پایان کار ولایت فقیه --- شتاب بروز تنفر دیرین
هر چه بهنمایش انتخابات دوم اسفند امسال نزدیکتر میشویم، بحرانهای درونی نظام آخوندی در مسیری علیه اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه سمت و سو میگیرند. بروز و تشدید این بحران در واقع آن روی سکهٔ بحرانی است که جامعه با اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه از دیرباز داشته و اکنون بهطور خاص پس از قیام آبان ۹۸که شخص خامنهای فرمان آتش بهاختیار علیه جان معترضان صادر کرد، فوران اجتماعی گرفت.
اکنون این خشم و تنفر دیرین اجتماعی علیه ولایت فقیه بدل بهبحران سیاسی در درون نظام شده است. یادآوری میشود که تکامل تضادهای جامعهٔ ایران با حاکمیت و نیز بلوغ تضادهای درونی نظام آخوندی متوجه مانعی میشوند که در اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه خلاصه میگردد.
خلاصهٔ نظام و ریشهٔ همهٔ بحرانهای درونی و بیرونی
واقعیت این است که جمهوری آخوندی در دیکتاتوری مذهبی ـ فاشیستیِ در اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه خلاصه میشود و ریشهٔ همهٔ بحرانهای بیرونی و درونی آن نیز در این اصل خلاصه شده و بدل بهبنبست و قفل کل حاکمیت گشته است. پس از قیامهای پیاپی چند سال اخیر و لاجرم سرریز شدن تضادهای اجتماعی بهدرون نظام، این قفلشدگی و بنبست بهنقطهٔ غیرقابل بازگشت رسیده و آثار آن در عناصر حکومتی و شرکای دلسوز نظام بارز شده است.
در فاصله کوتاهی که بهنمایش انتخابات دوم اسفند مانده است، با توجه بهحذف فلهای بسیاری کاندیداهای جناح رقیب و نمایندگان فعلی مجلس توسط شوران نگهبان، تضاد درونی حاکمیت شتاب بیشتری میگیرد و بهدلایلی که در بالا اشاره شد، سمت و سوی آن متوجه شخص ولیفقیه میشود.
فوران ابهام و تردید و بیآیندگی
یکی از نشانههای تشدید بحران با محوریت شخص ولیفقیه، اظهارات مصطفی تاجزاده است که اخیراً در جلسهای تحت عنوان «آیا انقلاب اسلامی اجتنابناپذیر بود؟» که روز ۳اسفند ۹۸منتشر شده مشکلات را در ساختار و قانون اساسی و شخص ولیفقیه معرفی نموده است:
«وارد شدن ولایت فقیه بهقانون اساسی نباید اتفاق میافتاد»...«وقتی یک بیماری بهجایی میرسد که آنقدر حاد میشود که جز با جراحی نتوانید حلش کنید هر آدم عاقلی بدن خودش را زیر تیغ جراحی میسپارد برای اینکه حیات ادامه پیدا کند. برای اینکه میداند اگر این کار را نکند، دیر یا زود دچار مشکل میشود. واقعیت این است که سیستم بهجایی رسیده که جز با جراحیهای بزرگ نمیتواند ادامه دهد. مهمترین جراحی هم اصلاح قانون اساسی است. ما باید بایستیم. اینکه من عرض کردم مقداری اختلاف دارم با دوستان این است که من الآن معتقدم مهمتر از اینکه ما در مجلس شرکت کنیم یا نکنیم این است که باید بایستیم بهمردم بگوییم بعد از این چهل سال اگر قانون اساسیمان را اصلاح نکنیم مشکلاتمان حل نمیشود.»
در عکسالعمل نسبت بهسخنان تاجزاده، باند غالب هم تلاش کرده است فضای مجازی و تریبونهای حکومتی را بهدفاع از خامنهای سوق دهد. این مواضع که هر روز بیشتر و بیشتر میشوند، نشان از سمت و سوی تمرکز یافتن دعواها و جنگ گرگها بر شخص ولیفقیه دارد.
این نمونهها آنقدر زیاد شده است که اطرافیان ولیفقیه مجبور میشوند خامنهای را غسل تعمید دهند تا شاید از ضرب و اثر این هجمهها علیه شخص وی و اصل ولایت فقیه بکاهند. در همین رابطه آخوندی بهنام رفیعی که سخنران مراسمی با حضور خود خامنهای بوده است، میگوید: «از رهبری هم نقل شده است که اگر گاهی بهمن چیزی میگویند، عکسالعمل نشان ندهی»!
آخوند حسین رشیدیان در نمایش جمعه ۴بهمن بهصراحت از خالی کردن پشت «رهبری» و توهین بهخامنهای میگوید: «اولین نشانه از نشانههای منافق سیاسی این هست که در مقاطع حساس پشت ولی زمان را خالی میکند دومین نشانه از نشانههای منافقین سیاسی این است که اینها بهولی زمان توهین میکنند».
آخوند دیگری بهنام الهیراد در یک برنامه تلویزیون حکومتی، حتی نفرت طیفی از روحانیت را علیه خامنهای اعتراف نمود و با صراحت گفت: «برخی روحانیان از رهبری دفاع نمیکنند و میگویند در شأن من نیست». همین فرد چراییِ معضل گرانی و بیکاری و بنبست مذاکرات را که نیروهای خودی نظام توقع دارند ولیفقیه مطرح کند، عواملی علیه خامنهای معرفی میکند: «میگویند چرا رهبری وارد نمیشود؟ اگر رهبری در همهچیز وارد شود، آیا مردم نمیگویند شما دیکتاتور هستید؟».
تعیین تکلیف ۴۱سال بحرانهای همریشه
اینها شمهای از واقعیتها و بازتابهای ناگزیز نسبت بهدیکتاتوری ولایت مطلقهٔ فقیه هستند که از همان آغاز ثبت آن در قانون اساسی، موجب جنایت در جنایت و ویرانی در ویرانی و بحران در بحران علیه حیات طبیعی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مردم ایران شده است. حالا این بحرانهای ۴۱ساله همریشه علیه حاکمیت بالغ شدهاند و لاجرم بهدرون نظام ریختهاند.
اکنون زیر سؤال رفتن خامنهای توسط خودیهای نظام و نیز دفاع بخشی دیگر از خودیها از وی در شبکههای مجازی، دو روی یک سکه هستند که گویای وجود اصل ولایت فقیه و شخص ولی فقیه در کانون بحران میباشند. بحران کشاکشها نشان میدهد که هیمنهٔ ولیفقیه از هر سو فرو ریخته و کل نظام بهغایت تضعیف گشته است.
اکنون این واقعیت مسلم شده که کل نظام در اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه قفل و بیراهحل و بیآینده است. تمام بحرانهایی را هم که این نظام طی ۴۱سال گذشته بهجامعهٔ ایران و خارج از ایران سرازیر کرده و سوق میدهد، ناشی از همین کانون بحران بوده است که در شرایط فعلی از همهسو زیر سؤال و تهاجم و تعیینتکلیف نهایی است.