲۰:۳۰ جمهوری اسلامی، عکسی از من را منتشر کرده که من هیچوقت این عکس را به صورت عمومی در صفحهام نگذاشته ام و با ورود به حریم شخصی و تمسخر این عکس، اتهامات خود را به صورت ردیفی علیه من صادر و بر حسب عادتی که سالهاست از زندان اوین به آن خو کرده، شروع به تخریب شخصیتی من میکند. او در اول مطلب اتهامیاش مینویسد:
"مینو همیلی نوچه و حقوقبگیر شادی امین و شادی صدر و عضو سازمان ضد جاسوسی تک نفره «تندر» که کارش پاپوشدوزی برای پناهجویان و زندانیان سیاسی سابق بوده، این بار به خدمت فرقه پلید رجوی درآمده است. "
با همین یک پاراگراف باید به ادبیات جمهوری اسلامی زده و بازجوگونه مصداقی پی برد. من در هیچ زمانی عضو سازمانهایی که تحت مدیریت شادی امین و شادی صدر بودند نبودم تا از آنها حقوق دریافت کنم. سازمان تندر تک نفره نیست و به علاوه کارنامه سیاسی من به عنوان عضو سابق کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری-حکمتیست و عضو سابق حزب کمونیست کارگری-حکمتیست- خط رسمی، مشخص است و سابقه عضویت در سازمان مجاهدین را هم ندارم. اگر بازجوی جمهوری اسلامی هم این اتهام را به من بزند، به همین سبک و کوتاه پاسخ خواهم داد.
اما مصداقی در یادداشتش به این قناعت نمیکند. او میتواند با یک جستجوی ساده در اینترنت به همین پاسخهای من برسد. او برای به کرسی نشاندن ادعای خود به تمسخر عکس خصوصی من میپردازد. کاری که بازجوهای مرد در بازجویی با پایین کشاندن ناگهانی چادر و روسری ما زندانیان زن انجام میدادند. راستش بر مصداقی، که استاد شناگرش لاجوردی بوده حرجی نیست. او به اتهام زدن و تخریب کردن عادت کرده، حتی اگر پای جانش وسط نباشد. همانند گربهای که حتی اگر خاک را با فضولاتش کثیف نکند، باز بر حسب عادت پاهایش را به عقب تکان میدهد و به آنجا خاک میپاشد. اما قطعا به پامنبرنشینان مصداقی که این اتهامات سرتاپا کذب را با لایک زدنشان تایید کردند، حرجی هست.
تمام جرم من این است که از زهره شفایی همبندی سابقم که پدر، مادر، خواهر و دو برادرش که در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، اعدام و جانباخته اند و خودم شاهد مقاومتهایش بودم دفاع کردم. حالا آقای مصداقی به چه دلیل خوشش نیامده شاید پای داستانی شبیه به فاطمه کزازی در میان باشد و مصداقی به شیوه خودش لو دادن و دست داشتن در اعدام این زندانی را انکار میکند. به هر حال قضاوت را بر عهده خوانندگان خواهم گذاشت.