تظاهرات در عراق علیه خامنه ای
ویژگی اخص حکومت آخوندی از بدو حیات ننگیناش بحرانآفرینی بوده است. به عبارت دیگر این حاکمیت تحمیل شده به مردم ایران از آنجا که برای بحرانها و مشکلات اجتماعی درونیاش راهحلی ندارد، گریزگاهی در بیرون خودش میجوید تا بحرانها را صادر کند تا اذهان را به آن سمت متوجه و درگیر کرده تا پیگیر موضوعات اصلی نشوند.
اولین تجویز این دارو برای دردهای بیدرمان حکومت ولایت فقیه، از همان زمان خمینی ملعون آغاز شد. از روزهای فراخوان دادن خمینی به «صدور ارتجاع» به عراق تا روزهای «جنگ؛ جنگ؛ تا پیروزی» و «جنگ، نعمت الهی»؛ اما وقتی ارتش آزادیبخش جلوی ماشین کشتار و جنگطلبی رژیم پیچید و خمینی جامزهر نوشید و دق کرد، همان خط را را خامنهای با عنوان «عمق راهبردی نظام» در پی گرفت. یعنی همان حیاط خلوت حکومت آخوندی!
قیام مردمی و هلاکت سلیمانی؛ راهبرد فرو رفته در گل
اکنون نیز پس از خیزش مردم عراق علیه نظام ولایت و هلاکت پاسدار سلیمانی، «عمق راهبردی» نظام ضربه جدی خورده است و خامنهای در تلاش و تقلاست تا آب رفته را به جوی بازگرداند.
نشانههای آشکار این تقلای مضحک را باید در جست و خیزهای همزمان چند مهرهٔ نظام دنبال کرد. کاری که پاسدار سلیمانی انجام میداد، اکنون دست کم میان پاسدار قاآنی و ظریف و پاسدار شمخانی تقسیم شده؛ ولی از آنجا که نه مردم عراق پا پس کشیدند و نه مهرههای خامنهای آن کارآیی سلیمانی را، نتایج دلخواه خامنهای بهدست نیامده که هیچ، ضربات کاری پشت یکدیگر، حیاط خلوت نظام را آشفتهتر کرده است. با این توجه که دیگر درهای سیاست جهانی، بر همان پاشنهٔ استمالت نمیچرخد.
نیاز مضاعف خامنهای به عراق در پی بحران کرونا
اشاره شد که خمینی برای تخلیهٔ نیروی عظیم اجتماعی آزاد شده در جریان انقلاب ضدسلطنتی، نیاز به جنگ داشت و به همین دلیل آنرا «نعمت» مینامید، زیرا توان اداره و بهکار گیری نیروی شگرف جوانان بیرون آمده از فضای انقلاب وشور و هیجان آن را نداشت. جنگ نه تنها تخلیهگاه این انرژیها شد، بلکه خمینی با دجالیت فوق تصوری تمامی کاستیها و ندانمکاریها و بیکفایتیهای آخوندهای حاکم را زیر پردهٔ اختناق ناشی از جنگ «تحمیلی» پنهان کرد و هر صدای مخالفی را با قساوت و جنایت بیحد و حصر ساکت کرد.
اکنون خامنهای نیز در شرایط امروز کشور، پس از اوجگیری دوباره و گستردهٔ قیامها و اعتراضات مردمی؛ پس از شکستن هیمنهاش و شکستش در عمق راهبردی؛ و پس از بحرانهای عمیق اقتصادی و سیاسی در داخل و مشخصاً بحران کرونا، نیاز مبرمی به صدور بحران به کشورهای منطقه بهخصوص عراق دارد تا بلکه بتواند از فشار خردکننده روی نظام پوسیدهاش بکاهد.
حساب باز کردن خامنهای روی کرونا و انتخابات آمریکا
پس از ماجراجوییهای پیشین که با کشتن سلیمانی پاسخ داده شد، خامنهای دریافت که هر حرکتی از سوی مزدورانش در عراق، پاسخ سنگین آمریکا را در پی دارد. بنابر این اولین هدف باید «پایان»! حضور آمریکا در منطقه باشد که آن را از زبان مزدورانش در عراق بیان کرد و به فرموده، همان مزدوران در مجلس عراق هم به تصویب رساندند.
واقعیت این است که خامنهای روی درگیر بودن آمریکا با بحران کرونا ونیز سال انتخابات آنها حساب جدی باز کرده است. از این رو، با این محاسبه که آمریکا مانند سابق نمیتواند بیپروا پاسخ رژیم را بدهد، اقدامات تروریستی و موشکپرانی به اطراف و اکناف پایگاههای آمریکا در عراق را آغاز کرده و آن را بهعنوان دستاورد به خورد مزدوران روحیه باختهاش میدهد.
وقتی آمریکا شروع به جمع کردن نیروهایش در برخی پایگاههای اصلیاش در عراق کرد، سبک شدن یا جمع شدن برخی پایگاههای کوچک، اگر چه نگرانی نظام را افزایش داد، اما همزمان از آنها بهمثابه «عقبنشینی» آمریکا یاد کرد؛ ولی موضعگیریها و هشدارهای سران آمریکا نشان داد که اقدامات این کشور در جهت رویارویی با هر گونه تحرک از جانب مزدوران نیابتی رژیم در عراق است.
اصلا ما نیروی نیابتی نداریم!
دیپلمات جوکرمآب نظام آخوندی (که خوی وحشی خود را پشت نقاب لبخند تصنعی پنهان میکند) بلافاصله با هول و هراس به صحنه پرید و همانند همهٔ «نداریم»های مشهور پیشیناش، اعلام کرد که «اصلاً ما نیروی نیابتی نداریم»!
اکنون باید دید آیا خامنهای میان ترس از فروپاشی جبههٔ مزدوران و جیرهخواران و ترس از پاسخ سنگین آمریکا، به سوی کدام ترس میغلطد؟ صرفنظر از هر گزینه، ترس اصلی که همیشه به جای خود باقی است، ترس از قیام مردمی در ایران است که در بحران کرونا و ناکارآمدی و پنهانکاری آخوندها، میهن ما را در آستانهٔ عصیانی عظیمتر قرار داده است.
تا چه زاید سحر که شب هنوز آبستن است.